كودكان و نوجوانان را ميتوان تأثيرپذيرترين مخاطبان تلويزيون برشمرد. اين مسئله منجر به دلواپسي والدين ميشود. يكي از مباحثي كه براي اين قشر مطرح است متناسب بودن محتوا و پيامهاي رسانهاي با ظرفيت و تواناييهاي تحولي كودكان و نوجوانان است. پژوهشگران معتقدند كودكان و نوجوانان در مراحل مختلف سني داراي مراحل رشد و تحول شناختي و عاطفي مختلف هستند كه داراي ظرفيت و محدوديتهاي ويژهاي هستند؛ بنابراين در انتقال مفاهيم بايد ميزان درك كودكان از اين مفاهيم به طور جدي مورد توجه قرار گيرد. در اين نوشتار برآنيم تا به تأثير تلويزيون بر زنان به عنوان اعضاي اصلي جامعه بپردازيم و تأثير اين برنامههاي تلويزيوني را روي آنان مورد بررسي قرار دهيم. در حوزه فرهنگ لازم به ذكر است، جا دارد بيش از پيش به تأثير استفاده از نمادها در برنامههاي تلويزيوني پرداخته شود.
هنجارها و ارزشها طي فرايند فرهنگپذيري و اجتماعي شدن از طريق خانواده، مدرسه و رسانههاي گروهي منتقل ميشود. رها كردن كودكان در دنيايي از اطلاعات گوناگون كه متأثر جهانبينيهاي گوناگون است نميتواند تضمينكننده حيات فرهنگي يك جامعه باشد. اين موضوع در حوزه آموزشهاي مذهبي از برجستگي خاصي برخوردار است. تربيت مذهبي و شكلگيري نظام اخلاقي، شالوده نظام ارزشها و برنامه زندگي انسان را تشكيل ميدهد و تلويزيون به عنوان رسانهاي فراگير و پر نفوذ نقش مؤثري ايفا ميكند.
اما آنچه اهميت فراواني دارد، رعايت ويژگيهاي شناختي و عاطفي كودكان در ارائه مضامين و مفاهيم مذهبي است. موضوعي كه زهره بگجاني، پژوهشگر علوم اجتماعي و كارشناس مسائل فرهنگي آن را در قالب ديگري عنوان كرده و ميگويد: زنان نيز به عنوان نيمي از جمعيت جامعه هستند كه در اكثر جوامع تقسيم وظايف بين زن و مرد به شيوههاي سنتي طوري انجام شده است كه مردان وظيفه اشتغال بيرون از خانه و زنان مسئوليت رسيدگي به كار خانه و نگهداري از كودكان را دارند. در اين حالت بالطبع نيازهاي آموزشي يا زمان اوقات فراغت آنها متفاوت است. زنان اوقات فراغت خود را با تلويزيون پر ميكنند و از كاركردهاي رسانهها آموزش است، به خصوص آموزش دين. با وي همكلام شديم تا موارد فوق را از نگاه اين كارشناس مورد بررسي و تحليل قرار دهيم. آنچه در پي ميآيد ماحصل اين همكلامي است.
آموزش مفاهيم مذهبي به كودكان
مسئوليت فرايند جامعهپذيري با خانواده، مدرسه و رسانههاي جمعي بوده و در عمل نقش هدايت كودكان و نوجوانان را اين نهادها برعهده دارند. وسايل ارتباط جمعي، معلمان و دولت وظيفه دارند به نيازهاي كودكان و نوجوانان به صورت مناسب پاسخ دهند و خانوادهها را نسبت به عوامل مؤثر در شكلگيري يك شخصيت بهنجار و عواملي كه باعث انحرافهاي رفتاري و عاطفي فرزندان ميشود باخبر كنند. در زمانهايي كه خانواده نميتواند وظايف خود را ايفا كند آموزشهاي رسمي و غيررسمي كه از طريق مدارس و رسانهها ارائه ميشود اهميت بيشتري مييابند.
كودكان و نوجوانان در ميان مخاطبان بيشترين تأثير را ميپذيرند. مروري بر تحقيقات انجام شده در خصوص تماشاي برنامههاي تلويزيون نشان ميدهد كه بيش از 50 درصد آنان، تماشاگر دائمي برنامههاي خود و حتي برنامههاي بزرگسالان بودهاند؛ بنابراين وقتي برنامهريزان برنامههاي تلويزيوني قصد دارند آگاهيها يا ديدگاههاي ديني را منتقل كنند بايد بدانند كه بينندگان و مخاطبان برنامهها چگونه پيامهايي را درك ميكنند. مقوله شناخت در اين حوزه بسيار حائز اهميت است.
مخاطبشناسي بايد مورد اهميت قرار گيرد
موضوع مهم آن است كه مخاطبشناسي بايد مورد اهميت قرار گيرد. تواناييهاي شناختي و ظرفيتهاي ذهني كودكان و نوجوانان در پذيرش پيامهاي تلويزيوني حائز اهميت است. هرچند هدف تلويزيون ارائه آموزشهاي مذهبي، پرورش مجموعهاي از باورهاي ديني است كه بر پايه آنها نظام اعتقادي و اخلاقي قوي در مخاطبان ايجاد ميشود.
تلويزيون در ارائه برنامههايش به ويژگيها و محدوديتهاي شناختي كودكان و نوجوانان دقت نكرده است و اطلاعات بر مبناي مقياس كمي و نه كيفي به مخاطب ارائه ميشود كه متناسب با تحول ذهني آنها نيست.
ويژگيهاي دورهها و مراحل تحولشناختي در نظريه پياژه
پياژه، روانشناس فرانسوي معتقد است: تحول ذهني بر اساس دورهها و مراحل مشخصي پديدار ميشود. ويژگيهاي مهم هر دوره اين است كه ساخت ذهني آن با دوره پيش و پس آن از نظر كمي و كيفي متفاوت است. وي رشد كودك را به سه دوره و سيزده مرحله تقسيم ميكند. براي آموزش مطلوب مفاهيم مذهبي و اخلاقي ميتوان با توجه به تراز تحول ذهني كودك از شواهد عيني و زندهاي كه براي او معمولي است استفاده كرده يا صفات يك مفهوم را برشمرد. اين امر مستلزم آگاهي از مؤلفههاي تشكيلدهنده يك مفهوم و سن اكتساب آنهاست. گاهي با بيان مطالب بدون توجه به ظرفيتهاي ذهني كودكان و تحميل اين مطالب به آنها، قالبهاي خاص و از پيش تعيينشدهاي بر ظرفيت يا استعدادهاي كودكان منطبق ميشود و كودك را به نوعي عادت وادار ميكند. اين معلومات قالبي را نميتوان تعميم داد و در نهايت باعث ميشود ساخت دروني تقويت نشود. اين قالب فكري باعث ميشود كودك از طريق نشانهها به هدف برسد بدون آنكه بداند چه ميكند و چرا به اين مسير ميرود.
برنامهسازان براي تهيه برنامه براي كودكان چه كار كنند؟
فراهم آوردن امكان تهيه برنامههاي كودكان برحسب ترازهاي مختلف ذهني، ايجاد پويايي و كارآمدي در برنامههاي كودكان و فراهم آوردن شرايط علمي و منطقي در انتقال مفاهيم مذهبي از تلويزيون.
تلويزيون و زنان
اوقات فراغت خانمها و آقايان متفاوت است. چون زنان مدت بيشتري در منزل هستند تلويزيون يكي از رسانههايي است كه اوقات فراغت خانمها را پر ميكند و معمولاً از سريالها استفاده ميكنند. نوع مواجهه مخاطبان با محصولات فرهنگي، الگوي تماشاي بينندهها، سليقه و علاقه آنها در گزينش و مصرف رسانههايشان حاكي از تغيير معنا، دامنه اقتدار رسانه و فرهنگ رسمي كشور است. به عبارتي اگر در سالهاي قبل، صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران فيلمها را با توجه معيارهاي خود انتخاب ميكرد اما الان معيار تغيير كرده است.
زنان با ديدن سريالها با شخصيتهاي فيلم همذاتپنداري ميكنند و خود را جاي شخصيت اصلي قرار ميدهند و از نوع پوشش و لوازمي كه در فيلمها استفاده شده الگوبرداري ميكنند. از آنجا كه دين با فرهنگ هر جامعه مرتبط است، نميتوان آن را جدا از فرهنگ آن جامعه مورد مطالعه قرار داد؛ وجه مذهبي زندگي تحت تأثير فعاليتهاي اجتماعي انسانها قرار دارد. بنابراين ديدن شخصيتهايي كه در رسانه معرفي ميشود براي الگو گرفتن تأثير بسزايي دارد. اگر شخصيت منفي فيلم چادر داشته باشد يا اگر اين شخصيتها سنتي يا در آشپزخانه نشان داده شوند، باعث ميشود الگوبرداري نشود و ديد منفي به دين نداشته باشند. اما بالعكس اگر شخصيتهاي مثبتي كه ارائه ميشود بهروز و تميز و آراسته باشند تأثير مثبت دارد. با استفاده از نمادهاي فرهنگي ميتوان در آموزش ديني سهيم بود.
رسانه ميتواند با پيگيري تغيير سليقههاي فرهنگي و اينكه بداند چه افرادي، با چه نوع سليقهاي چه نوع برنامهاي را در چه ساعات از شبانهروز ميخواهند تا بتوانند دقيقاً همگام با مخاطبان حركت كند. اينكه به طور مستقيم در برنامه شروع به نصيحت نكند بلكه ارزشهاي ديني را بايد با نماد نشان داد و از تكرار باورهاي ديني به طور مستقيم بايد اجتناب شود.
توجه به محتواي برنامهها با در نظر گرفتن لزوم ارائه غيرمستقيم پيام، استفاده مناسب نمادها در برنامههاي تلويزيوني براي جذب بهتر مخاطبان و تأثير مثبت براي آموزش دين، كودكان نياز دارند كه از طريق تجربه ياد بگيرند و با جهان خارج ارتباط برقرار كنند، كودكان ميتوانند در برابر تلويزيون مخاطبي فعال و توانا باشند.
همين برنامههاي خاص آنان هم ميتواند انباشته از مفاهيم و ارزشهاي فرهنگي باشد، هرچند همه برنامهها و همچنين روشهاي تماشاي آنها نميتواند براي همه كودكان در سنين مختلف به يك اندازه مفيد باشد، رعايت تناسب بين محتواي برنامهها و ظرفيتها و محدوديتهاي ذهني كودكان در سنين مختلف بايد مورد توجه قرار گيرد.