سرویس جامعه جوان آنلاین: به گزارش خبرنگار ما، لیدا ۳۱خردادماه امسال برای خرید از خانهشان در منطقه سعادتآباد خارج شدهبود که خبر رسید ناپدید شدهاست. پس از حادثه خانواده او در پلیس اعلام شکایت کردند. خواهرش مدعی بود لیدا، ورزشکار و دوچرخه سوار حرفهای است و روز حادثه برای خرید هدیه و چاپ عکسش ابتدا به عکاسی در سعادتآباد رفته و قرار بود از آنجا به مرکز خرید میلاد نور برود.
وی گفت: خواهرم گرافیست بود و از دوران دانشآموزی به دوندگی علاقه داشت و هر روز مسافت زیادی را میدوید و علاوه بر ورزش دو دوچرخه سوار هم به صورت حرفهای دنبال میکرد و به عکاسی هم علاقه زیادی داشت. پدر و مادرم در ویلایی خارج از تهران زندگی میکنند به همین دلیل لیدا با من و شوهرم زندگی میکند و روز حادثه هم از خانه بیرون رفت تا علاوه بر اینکه عکسش را روی شاسی چاپ کند هدیهای هم بخرد. او چند دقیقه قبل از گم شدنش به من پیام داد و گفت: قصد دارد با تاکسی از شهرک غرب به خانه برگردد که بازنگشت.
پس از طرح این شکایت کارآگاهان تحقیقات گستردهای را برای پیدا کردن لیدا آغاز کردند. مأموران در بررسیهای دوربینهای محل حادثه حوالی میدان صنعت و مرکز خرید میلاد نور به مورد مشکوکی برخورد نکردند که سرنخی از دختر گمشده بدست آورند.
در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت، ساعت ۱۷:۳۰روز شنبه هشتم تیر ماه کارآگاهان از پیدا شدن لیدا پس از گذشت ۹روز از حادثه در پارکی حوالی مرزداران با خبر شدند.
ماجرا از این قرار بود که ساعت۱۷:۳۰ روز شنبه زنی با اداره پلیس تماس میگیرد و اعلام میکند که پیکر نیمه بیهوش دختر جوانی را داخل پارکی حوالی مرزداران در غرب تهران پیدا کردهاست. این زن مدعی بود که دختر جوان از او خواسته با اداره پلیس و اورژانس تماس بگیرد تا جان او را نجات دهند. پس از اعلام این خبر تیمی از مأموران پلیس راهی محل حادثه میشوند و پس از رویارویی با دختر جوان متوجه میشوند که وی همان دختر گمشده است.
لیدا در حالی که به صورت کامل قادر به حرف زدن نبود در تحقیقات پلیسی ماجرای عجیبی از ربودنش باز گو کرد.
وی در ادعایی گفت: روز حادثه پس از خرید در میدان صنعت در غرب تهران برای رفتن به خانهمان سوار خودروی پرایدی شدم که رانندهاش مرد جوان ناشناسی بود. راننده پس از طی مسافت کوتاهی تغییر مسیر داد که به او اعتراض کردم و او هم با تهدید چاقو از من خواست هیچ حرکتی نکنم. او در طی مسیر از من خواست سرم را زیر صندلی ببرم تا متوجه مسیر حرکت او نشوم. در حالی که به شدت ترسیده بودم، راننده مرا به خانهای برد و زندانی کرد. راننده میگفت: یکی از بستگانش بیماری قلبی دارد و به همین خاطر مرا ربوده است تا مرا به بیمارستانی ببرد و آنجا قلب مرا جراحی کرده و به قلب بیمار پیوند بزنند. من خیلی ترسیده بود و از او خواستم من رها کند، اما او به حرفها و گریههای من توجهی نمیکرد تا اینکه پس از چند روز حالم بد شد و او مجبور شد مرا در حالت نیمه بیهوش در پارکی رها کند. سردار حسین رحیمی، رئیس پلیس پایتخت، اما در این باره اعلام کرد: با توجه به شرایط روحی که این دختر داشت وی به بیمارستان منتقل شد که با معاینات انجام شده اعلام کردند مشکلی در این زمینه وجود ندارد. به گفته وی تا کنون فردی در این زمینه دستگیر نشده است و فعلاً فرضیه آدمربایی مطرح نیست و درحال انجام بررسیهای تکمیلی هستیم.