در حقیقت این مقاله به شما کمک میکند تا به روشهای روانشناسی بر روی اطرافیان خود تاثیرگذار باشید بدون این که به آنها تهاجم کنید تا مجبور به کاری شوند و یا احساس بدی در آنها ایجاد شود.
دانشمندان این نظریه را بر روی دو گروه از افراد امتحان کردند و به نتیجه مشابهی رسیدند. هر چند که در نگاه اول به نظر میرسد که زمانی که شما به شخصی نفعی میرسانید و کاری برای کسی انجام میدهید انتظار دارید آن فرد ارزش کار شما را بداند و بیشتر شما را دوست داشته باشد، اما تحقیقات چیزی متفاوت را اثبات کردهاند. زمانی که شما برای شخصی کاری انجام میدهید در نتیجه تمایل شما به آن شخص بیشتر میشود و این بدان دلیل است که ما کارهای خود را تجزیه و تحلیل میکنیم و هنگامی که به شخصی نفعی میرسانیم برای خود دلایل و توجیهی پیدا میکنیم و در نتیجه دلایل فرض شده قاعدتا به آن شخص علاقهمند خواهیم شد.
فرد از انجام ندادن درخواست اول شما احساس بدی خواهد داشت حتی اگر درخواست شما بیدلیل و غیرمنطقی باشد. بنابراین زمانی که پس از مدتی شما خواسته کوچکتر و عقلانیتری دارید احساس میکند که باید به شما کمک کند. دانشمندان این نظریه را مورد بررسی قرار داده و متوجه شدند که بسیار کارآمد است.
در مکالمه از اسم شخص یا عنوان او استفاده کنید
دیل کارنگی، نویسنده کتاب «چگونه بر دوستان خود پیروز شویم و بر مردم تاثیرگذار باشیم» بر این باور است که استفاده از نام فرد در مکالمه بسیار با اهمیت است. نام هر فرد در هر زبانی زیباترین صدایی است که دوست دارد بشنود. نام فرد بخشی از هویت اوست و شنیدن آن از زبان مخاطب به معنای پذیرفته شدن حضور فرد و اعتبار اوست در نتیجه احساس مثبتی را در فرد ایجاد میکند.
استفاده از یک عنوان میتواند بسیار تاثیرگذار باشد. ایده مطرح شده این است که زمانی که شما مانند نوع خاصی از افراد رفتار میکنید کم کم به آن شخص تبدیل خواهید شد، شاید این نظریه یک پیشگویی ساده به نظر برسد. برای تاثیرگذاری بر روی افراد می توانید آنها را به آنچه که در حقیقت میخواهید باشند ارجاع دهید در نتیجه ذهن او درگیر روشها و مزایای تبدیل شدن به فرد مورد نظر شما خواهد شد. برای مثال میتوانید فرد را دوست من خطاب کنید و یا در محیط کاری فرد را به عنوان ارشد و مدیر خود بنامید. البته این شاخ در جیب فرد گذاشتن عواقبی هم دارد که بهتر است مراقب باشید.
به بیان ساده افراد همواره در تلاش هستند در زمینه افکار و احساست خود در یک حالت متعادل باشند. بنابراین زمانی که شما تملق فردی را میگویید که اعتماد به نفس بالایی دارد او این تعریف را صادقانه دیده و احساس راحتی بیشتری با شما میکند اما در موردی که فرد اعتماد به نفس پایینی داشته باشد این چاپلوسی میتواند تاثیر معکوس داشته باشد و حتی در برابر تمجید شما از خود حالت تدافعی بگیرد. آن چه که از این نظریه برداشت میشود پررنگ کردن و تمجید کردن از نقاط قوت افراد است به خصوص نقاط قوتی که خود فرد از آن آگاه است و به آن میبالد.
محققان با مطالعهای که در این زمینه انجام دادند دریافتند که افراد به مقلدین خود احساس بهتری دارند و از آن جالبتر در عموم مردم این دیدگاه وجود دارد که افرادی که رفتارهای آنها مورد تقلید قرار میگیرد رفتارهای بهتر و مقبولتری دارند و الگو برداری از شیوه آنها موجب میشود احساس خوشایندی داشته باشند. این اعتبار به آنها اعتماد به نفس بیشتری میدهد و در نتیجه شادتر هستند و ارتباطات بهتری را مدیریت میکنند و کمتر کسی را از خود میرانند.
نظیر چنین تجربهای را اغلب ما در کودکی داشتهایم! پیش از خواب بهانهگیری میکردیم و درخواستهایی از والدین داشتیم که با وعده زمان بیداری مهار میشد. نکته اینجاست که افراد معمولا نسبت به حرفی که زدهاند و قولی که دادهاند احساس تعهد دارند و در زمانی که شرایط خستگی برطرف شد خواسته شما را دنبال خواهند کرد.
ایده بسیار سادهای است به جای استدلال به دقت گوش کنید و نقطه مشترک و نقطه شروعی برای بحث خود پیدا کنید با تاکید بر توافق نظری که با هم دارید موضع و شرایط خود را توضیح دهید و مسائل را شفاف سازی کنید در این حالت فرد تمایل بیشتری به شنیدن حرفهای شما دارد و حتی به طور ناخودآگاه شما اجازه خواهد داد که بر تفکراتش نفوذ کنید و برخی موارد را اصلاح کنید.
به طور کلی زمانی که افراد یک گوش شنوا برای حرفهای خود پیدا میکنند احساس امنیتی بیشتری دارند در نتیجه ارتباط بهتری شکل میگیرد و احتمال پذیرفته شدن نظرات و خواستههای شما بیشتر خواهد بود.