حرفهای این روزهای رئیس سابق فدراسیون فوتبال واقعیت محض است و مو لای درزش نمیرود. به طوریکه نمیتوان باور کرد گوینده آن کفاشیان است. همان رئیس خنده روی فدراسیون فوتبال که پاسخش به تمام سؤالات و دغدغههای مردم و رسانهها یک چیز بود، لبخند؛ لبخندی که البته بیشتر به ریشخند کردن مخاطبانش میماند تا خندهرو بودن!
حال، اما کفاشیان این روزها روی دیگری را از خود به نمایش گذاشتهاست. رویی که برای اهالی فوتبال و اصحاب رسانه تازگی دارد. رئیس سابق فدراسیون فوتبال که بدون شک بیتقصیر در اتفاقات این روزهای فوتبال نیست، به واقعیتهای تلخی اشاره میکند. به ظاهری بودن رفاقتها در AFC و اینکه اینفانتینو دنبال حفظ خودش بود نه حفظ ما! حق کاملاً با اوست که اعضای AFC و بسیاری از اعراب ممکن است در ظاهر همراه یک کشور باشند، اما در عمل و در زمانی که باید تصمیمی گرفته شود، منافع و سیاستهای دولت خود را پیش میبرند. اما نمیتوان برای شجاعت کفاشیان در بیان این واقعیتهای تلخ به پا ایستاد و کف زد؛ چراکه آنچه امروز رئیس سابق فدراسیون فوتبال بدان اشاره میکند، نوشدارو پس از مرگ سهراب است.
فوتبال ایران به دلیل مدیریت ضعیف امثال کفاشیان است که امروز در تنگنای ناعادلانهای که AFC برایش تدارک دیده دست و پا میزند. مدیرانی که تا زمان حضور در مسند قدرت به دغدغههای مردم و رسانهها میخندند و با شعارهای خوش آب و رنگ افکار عمومی را بازی میدهند، اما امروز که بیرون گود نشستند، یاد واقعیتهایی میافتند که روزی به شکلی متفاوت از حرفهای امروزشان روی آن مانور میدادند! کفاشیان در حالی امروز یاد ظاهری بودن رفاقتها در کنفدراسیون فوتبال آسیا و فیفا افتاده و تأکید دارد که اینفانتینو به فکر حفظ خودش بوده نه حفاظت از ایران، که روزی بابت حمایت از رؤسای فیفا و AFC به آب و آتش میزد و داستانها میگفت از دیدارهای دوستانه با این دو و خیری که در پی این رفاقت نصیب فوتبال ایران خواهد شد، اما حال چرا به یک باره راهش را از دیگران جدا کرده و به یاد واقعیتها افتاده، سؤالی است بیپاسخ آن هم وقتی به یاد بیاوریم که خود او نیز مثل تاج و دیگران وعدهها دادهبود از نتیجه دست رفاقتی که با شیخ سلمان داده!
شیخ سلمان و اینفانتینو بدون شک سود خود را از رفاقت با رؤسای فدراسیون فوتبال ایران بردند، چه در زمان کفاشیان و چه بعد از او. همان زمان که آقایان رؤسا از این دوستی وعدههای چه و چه میدادند و خود را رفیق گرمابه و گلستان رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا میخواندند. اما چرا امروز به گونهای کاملاً متفاوت سخن میگویند؟ برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیتی است که این روزها فوتبال ایران و مهمتر از آن امنیت کشور را زیر سؤال بردند؟ یا برای همرنگ کردن خود با جماعت بودهاست؟
سؤال اینجاست که اگر رفاقتها ظاهری بود و آقایان برایشان روشن بود که رئیس فیفا به منفعت خود میاندیشد به چه دلیل از فوتبال ایران برای به قدرت رسیدن و موفقیت آنها مایه گذاشتند؟ و مهمتر اینکه چرا همان زمان به این مسئله مهم اشاره نداشتند؟ و بدتر اینکه اگر در همین راستا با پرسش افکار عمومی یا اصحاب رسانه مواجه میشدند نگرانیهای جامعه را با آن لبخندهای معروف و حاشیهسازی قلمداد کردن آنها به تمسخر میگرفتند.
کفاشیان این روزها واقعیتهای زیادی را به زبان میآورد. واقعیتهای تلخی که، اما اعتراف به آن دیگر خیلی دیر است وقتی فوتبال ایران بابت همین دیرفهمیهاست که ناچار است به خواستههای AFC تن داده یا تیمهای باشگاهی را قربانی کند. حال آنکه اگر همان روزهایی که رسانهها فریاد میزدند، سودی از قبال شیخ سلمان و رئیس فیفا به ایران نخواهد رسید، آقایان برای حفظ منفعت شخصی خود سعی در کتمان واقعیت نداشتند، امروز نه نیازی به اعترافهای تلخ امثال کفاشیان بود و نه کسی حسرت حمایتهای بینتیجه را میخورد! اما آیا این مدیریت ناکارآمد و پر اشتباه چارهای میشود برای عدم تکرار وقایع تلخی، چون اتفاقاتی که فوتبال ایران این روزها با آن دست به گریبان است؟