کد خبر: 868064
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۴۲
داستان‌هايي از زندگي دکتر مرتضي شيخ
آنهايي که در مشهد زندگي مي‌کنند غيرممکن است نام دکتر مرتضي شيخ را نشنيده باشند. شهرت اين پزشک آزاده و دلسوز به حدي است که شايد خيلي از مردم ايران با نام و زندگي اين فرشته زميني آشنا باشند.
 حسين گل‌محمدي

آنهايي که در مشهد زندگي مي‌کنند غيرممکن است نام دکتر مرتضي شيخ را نشنيده باشند. شهرت اين پزشک آزاده و دلسوز به حدي است که شايد خيلي از مردم ايران با نام و زندگي اين فرشته زميني آشنا باشند.  دکتر مرتضي شيخ در سال ۱۲۸۶ خورشيدي در تهران به دنيا آمد اما دست روزگار او را به مشهد برد و در مشهد در کنار حرم امام مهرباني به يک پزشک مهربان و مردمي تبديل شد که آوازه نيکنامي‌اش همچنان نقل محافل است.

   پزشک مردمدار مشهدي
دکتر شيخ در حافظه تاريخي مشهد يادآور روحيه خدمتگزاري و خيرخواهي است. از دکتر شيخ به عنوان يک پزشک حاذق و مردي خوش‌اخلاق و مردمي و مؤمن نام برده مي‌شود که خود را هميشه وقف مردم کرده بود.
او به طبابت عشق مي‌ورزيد و پزشکي را نه شغل بلکه يک کار عاشقانه و رفتاري انسان‌دوستانه مي‌دانست که وسيله‌اي شده تا به مردم و خلق خدا کمک کند.
درباره دکتر شيخ تاکنون مطالب زيادي گفته و خاطرات فراواني از او نقل شده و حتي يک فيلم مستند هم درباره زندگي اين پزشک دلسوز ساخته شده است اما شايد بهترين توصيف از زندگي دکتر مرتضي شيخ را بتوان از زبان کسي شنيد که مدت‌ها براي نوشتن کتابي درباره زندگي او تحقيق کرده است. جمشيد قشنگ که خود کشتي‌گير و چوخه‌کار است مدت زيادي را درباره دکتر شيخ و زندگي او به تحقيق و پژوهش پرداخته است.
او در يکي از مصاحبه‌هايش گفته است: پسر دکتر شيخ براي من تعريف مي‌کرد: شايد ما در تمام طول زندگي‌مان، فقط پنج نوبت با پدرم ناهار خورده باشيم. چرا؟ چون زندگي ايشان صبح‌ها در کارخانه قند و بعد از ظهرها در مطب‌هايش مي‌گذشته است. جالب اينکه حتي وقتي ايشان به کارخانه قند در بيرون شهر مي‌رفتند، مردم در يکي از توقف‌گاه‌هاي مسير به‌سراغ ايشان مي‌آمدند و از ايشان نسخه دارو مي‌گرفتند. زماني هم که در خانه بودند،  چراغي را در بالاي سردر خانه روشن مي‌گذاشتند که بيماران متوجه حضور ايشان شوند.
گويا بيماران فقير، داروهايي را هم که ايشان برايشان تجويز مي‌کردند، رايگان از داروخانه دريافت مي‌کردند. دکتر با داروخانه‌هاي مختلف قرارداد داشته است که روي نسخه هر بيماري که علامت گذاشت، دارويش را رايگان تحويل بدهند. گاهي اوقات هم پول دارو و حتي هزينه رفت‌ و ‌آمد بيماران را نقدي به آنها پرداخت مي‌کرد.
 
   سر نوشابه فلزي به جاي پول
دکتر شيخ از مردم پول نمي‌گرفت و هر کس هرچه مي‌خواست در صندوقي که کنار ميز دکتر بود مي‌انداخت و چون مبلغ ويزيت دکتر پنج ريال تعيين شده بود (بسيار کمتر از حق ويزيت ديگر پزشکان آن زمان)، بيشتر مواقع، سر فلزي نوشابه به جاي پنج ريالي داخل صندوق انداخته مي‌شد و صدايي مانند انداختن پول شنيده مي‌شد.
از زبان دختر دکتر شيخ گفته‌اند که روزي متوجه شد پدرش مشغول شستن و ضد عفوني کردن انبوه سر نوشابه‌هاي فلزي است. دخترش با شگفتي مي‌گويد: «پدر بازي مي‌کني؟ چرا سر نوشابه‌ها را مي‌شويي؟» پدر پاسخ داد: «دخترم، بيماراني که نزد من مي‌آيند، بهتر است از سر نوشابه‌هاي تميز استفاده کنند تا آلودگي را از جاهاي ديگر به مطب نياورند. اين سر نوشابه‌هاي تميز را آخر شب در اطراف مطب مي‌ريزم تا بيماراني که پول ندارند و خجالت مي‌کشند که در صندوق چيزي نيندازند، از اينها که تميز است استفاده کنند.»
يک سبزي‌فروش نيز که آن زمان در نزديکي مطب دکتر شيخ، دکان سبزي‌فروشي داشته درباره اين پزشک مهربان و دلسوز مي‌گويد: زماني که دکتر شيخ تازه در محله سرشور مطب باز کرده بود و من هنوز ايشان را نمي‌شناختم هر روز پيش از رفتن به مطب نزد من مي‌آمد و قيمت سبزي‌ها را مي‌پرسيد و يادداشت مي‌کرد ولي نمي‌خريد. پس از چند روز، با کمي پرخاش به او گفتم: «مگر تو بازرسي که هر روز مي‌آيي و وقت مرا مي‌گيري؟» وي گفت: «خير، من دکتر شيخ هستم و بهاي سبزي‌ها را براي آن مي‌پرسم تا ارزان‌ترين آنها را براي بيماران تجويز کنم.»
از دکتر حسين خديوجم نقل است: «روزي در مطب دکتر بودم و او براي بيمارانش آب پاچه تجويز مي‌کرد. از ايشان پرسيدم چرا به جاي سوپ جوجه، آب پاچه تجويز مي‌کنيد؟» وي گفت: «چون براي جبران ضعف بدن بيمار، آب پاچه مانند سوپ جوجه مؤثر است و مهم‌تر آنکه پاچه گوسفند ارزان است.»
جالب است بدانيد آن سال‌ها که هنوز از ترافيک و دود و ماشين خبري نبود دکتر شيخ بيشتر وقت‌ها براي معاينه بيمارانش با موتورسيکلت اين طرف و آن طرف مي‌رفت. روزي مردي از دکتر مي‌پرسد: «شما چرا با اين سن و خستگي ناشي از کار، از موتورسيکلت استفاده مي‌کنيد؟» دکتر در پاسخ مي‌گويد: «خانه بيماراني که من به ديدن آنها مي‌روم آن‌قدر پيچ در پيچ است و کوچه‌هاي تنگ دارد که هيچ ماشيني از آن نمي‌تواند عبور کند.»
 
   در کنار امام رضا(ع) آرميد‌
اين مرد دوست‌داشتني سال‌هاي سال خود را وقف مردم و خدمت به آنها کرد تا اينکه در سال 1352 به بيماري سختي دچار مي‌شود و اين هم يکي ديگر از آزمايش‌هاي الهي بوده که خدا براي بنده‌هايي که دوستشان دارد، قرار مي‌دهد.  با شنيدن خبر بيماري دکتر شيخ، مردم در مساجد و حسينيه‌ها براي او دست به دعا مي‌شوند. جالب اين که دکتر شيخ در بستر بيماري هم بيماران را ويزيت و به حال آنها رسيدگي مي‌کرد.  سه سال سخت پشت سر گذشت و دکتر مرتضي شيخ در سال 55 چشم از اين جهان فروبست.  تشييع دکتر در سال ٥٥ مصادف شده بود با روز شهادت امام‌ رضا(ع) و هيئت‌هاي سينه‌زني که متوجه فوت ايشان شده بودند، دسته‌دسته به‌طرف منزل ايشان حرکت کرده، جنازه او را از دست خانواده‌اش خارج کردند و به‌سوي حرم امام ‌رضا(ع) بردند.  ايشان مي‌خواست در قبرستان عمومي شهر در ميان بيمارانش دفن شود. وصيت هم کرده بود که اسمش روي قبر نوشته شود تا هر وقت مردم آنجا آمدند، به ياد او بيفتند ولي مردم پیکر ايشان را براي دفن به حرم امام ‌رضا(ع)‌ منتقل کردند...
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر