با شکست در اردوکشی خیابانی، امریکاییها این روزها تمام توان خود را در حوزه جنگ شناختی متمرکز کرده و در پی کشف این سؤال هستند که بهرغم تحمیل بینظیرترین تحریم اقتصادی بر مردم ایران که نشانههای آن در مشکلات معیشتی بخشهای محروم جامعه ایران آشکار شد و برخی اعتراضهای اولیه مردم در آشوبهای آبانماه ایران نشانه آن است و چرا مردم ایران با اغتشاشات همراه نشده و حتی آن بخش معترض جامعه نیز با به خشونت کشیده شدن اعتراضات، صف خود را از اغتشاشگران جدا کرده و حتی در کنار نیروهای انتظامی و نظامی به مقابله با آشوبگران پرداختند. به همین دلیل است که کاخ سفید بعد از شکست عوامل میدانی آشوبهای اخیر، در عین تأکید بر تشدید تحریمهای اقتصادی، تلاش دارد پاسخی برای این سؤال بیابد.
آنچه در نشست روز سه شنبه بنیاد دفاع از دموکراسی در امریکا با محوریت برایان هوک مسئول گروه اقدام امریکا علیه ایران گذشت، بیانگر تلاش برای یافتن پاسخ به این سؤال و چگونگی ظرفیتسازی برای آینده است. نشستی که به گزارش صدای امریکا به صراحت در آن تأکید میشود که باید ببینیم در اعتراضات بعدی برای مردم چه میتوانیم بکنیم. یعنی در کنار فشار حداکثری بر رژیم ایران، مراقبت حداکثری از مردم ایران داشته باشیم و نباید در اعتراضات آینده غافلگیر شویم.
برایان هوک مسئول میز ایران در وزارت خارجه امریکا که مسئول اداره و هدایت جنگ همهجانبه امریکا علیه مردم ایران است در این نشست میگوید که ما در امریکا، در حمایت از مردم ایران متحد هستیم و میخواهیم جامعه جهانی همچنین باشد. هوک در ادامه علت اصلی عصبانیت امریکا از مردم ایران را حمایت ایران از نیروهای مقاومت و پیگیری اقتصاد مقاومتی دانسته و یادآور میشود که ایالات متحده از پیش روشن کرده که رژیم ایران یا باید بپذیرد مثل یک کشور عادی رفتار کند یا شاهد فروپاشی اقتصادش باشد، اما رهبر جمهوری اسلامی ایران راه پذیرش فشار اقتصادی و انزوای سیاسی (؟!) را در پیش گرفته است.
در ترسیم صحنه کنونی تقابل نظام سلطه با نظام جمهوری اسلامی ایران پیش از این گفته شد که امریکا در دور جدید تقابل با ایران، پس از ناکامی در جنگ سخت و تهدید نظامی و شکست در پیشبرد اهدافش علیه مردم ایران در جنگ نرم و تهاجم فرهنگی در دوران ترامپ راهبرد خود را بر طراحی و اعمال یک جنگ همهجانبه با هدف اعمال بی نظیرترین تحریمهای اقتصادی و فروپاشی اقتصادی و به تبع آن ایجاد بحران موجودیتی در داخل متمرکز ساخته و تمام ظرفیتهای ممکن خود و متحدانش را نیز به کار گرفته است، اما روند حوادث اخیر نشان داد که امریکا نه در مهار قدرت و نفوذ منطقهای ایران توفیقی کسب کرده و نه در فروپاشی اقتصادی آنگونه که برایان هوک بر آن تأکید میکند و نه در بحران موجودیتی که شکست در آشوبهای اخیر و خنثی شدن توطئه همهجانبه امریکا علیه مردم ایران مصداق آن است.
دو رکن اصلی این جنگ همه جانبه، جنگ اقتصادی و جنگ شناختی است. در اعمال جنگ اقتصادی و تشدید تحریمها کاخ سفید به پایان خط رسیده است چراکه تحریمهای اخیر که خود تکرار تحریمهای گذشته و یا تحریم افراد و شرکتهایی است که نقش چندانی در روند فعالیتهای اقتصادی ایران نداشته و صرفاً با هدف آمارسازی و یا اعلام فاز جدید تحریمها رسانهای شده و در نقطه مقابل ایران توانسته است ضمن حفظ انسجام سیاسی و اقتصادی خود حتی تا آنجا پیش برود که بودجه سال آینده خود را با حداقل وابستگی به فروش نفت خام تنظیم کند.
نکتهای که بسیاری از کارشناسان امریکا آن را زنگ خطری برای کاخ سفید و نشانه بارز شکست سناریوی فشار حداکثری دانستهاند.
اما شکست اصلی امریکا را باید در حوزه جنگ شناختی دانست و روند حوادث اخیر که به شکست توطئه امریکایی، عبری، تکفیری انجامید، مصداق بارزی از آن است و مردم عملاَ با جدا کردن صف خود نشان دادند که همچنان پای آرمانها و اصول ایستادهاند. گرچه نسبت به ضعفها و ناکارآمدیها گلهمند و معترضند.
در جنگ شناختی که شکل تکامل یافته جنگ نرم است، هنجارها، ارزشها و باورهای نخبگان، مردم و مسئولان باید به گونهای تغییر یابد که احساس تعلق به نظام و روحیه ایثار و فداکاری جای خود را به بی تفاوتی داده و در شکل تکامل یافته آن، هنجارها و ارزشهای غربی را بر هنجارها و ارزشهای اسلامی و انقلابی ترجیح داده و در آن صورت اگر خطری کشور را تهدید کند، نه تنها مردم بلکه نیروهای انتظامی و دفاعی نیز انگیزهای برای دفاع ندارند. اما در حوادث اخیر آنگاه که عوامل نشاندار دشمن سعی کردند اجتماعات را به آشوب بکشند، مردم صف خود را جدا کردند و این ثابت کرد که دشمن در جنگ شناختی توفیقی کسب نکرده و همین جدا شدن صفها و تلاش آشوبگران در بردن اعتراضات به فاز آشوب و اغتشاش و تقابل امنیتی، زمینهای را فراهم کرد تا بزرگترین توطئه داخلی که با طراحی دشمن به اجرا در آمده بود، تنها در عرض چند ساعت مهار شود و نظامی اسلامی بار دیگر ثبات، اقتدار و انسجام خود را به رخ جهانیان بکشد که پیوستن شش کشور اروپایی به اینستکس، استمداد ترامپ از ژاپنیها برای میانجیگری و موضع صریح دبیر کل سازمان ملل متحد در محکوم کردن تحریمهای امریکا و مغایرت آن با قطعنامه ۲۲۳۱ مصداقی از آن است.