براي شروعي تازه در شهري ديگر کوچشان دادند و اين دليل راهي کردنشان بود؛ دليل که نه، توجيهي غيرمنطقي که در کت هيچ کس هم نرفت، اما چه فرقي ميکرد وقتي تصميم را کساني گرفته بودند که نه مشورتي براي اجراي آنچه که در سر داشتند، گرفتند و نه اهل سبک، سنگين کردن و بررسي اوضاع و شرايط بودند. آنها تنها وعده دادن ميدانستند و اصرار بر تصميم نادرستي که اين روزها به بدترين شکل ممکن ميتوان نتيجهاش را ديد.
جدول رقابتهاي ليگ يک، واقعيتي تلخ و تأسفباري را به نمايش ميگذارد، مسئلهاي كه سالها قبل بسياري آن را فرياد زده بودند. واقعيتي که كسي آن را نشنيد تا امروز شاهد اهتزار و نابودي تيمهاي ريشهداري باشيم. فرقي هم نميکند کدام تيم و در کدام شهر باشد؛ همدان، قم يا همين شهرري که بيخ گوش تهران است، اما با فاصلهاي اندک براي نابودي کامل تيمي قديمي و ريشهدار!
بسياري اين روزها براي تيمهاي ريشهداري چون صبا و راهآهن شمشير را از رو بستهاند. دو کانديد سقوط به ليگ دسته 2 با امتيازهايي که به هزار زور و زحمت به تازگي دورقمي شده است، اما نه چون اولي يک و دومي تنها دو برد در اين 31 بازي که از ليگ امسال گذشته، داشته و مابقي آن را باخته و اندکي هم تساوي كرده است، بلکه به دليل باختهاي پرگلي که آبروي فوتبال ايران را تحتالشعاع قرار داده و تصور به سخره گرفتن فوتبال را ايجاد کرده است. با اين حال نميتوان بابت 10، 20 گلي كه در يك بازي خوردهاند و تفاضل گل (50- ) عجيبي که مقابل نامشان در جدول ردهبندي حک شده ايرادي به آنها گرفت، وقتي ته همه اين داستانهاي ناگوار تصميم اشتباهي بوده که آنها را اينگونه به خاک سياه نشانده است؟
به باد انتقاد گرفتن راهآهن و صبا بابت نتايج ضعيف اين فصل و شکستهاي پرگلي که آنها را در آستانه سقوط به ليگ يک قرار داده کار سادهاي است، اما آيا اين انتقادها چشم بستن بر واقعيت و ناديده گرفتن حقيقتي نيست که پايهگذار اين ناکاميها بوده است؟
صبا را شايد با 16 سال سن نتوان در زمره تيمهاي قديمي قرار داد، اما تيم فوتبال راهآهن که دو دهه راه دارد تا 100 سالگي يکي از قديميترين و ريشهدارترين تيمهاي تهراني را ببينيم، با لجاجتي غيرمنطقي راهي شهرري شد تا با نتايجي تأسفبار آماده سقوط به دسته 2 و شايد هم به دسته 3 در سال آينده باشد! درست مثل پاس تهران که بعد از راهي شدن به همدان، داستان پايانش نوشته شد و حالا کمتر کسي است که بداند سرنوشت اين تيم سال آينده و در رقابتهاي دسته 3 به کجا خواهد رسيد.
خيلي عجيب و دور از انتظار نبود رقم خوردن سرنوشتي چنين تأسفبار براي تيمهاي مطرح و نامدار تهراني، وقتي سرنوشتشان در محافل و دورهميهاي دوستانه يا در ميان شعارهاي مردمفريب نوشته شد، جايي که هرگز برايشان خانه نشد. بايد هم اينطور ميشد. آنها حکم مهماني ناخوانده را داشتند که هرگز از سوي صاحبخانههاي خود پذيرفته نشدند و حالا بعيد نيست که واپسين روزهاي زندگي خود را سپري کنند و به زودي و براي هميشه نامشان از صفحه روزگار محو شود، بيآنکه کسي مقصران اين داستان غمانگيز را پاي ميز محاکمه بکشاند و آنها را بابت بلايي که بر سر تيمهاي ريشهدار تهراني آورده، توبيخ کند. اينها چرا بايد خود را به دردسر بيندازند وقتي راحتترين و دمدستترين راه ممکن انتقاد از صبا و راهآهن است بابت نتايج ضعيفي که کسب کردهاند و اين دو باخت آخري که جشنوارهاي از گل بود و نيمهکاره ماند تا آبروي فوتبال ايران بيش از اين تحتالشعاع قرار نگيرد. اما آيا واقعيت در همين چند باخت پرگل يا تفاضل عجيب راهآهن و صبا خلاصه ميشود يا بيکفايتي آقاياني که سالها قبل بيتوجه به عواقب کار خود اين سناريوي تلخ را براي تيمهاي ريشهدار فوتبال ما نوشتند؟!