سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، ساعت۱۲ شامگاه پنجشنبه دوازدهم دیماه مأموران کلانتری۱۰۲ پاسداران هنگام گشتزنی در حوالی یکی از شهرکهای حوزه استحفاظی به خودروی اچکراسی که راننده آن پسر جوانی بود مشکوک شدند و دستور ایست دادند. مأموران پس از توقف خودروی سواری، راننده را که مشکوک به نظر میرسید بدون اینکه به وی دستبند بزنند به داخل خودروی پلیس منتقل کردند و در ادامه دو نفری به بازرسی خودروی پسر جوان پرداختند. ثانیههایی بعد که هنوز مأمور پلیس و سرباز وظیفه در حال بازرسی از خودرو بودند، پسر جوان از فرصت استفاده کرد و خودش را از صندلی عقب به صندلی راننده رساند و با روشن کرد خودروی پلیس اقدام به فرار کرد. مأموران پلیس با دیدن آن صحنه به سارق خودروی پلیس دستور ایست دادند، اما سارق توجهی به دستور مأموران نکرد و به راه خود ادامه داد. در این لحظه یکی از مأموران پلیس خودش را به خودروی پلیس نزدیک کرد تا مانع سرقت خودرو شود، اما پسر جوان او را زیر گرفت و زخمی کرد و به سرعت از محل دور شد. در حالی که مأموران در تعقیب متهم بودند پسر جوان پس از تصادف با رهگذری به راه خودش ادامه داد و در نهایت پس از ۱۰دقیقه تعقیب و گریز در تصادف با خودروی عبوری متوقف شد. بدین ترتیب متهم دستگیر و به اداره پلیس منتقل شد. صبح دیروز متهم که پسر ۳۶سالهای به نام کامران است برای تحقیق به دادسرای ویژه سرقت منتقل شد. وی در بازجوییها مقابل قاضی میثم حسینپور، دادیار شعبه دوم به جرم خود اعتراف کرد. متهم برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.
گفتگو با متهم
خبر داری که سرقت خودروی پلیس جرم سنگینی است؟
بله.
پس چه شد که تصمیم گرفتی خودروی پلیس را سرقت کنی؟
واقعیتش از زندان خیلی میترسم و وقتی مأموران پلیس مرا دستگیر کردند به خاطر اینکه دوباره به زندان نیفتم تصمیم گرفتم با خودروی پلیس فرار کنم.
پس سابقه داری؟
بله، من سابقه مواد مخدر دارم.
بیشتر توضیح بده؟
من معتاد به هروئین هستم و سال قبل که تصمیم داشتم به مسافرت بروم مقداری موادمخدر خریدم تا همراه خودم به مسافرت ببرم و مصرف کنم که مأموران مرا دستگیر کردند و راهی زندان شدم و این اولین باری بود که به زندان رفتم.
چه شد که معتاد شدی؟
پدر و مادر پولداری دارم و هر چه میخواستم برای من فراهم میکردند تا اینکه چهارسال قبل با دختر جوانی آشنا شدم. من عاشق او شدم و تصمیم داشتم با او ازدواج کنم، اما او مرا معتاد کرد و هر چه پول و سرمایه که پدرم در اختیارم گذاشته بود بالا کشید و بعد هم مرا ترک کرد. بعد از آن هم خانوادهام مرا رها نکردند و با اینکه میدانند معتاد هستم باز هم به من کمک میکنند و حتی این ماشین گرانقیمت را هم پدرم برای من خریده است.
چرا از زندان میترسیدی؟
هشتماه زندان بودم و در این مدت خیلی به من سخت گذشت، چون در زندان با قاچاقفروشانی آشنا شدم که یا اعدامی بودند یا حبس ابد و آنها مجرمان خطرناکی بودند و وقتی فهمیدند وضع مالی پدرم خوب است، همیشه از من باج خواهی میکردند و اگر به آنها پول نمیدادم مرا اذیت میکردند و به نوچههایشان دستور میدادند که مرا اذیت کنند. از طرفی هم سال قبل شب عید من در زندان بودم و اصلاً دوست نداشتم امسال هم شب عید در زندان باشم.
درباره شب حادثه توضیح بده؟
چهارماه بود که از زندان آزاد شده بودم، اما دوباره آلوده به مواد مخدر شدم. قرار بود روز بعد از حادثه همراه خانوادهام برای تفریح به شمال بروم که شب حادثه تصمیم گرفتم از قاچاقفروشی مقداری هروئین بخرم و با خودم به شمال ببرم.
در راه رفتن به پاتوق مواد فروشان بودم که مأموران پلیس به من ایست دادند و دستگیرم کردند. آنها مرا بدون اینکه دستبند بزنند به داخل خودروی پلیس بردند و خودشان مشغول بازرسی خودروی من بودند و من هم از ترس اینکه دوباره راهی زندان شوم تصمیم گرفتم مثل فیلمهای هالیوودی با خودروی پلیس فرار کنم که در نهایت پس از تصادف متوقف و دوباره دستگیر شدم.