کد خبر: 780048
تاریخ انتشار: ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۷:۵۱
نظري و درآمدي بر نسبت گروه «نهضت آزادي» با جنبش دانشجويي ايران
55 سال پيش در چنين روزهايي، گروه موسوم به «نهضت آزادي ايران» كه در واقع انشعابي از جبهه ملي به شمار مي‌رفت، اعلام موجوديت كرد.
عليرضا كريميان
55 سال پيش در چنين روزهايي، گروه موسوم به «نهضت آزادي ايران» كه در واقع انشعابي از جبهه ملي به شمار مي‌رفت، اعلام موجوديت كرد. كاركرد اين گروه در طول حيات خويش از جنبه‌هاي گوناگون درخور بررسي است كه بي‌شك يكي از محور‌هاي آن، تعامل اين نهضت با جنبش دانشجويي است. مقالي كه پيش روي داريد، جنبه‌هايي از اين موضوع را كاويده است.
   
گروه «نهضت آزادي ايران» در ارديبهشت ماه سال 1340 توسط آيت‌الله طالقاني، مهندس بازرگان، دكتر سحابي و همفكرانشان تأسيس شد. جريان تأسيس اين نهضت به سابقه فعاليت رهبران آن در نهضت مقاومت ملي برمي‌گشت. در نهضت مقاومت ملي دو گرايش سياسي ـ مذهبي و غيرمذهبي وجود داشت. اختلاف نظر اين دو گرايش از سال 1338 كه بحث فضاي باز سياسي و تشكيل جبهه ملي دوم به ميان آمد آشكارتر شد. افرادي نظير مؤسسين نهضت آزادي كه اسلام را به منزله يك ايدئولوژي و مكتب سياسي ـ اجتماعي مي‌ديدند احساس مي‌كردند فضاي جبهه ملي براي فعاليت سياسي و اجتماعي آنان چندان آماده و سازگار نيست، به‌ويژه برخي از جناح‌هاي غيرديني با نفوذ دين در فعاليت‌هاي سياسي و حزبي مخالف بودند و مخالفت خود را نيز ابراز مي‌كردند.(1) از طرف ديگر رهبران جبهه ملي در بيان مواضع و نظرهاي خود اعتقادي به مبارزه با شاه نداشتند و معتقد بودند تنها فشار قدرت‌هاي غربي يعني امريكا و انگليس شاه را وادار به عقب‌نشيني مي‌كند.
 
دانشجويان و گروه نوظهور نهضت آزادي
شدت مواضع نهضت آزادي نسبت به شاه در مقايسه با ساير گروه‌ها و رهبران محافظه‌كار جبهه ملي، باعث گرايش دانشجويان به اين گروه شد. در يكي از اسناد نهضت آزادي اشاره شده است كه در 19 خرداد سال 1340 يعني كمتر از يك ماه پس از تشكيل نهضت آزادي، قريب به 150 نفر از دانشجويان دانشكده‌هاي مختلف تهران در كلوپ نهضت آزادي براي آشنايي با يكديگر گردهم آمدند. (2) به نظر مي‌رسد گرايش شديد دانشجويان مذهبي به نهضت آزادي هم به مواضع راديكال‌تر اين نهضت و هم به شخصيت‌هاي مؤسس آن، به‌ويژه آيت‌الله طالقاني، مهندس مهدي بازرگان و دكتر يدالله سحابي كه از سال‌هاي دهه 1320 در محافل علمي و مذهبي به دفاع عقلاني از دين پرداخته بودند، ارتباط داشت. آيت‌الله طالقاني طي سال‌هاي فعاليت، به‌ويژه در مسجد هدايت در افزايش آگاهي مذهبي و سياسي دانشجويان تأثيرگذار بود. وي از يك طرف با تجديد چاپ كتاب «تنبيه الامه و تنزيه المله» علامه نائيني تحت عنوان «حكومت اسلامي» و نيز تأليفات جديد، از جمله كتاب «مالكيت اقتصادي در اسلام» در تقويت انديشه ديني دانشجويان مؤثر بود و از طرفي در مبارزات سياسي نيز همگام با آنان پيش مي‌رفت. مهندس مهدي بازرگان نيز سال‌ها با نوشتن كتاب‌ها و مقالاتي در دفاع علمي از مذهب به ياري جوانان و دانشجوياني شتافت كه در برابر موج قوي افكار ماركسيستي، ماترياليستي و سرمايه‌داري خود را باخته بودند. بازرگان از دوران ملي شدن صنعت نفت وارد مبارزه سياسي شد و پايگاه اصلي فعاليت خود را روي دانشجويان و دانشگاهيان متمركز كرد. دكتر يدالله سحابي همچون بازرگان و آيت‌الله طالقاني فعاليت داشت و تأسيس نهضت آزادي با حضور اين سه چهره ممتاز براي دانشجويان جذاب بود.
 
آغاز فعاليت‌هاي كميته دانشجويان نهضت آزادي
طي دوران فعاليت نهضت آزادي، كميته دانشجويان اين نهضت نقش بسيار فعالي داشت. حجم گسترده اطلاعيه‌ها، تحليل‌ها و فعاليت‌هاي سياسي كميته دانشجويان در اسناد نهضت آزادي گوياي اين مطلب است. (3)كميته دانشجويان نهضت آزادي در زمان تأسيس نهضت نسبت به مسائل مختلف كشور واكنش نشان مي‌داد و در تهران و شهرستان‌ها با هماهنگي رهبران نهضت به مبارزه سياسي مي‌پرداخت. در خرداد سال 1340 دانشجويان دانشگاه شيراز سمينار پزشكي پيمان سنتو را بر هم زدند و آن را تعطيل كردند و در بيانيه‌اي اعلام داشتند دانشجويان دانشگاه شيراز عليه پيماني به مقاومت برخاستند كه براي دائمي كردن حكومت فساد و از بين بردن امكان هرگونه اعتراض و مقابله با غارتگري و محتوم كردن سلطه اجانب بر مقدرات كشور انعقاد يافته بود. (4) متعاقب اين اعتراض در تيرماه سال 1340، دانشجويان نهضت آزادي در تهران نسبت به عدم تمديد گذرنامه دانشجويان ايراني مقيم امريكا توسط دولت ايران اعتراض كردند. (5) همچنين در 30 تيرماه دانشجويان هوادار نهضت آزادي در تظاهراتي كه به مناسبت سالگرد قيام 30 تير سال 1331 در ابن‌بابويه با حضور دانشجويان و سران جبهه ملي تشكيل شده بود، شركت كردند. در اين روز تعدادي از دانشجويان دستگير شدند. (6)
در مهرماه سال 1340 با بازگشايي دانشگاه‌ها، دانشجويان هوادار نهضت آزادي پا به پاي دانشجويان جبهه ملي كه در بيشتر موارد مواضع يكساني داشتند، فعاليت مي‌كردند تا اينكه واقعه اول بهمن سال 1340 در اعتراض به عدم برگزاري انتخابات آزاد با توطئه شاه رخ داد و چندين نفر از رهبران جبهه ملي و نهضت آزادي و دانشجويان دستگير شدند. نهضت آزادي حمله به دانشگاه تهران را محكوم كرد و در بيانيه بهمن سال 1340 تلويحاً شاه را مسئول اين واقعه دانست. (7)كميته دانشجويان نهضت آزادي در اطلاعيه مفصلي در اسفند سال 1340 ضمن محكوم كردن فاجعه اول بهمن به فريبكاري‌هاي شاه و هيئت حاكمه در سرپوش گذاشتن به اين موضوع و نسبت دادن آن به نفوذ كمونيست‌ها در دانشگاه اشاره كرد. در اين اطلاعيه ضمن مقايسه حيله‌هاي شاه و هيتلر به رد تبليغات هيئت حاكمه مبني بر نفوذ كمونيست‌ها و شوروي‌ها پرداخت و سپس با تحليل ديكتاتوري شاه و ساواك در سركوب گروه‌هاي سياسي مختلف، روحانيون، بازار و نيز تعطيل كردن مجلس به اين موضوع اشاره كرد كه تنها پايگاه باقي‌مانده دانشگاه است، از اين‌رو آنها در صدد سركوب آن برآمدند.
 
نهضت آزادي محملي براي آشنايي اوليه دانشجويان با نام و انديشه امام خميني
در دوران اوليه فعاليت نهضت آزادي، به‌رغم اينكه دانشجويان هوادار اين نهضت داراي علايق مذهبي بودند، اما هنوز يك رهبر سياسي و مذهبي برجسته نداشتند و عمدتاً در بيانيه‌ها و طرح خواسته‌ها دكتر مصدق را به عنوان پيشوا در نظر داشتند. پس از آغاز فعاليت سياسي امام خميني در اعتراض به لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي در آذر سال 1341 به‌تدريج آشنايي دانشجويان با نام امام خميني به عنوان رهبر سياسي و مذهبي آغاز شد. نهضت آزادي ضمن حمايت از اعتراض‌هاي مراجع ديني، از جمله امام خميني، مواضع آنها را مترقبانه و در راستاي دفاع از حقوق اساسي امت اسلامي، مبارزه با قانون‌شكني و مقابله با تقويت اقليت‌هاي ضد اسلامي، به‌ويژه‌ بهائيان و دريدن ماسك اصلاحات دروغين
دانست.(8) همچنين اين نهضت برنامه رفراندوم شاه در شش بهمن سال 1341 و انقلاب سفيد را توطئه‌اي فريبنده با شعارهاي رنگارنگ دانست و همخواني نزديك با مواضع امام خميني داشت. در اين دوران با توجه به اعتراض‌هايي كه صورت گرفت، تعداد زيادي از دانشجويان و رهبران نهضت آزادي دستگير و روانه زندان شدند. (9)

دانشجويان دستگيرشده پس از سه ماه با اعتصاب غذاي زندانيان قزل‌قلعه به رهبري سران جبهه ملي و نهضت آزادي در ارديبهشت سال 1342 آزاد شدند. مهندس بازرگان در اين‌باره مي‌گويد:«در اواسط ارديبهشت ماه سال 1342 آقاي اللهيار صالح و دوستان جبهه ملي در اعتراض به بازداشت و بلاتكليفي زندانيان شامل استادان دانشگاه، دانشجويان و بازاريان كه در جريان رفراندوم بهمن دستگير شده بودند، به‌خصوص دانشجويان كه با ادامه بازداشت از شركت در امتحانات پايان سال تحصيلي محروم مي‌شدند، اعتصاب غذا كردند و تا انتقال ديگر رهبران و فعالان جبهه ملي از زندان قصر به قزل‌قلعه حاضر به مذاكره با نمايندگان اداره دادرسي ارتش نشدند. بديهي است ما هم در اين اعتصاب غذا شركت كرديم.‌»(10)
انتشار خبر زندانيان قزل‌قلعه در تهران و مطبوعات خارج از كشور دولت را نگران كرد. در مذاكراتي كه دو نفر از افسران نماينده دادرسي ارتش و سازمان امنيت به اسامي سرهنگ ناصر مقدم و سرهنگ جناب با آقايان در قزل‌قلعه كردند، دانشجويان زنداني آزاد شدند و به دانشگاه بازگشتند. در اين زمان رهبران نهضت آزادي و برخي دانشجويان نهضت، از جمله عباس شيباني، سيد‌محمدمهدي جعفري و عزت‌الله سحابي به زندان محكوم شدند. (11)
 
بعد از ما با مخالفان سلطنت مشروطه مواجه خواهيد شد!
در جريان محاكمه رهبران نهضت آزادي كه در 30 مهر سال 1342 و در وضعيت سركوب بعد از قيام 15 خرداد آغاز شد، مهندس بازرگان با اشاره به مبارزه قانوني نهضت آزادي در مبارزه با استبداد حاكم گفته بود:«ما آخرين سنگر دفاع از سلطنت مشروطه و قانون اساسي هستيم. بعد از اين اگر دادگاهي تشكيل شود، با جمعيتي سر و كار خواهيد داشت كه واقعاً مخالف اين رژيم است.»(12) منظور بازرگان مبارزات سياسي برانداز و مسلحانه بود، زيرا دولت حاكم به هيچ‌وجه حاضر نبود به كمترين انتقاد قانوني از طرف مردم و گروه‌هاي سياسي گوش دهد.

در فضاي پس از سركوب قيام 15 خرداد براي همه مشخص شد كه شاه به هيچ‌وجه تن به اصلاحات قانوني و مسالمت‌آميز نخواهد داد و هرگونه فعاليت سياسي را سركوب مي‌كند. بنابراين مبارزه مسلحانه به صورت يك راه‌حل تلقي شد. در اين دوران دانشجويان دانشگاه‌ها تحت فشار روزافزون رژيم و نيز متأثر از پيروزي انقلابيون الجزاير و كوبا درصدد آشنايي و بهره‌گيري از تجربه رهبران جنگ‌هاي چريكي و نبرد مسلحانه برآمدند و به مطالعه و ترجمه آثار افرادي چون مائو، چه‌گوارا، جياپ و... پرداختند. (13)
 
دانشجويان راديكال نهضت آزادي و گرايش به مبارزه مسلحانه
در چنين فضايي دانشجويان راديكال‌تر طرفدار نهضت آزادي ضرورت مبارزه مسلحانه را احساس كردند. نشريه مجاهد، ارگان «نهضت آزادي در ايران، اروپا و امريكا» كه عمدتاً از دانشجويان ايراني خارج از كشور تشكيل شده بود، درباره ضرورت مبارزه مسلحانه در اين دوران مي‌نويسد:«كشتار سال 1342 نقطه عطف تاريخ ايران است. پيش از اين حادثه، كوشش اپوزيسيون در مبارزه عليه رژيم منحصر به اعتراض‌هاي خياباني، اعتصاب كارگران و فعاليت‌هاي زيرزميني بود. قتل‌عام سال 1342 ورشكستگي و بي‌تأثيري اين روش را به اثبات رساند. از آن پس مبارزان ايدئولوژي خود را يكسو نهادند و اين سؤال را بين خود مطرح كردند كه چه بايد كرد. پاسخ روشن بود: مبارزه مسلحانه.»(14)
در اين حالت هرچند رهبران نهضت آزادي به مبارزه در چارچوب قانون اساسي مشروطيت تأكيد داشتند، اما مانع از فعاليت نيروهاي راديكال نهضت كه عمدتاً دانشجو بودند نشدند. در چنين فضايي دو سازمان منشعب از نهضت آزادي به وجود آمد، يكي سازمان مخصوص اتحاد و عمل «سماع» و ديگري سازمان مجاهدين خلق.

سازمان مخصوص اتحاد و عمل «سماع»، تركيبي از دانشجويان داخل و خارج از كشور نهضت آزادي بود كه عمده‌ترين فعاليت خود را براي آموزش نظامي نيروهاي مبارز به كار گرفت و نخستين سازمان مخفي ايراني بود كه براي انجام مبارزه مسلحانه با رژيم شاه درصدد فراگيري شيوه جنگ چريكي برآمد.
بهترين اصول خواسته‌هاي سياسي اين سازمان، شامل تأكيد بر همكاري و كمك ملت‌هاي مسلمان به يكديگر، پشتيباني از نهضت ملي و ضد استعماري كشورهاي اسلامي به‌منظور طرد استعمار و ايجاد حكومت مردم بر مردم، مبارزه با دولت اسرائيل و حمايت از مردم مسلمان عرب در مبارزه با استعمارگران، طرفداري از تز «بي‌طرفي مثبت دكتر مصدق»، كوشش براي تحقق نظام جمهوري و رژيم اقتصادي سوسياليستي متكي بر جهانبيني خداپرستي و... بود. (15)

«سماع» پس از قيام 15 خرداد سال 1342 توسط آقايان دكتر علي شريعتي، مصطفي چمران، ابراهيم يزدي و ديگر فعالان نهضت آزادي در خارج از كشور به منظور كسب مهارت‌هاي مبارزه مسلحانه تشكيل شد. دكتر علي شريعتي با توجه به سابقه همكاري با روزنامه المجاهد، ارگان جبهه آزادي‌بخش الجزاير ترتيب كار را فراهم ساخت. سران انقلابيون الجزاير ضمن مذاكره با دولت مصر موافقت جمال عبدالناصر را براي اعزام گروهي از افراد نهضت آزادي ايران به مصر كسب كردند و سرانجام پس از مذاكراتي با وابستگان نظامي مصر در بيروت و سوئيس در اواسط دي سال 1342 اولين گروه پنج نفري شامل مصطفي چمران، ابراهيم يزدي، بهرام راستين، پرويز اميني و شريفيان وارد قاهره شدند و چندي بعد قطب‌زاده نيز به آنها پيوست.

اين هيئت پس از مذاكراتي با كمال‌الدين رفعت، معاون رئيس‌جمهور مصر و ارائه نتايج مذاكره و اصول مرامي و سياسي سازمان به جمال عبدالناصر، در 15 ژانويه سال 1964 درباره برنامه آموزش نظامي ـ سياسي اعضاي سازمان و ديگر افرادي كه با معرفي سازمان براي طي دوره‌هاي نظامي و چريكي معرفي مي‌شدند، موافقتنامه‌اي را امضا كردند. در اين زمان سازمان سماع براي انتخاب افراد حائز شرايط در ايران و اعزام آنها به مصر با تهران تماس داشت. صد حاج سيدجوادي و رضا رئيس طوسي از فعالان جنبش دانشجويي در ايران در انتخاب افراد براي آموزش چريكي فعاليت مي‌كردند. رضا رئيس طوسي با نام مستعار احمد نطاق كه خود نيز دوره آموزش چريكي را در مصر ديده بود، در ايران و خارج از آن مسئوليت تشكيل خانه سازماني و اعزام افراد را به عهده داشت. پس از گروه شش نفره اول در دوره دوم و در دوره‌هاي سوم و چهارم در سال 1344 حدوداً 20 نفر دوره آموزش نظامي، سياسي و چريكي را گذراندند. مفيدترين دوره‌هايي كه افراد ايراني طي كردند، سازماندهي مخفي بود و در نتيجه اين آموزش، سازمان سماع و افراد آن به‌وسيله ساواك شناخته نشدند.
 
برنامه «سماع» در مصر
برنامه آموزشي سازمان سماع در مصر تا اواسط سال 1345 ادامه داشت. در اين موقع روابط هيئت ايراني با مقام‌هاي مصري به تيرگي گراييد. مهم‌ترين اختلاف مورد بحث در مذاكرات دو طرف تبليغات ضد ايراني رسانه‌هاي خبري مصر بود كه سازمان سماع آن را مغاير با اهداف خود كه دفاع از استقلال و تماميت ارضي ايران بود، مي‌دانست. مذاكرات دو طرف به نتيجه نرسيد و هيئت ايراني تصميم به انتقال افراد به اردوگاه‌هاي فلسطيني گرفت. در اواخر سال 1345 مأموريت سازمان سماع به اين شرح بود: دكتر چمران در قاهره براي نظارت بر افرادي كه آخرين كلاس‌هاي آموزشي را طي مي‌كردند و ترتيب اعزام آنها به نقاط ديگر خاورميانه و اروپا، محمد توسلي و پرويز اميني در بغداد و مصر به منظور برقراري ارتباط با ايران، ابراهيم يزدي در بيروت براي هماهنگ ساختن برنامه‌هاي عمليات آينده، صادق قطب‌زاده در پاريس مأمور تبليغات بين‌المللي و رضا رئيس طوسي در ايران براي تماس با مجاهدين و ترتيب اعزام افراد به اردوگاه‌هاي فلسطيني.

افراد ديگري نيز به انگلستان، آلمان، الجزاير و ديگر كشورهاي اروپايي اعزام شدند. فعاليت اين سازمان در بيروت و اردگاه‌هاي فلسطيني با توجه به شكست اعراب در تابستان سال 1346 از اسرائيل و دگرگوني‌هايي كه در اوضاع سياسي و اجتماعي لبنان پديد آمد، دچار اشكال شد و سرانجام اين گروه پراكنده شدند. (16)
در سال 1349 دكتر مصطفي چمران با ايجاد سازمان چريكي امل با همكاري امام موسي صدر فعاليت خود را در لبنان آغاز كرد. در همين دوران سازمان مجاهدين خلق ايران چند تن از اعضاي خود را براي طي دوره چريكي به اردوگاه‌هاي سازمان آزادي‌بخش فلسطين فرستاد. چمران با اين افراد نيز ارتباط داشت. (17) هسته اوليه سازمان مجاهدين خلق نيز از دانشجويان هوادار نهضت آزادي بود كه به مبارزه مسلحانه روي آوردند.

پي‌نوشت‌ها در دفتر نشريه موجود است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار