سبک نگارش بیانیه معروف به گام دوم از ضرورت پوستاندازی اجباری جامعه و نظام حکایت میکند. ناگفته پیداست از نسلی که ٤۰ سال پیش انقلاب کردهاند آن دسته که در اداره کشور و انقلاب نقش داشتهاند: «برخی شهید شدهاند»، «برخی از دنیا رفتهاند»، «برخی استحاله شدهاند»، «برخی پشیمان شدهاند»، «برخی از نفس افتادهاند»، «برخی بهقول شهید باکری به دنیاگرایی و اشرافیگری رو آوردهاند»، «برخی محافظهکار شدهاند»، «برخی دچار سرخوردگی و یأس شدهاند»، «برخی بی انگیزه شدهاند»، «برخی دچار آلزایمر سیاسی شدهاند»، «برخی دچار روزمرگی شدهاند»، «برخی دچار خطای در تحلیل شدهاند»، «برخی نااهل شدند»، «برخی نامحرم شدند»، «برخی نشاط و شادابی لازم را از دست داده و دچار پیری شدهاند»، «برخی نیز دچار تشتت و پراکندگی شده و انسجام خود را از دست دادهاند»، «برخی به دلیل اشتراک منافع و یا تضاد منافع حزبی و جناحی از مشی انقلابی فاصله گرفتهاند»، «و برخی هم در دام سرویسهای جاسوسی دشمن گرفتار شده و بهعنوان سرمایه دشمن ایفای نقش میکنند» و بقیه نیز در طول ۳۰ سال گذشته در متن میدان جنگ نرم درگیر بوده و از سه نیاز استراتژیک انقلاب اسلامی غفلت کردهاند: ۱ - اندیشه پردازی، آیندهپژوهی، تبیین، بسط و تقویت تئوریک انقلاب اسلامی ۲ - مهندسی راهها و روشهای انتقال مفاهیم و ارزشهای انقلابی و مدیریت منابع انسانی به نسل بعدی. ۳ - جوانسازی انقلابیون و گردش نخبگان و انتقال قدرت به نسل جوان.
اما در نقطه مقابل، دشمن از سال ۱۳۶۸ با مهندسی از پیش طراحی شده و با برنامهریزی و اتخاذ استراتژی جنگ نرم و با نفوذ و استحاله در برخی احزاب درون حاکمیت وارد عرصه مدیریتی نظام شده و طی ۳۰ سال گذشته، در چارچوب مهندسی براندازی ۳۰ ساله (سه دوره ۱۰ساله) موسوم به پروژه ۲۰۲۰ در راستای نرمالیزه کردن انقلاب و کشور، ۳ اقدام بنیادین را در دستور کار خود قرار داد: ۱ - تئوریسازی و بسترسازی استحاله تئوریک انقلاب اسلامی. ۲ - مدلسازی و تبیین روشهای براندازی قانونی و نرم (انقلابهای رنگین) ۳ - از بین برخی جوانانی که نه در دوران انقلاب حضور داشتند و نه ایثارگری و غلبه فضائل بر رذائل دوران جنگ را تجربه کرده بودند، اقدام به «یارگیری»، «آموزش و تعلیم»، «سازماندهی»، «حلقه سازی»، «تجهیز فنی و رسانهای»، «مدیریت، پشتیبانی و برخی حمایتهای همه جانبه» و «ساختارسازی» کرده و افراد سازمان یافته را در رخدادهای سیاسی و انتخاباتی رفته رفته به داخل حاکمیت نیز نفوذ دادند تا جایی که عرصه انقلاب اسلامی جولانگاه تاخت و تاز لشکر جوان شیطان بزرگ علیه مبانی و ارزشهای انقلاب اسلامی شد.
به این ترتیب در راستای بقا و استمرار انقلاب اسلامی با ابرچالشی به نام تربیت و بهکار گیری جوانان (که اولاً تجربه انقلاب را ندارند، ثانیاً به دلایل مختلف از جمله تعارض و تضاد منافع، مورد توجه و یا اعتماد احزاب درون حاکمیت نبودهاند) بهعنوان سرمایه انسانی انقلاب اسلامی مواجه هستیم. از طرف دیگر در باره این اقدام ضروری و فوری با الزامات و موانع گستردهای مواجه هستیم که عدم توجه به آنها ممکن است نظام انقلابی را با چالشهایی دیگر مواجه کند.
بحث در باره ویژگیهای متنوع و دسته بندیهای مختلف و تنوع انگیزههای جوانان برای ورود به عرصه و میدان دفاع از انقلاب و راههای ورود آنان به عرصههای مدیریتی را به بعد موکول میکنیم. آنچه در این مقال مختصر و در این مجال باید به آن پرداخته شود این است که به دلایل متعدد از جمله تعارض منافع افراد حقیقی و حقوقی، قطعاً اجرای گام دوم و پوستاندازی مدیریتی و بعضاً ساختاری نظام انقلابی، با مخالفتها و مقاومتهای پیدا و پنهان فردی و گروهی و سازمان یافته و سنگ اندازیها و کارشکنیهایی مواجه خواهد شد و از بیرون و درون حاکمیت برای عقیم سازی گام دوم تلاش خواهد شد.
نظام اسلامی پیش از تجربه تلخ عقیمسازی برخی از تدابیر و سیاستهای کلی از جمله «فرمان ۸ مادهای مبارزه با مفاسد اقتصادی در سال ۸۰» را در کارنامه دارد و این احتمال متصور است که در خوشبینانهترین حالت همان کسانی که باید بر اساس این بیانیه این امانت الهی را به جوانان تازه نفس بسپارند با چیره دستی خود را بهعنوان مجری این بیانیه معرفی کرده و برای اجرای آن ستادها و تشکیلات عریض و طویل راه انداخته و برگزاری همایشهای نمایشی این مسئولیت و مأموریت را از مسیر واقعی و حقیقی منحرف نمایند و به این ترتیب این بیانیه نیز به سرنوشتی همانند موارد قبلی دچار شده و به تدریج از ذهن و خاطره مردم پاک شود.
کوتاه سخن اینکه اولیترین و فوریترین پیشنیاز ضروری تحقق «گام دوم انقلاب» بیشک تبدیل این بیانیه به مطالبه ملی و خواست عمومی مردم ایران است و این حقیقتی است که ظاهراً مورد توجه مقام معظم رهبری نیز بودهاست. آنطور که آیتالله شب زندهدار در درس خارج خود نقل کرده حضرت آقا در جلسه خصوصی با ایشان فرمودهاند ««من روی این بیانیه خیلی زحمت کشیدم... من بنای بر این ندارم که اگر چیزی نوشتم یا مطلبی میگویم از دیگران درخواست کنم که روی آن کار کنند ولی راجع به این میگویم این کار را بکنند...».
تبدیل بیانیه گام دوم انقلاب به مطالبه ملی مستلزم یک فعالیت بسیار سنگین رسانهای و تبلیغاتی و انجام عملیات روانی و مهندسی و مدیریت افکار عمومی است به گونهای که هیچ کس و هیچ واقعه و رخدادی نتواند این بیانیه را به محاق فراموشی برده و یا از مطالبه ملی خارج کند. این رسالت پیچیده بر دوش اصحاب رسانه، نخبگان، متولیان عرصه فرهنگ، دانشگاهیان، حوزویان و بهویژه خود جوانان این مرز و بوم سنگینی میکند. باید تحقق گام دوم انقلاب به مطالبه ملی تبدیل شود و این نکته مهمی است که حضرت امام خامنهای نیز شخصاً در جمع مردم تبریز که بهمناسبت ۲۹ بهمن با معظمله دیدار داشتند تلویحاً بر مطالبه ملی تأکید کرده و میفرمایند: «مردم آذربایجان باید در گام دوم انقلاب نیز همچون مراحل قبل پیشگام و پیشتاز باشند».