به گزارش «جوان» با ورود سريال شهرزاد به شبكه نمايش خانگي تحولي در اين عرصه به وجود آمد و مردم به سريالهاي پخش شده روي خوش نشان دادند و از آن استقبال كردند. شخصيتهاي زنده و پويا و داستان گيرا و جذاب شهرزاد خيلي زود تأثير خودش را گذاشت. سايت رسمي سريال دوشنبهها با انبوه علاقهمنداني مواجه ميشد كه مشتاق دريافت تازهترين قسمت بودند. حسن فتحي و نغمه ثميني كه به طور مشترك نويسندگي داستان را به عهده دارند با طرح سناريويي مخاطبپسند رگ خواب مخاطبان ايراني را پيدا كردند و داستانشان را در يك بستر تاريخي به خوبي پيش بردند. استقبال از شهرزاد به قدري بالا گرفت كه كار به پيشبيني پايان سريال در رسانههاي خبري و مجازي رسيد. هر كس به طريقي سعي ميكرد از پايانبندي سريال باخبر شود و بفهمد چه بر سر شخصيتها ميآيد. اما حالا هرچه به قسمتهاي پاياني نزديك ميشويم از جذابيتهاي شهرزاد كاسته ميشود و انگار اين سريال ديگر حرفي براي گفتن ندارد. در قسمت بيست و چهارم اوج اين بدون داستان بودن سريال را ديديم كه شخصيتها جز گفتن مشتي جملات قصار حرف ديگري نداشتند با هم بزنند. به ويژه با لو رفتن پايان سريال توسط بازيگر نقش ململ اين جذابيت و كشش كمتر هم خواهد شد. براي نمونه در تازهترين قسمت شهرزاد نيمي از زمان سريال بدون اتفاق خاصي به گفتن ديالوگهاي طولاني مدت ميان شخصيتها سپري شد. ديالوگهايي كه رگهاي از آثار اصغر فرهادي در آن به وضوح ديده ميشد. حضور ناگهاني جمشيدهاشمپور در اول داستان و ناتمام گذاشتن سرنوشتش، ضعف ديگري است كه در قسمتهاي اخير بدجوري توي ذوق ميزند. اين معطل ماندن سرانجام كار شخصيتها تا الان گريبان شخصيتهاي ديگري را هم گرفته است. شخصيتهايي مثل اصغري و خواهر فرهاد دماوندي نمونهاي بر اين مصداقند. با روندي كه داستان شهرزاد در پيش گرفت، بايد ديد چقدر ساخت فصل دوم سريال عقلاني به نظر ميرسد. در همين فصل اول فتحي نتوانست جذابيت قسمتهاي نخستين را حفظ كند و انگار با تغييردادنهاي گاه و بيگاه قسمتها، بيشترين ضربه را به داستان اصلي زد. شايد اگر فتحي همانند سازندگان سريالهاي خارجي يك بستر مشخص براي سريالش در نظر ميگرفت كه كمترين ميزان تغيير در داستان به وجود ميآمد، حتي ميتوانست از همان اول براي فصل دوم هم برنامه بريزد.