
چند روز پيش در جـريان برپايي تجمع اعتراضي برخي از شهروندان تهراني درباره كمرنگ شدن بحث عفاف و حجاب، در بين افراد شركتكننده در مراسم پلاكاردهايي با مضامين مختلف وجود داشت كه روي يكي از آنها جملهاي مطالبهگرانه ديده ميشد و از مسئولان و هنرمندان حوزه توليد فيلم و سريال پرسيده بود سهم ترويج و تبيين اولويت مهمي مثل عفاف و حجاب از ابتداي انقلاب تاكنون چقدر بوده است؟! اصلاً آيا سهمي به اين موضوع تعلق گرفته است يا خير؟! بنابراين «جوان» همين سؤال را مبناي يك گزارش تحليلي مفروض داشته است كه شرح آن را ميخوانيد.
«حجاب» از ارزندهترين نمودهاي فرهنگي - اجتماعي در تمدن ايراني - اسلامي است كه پيشينه آن به قبل از ورود اسلام ميرسد، اما در فرهنگ اسلامي به اوج تعالي و منتهاي ارزش و اعتبار خود ميرسد. حجاب و عفاف پديده مذهبي - ارزشي مهمي در تعاليم اسلامي است و توجه به زمينههاي فرهنگي - اجتماعي به عنوان بستر آن بسيار شايسته و لازم است و اشاعه و تعميق آن نيازمند آموزشهاي بنيادين و مداوم در خانواده، مدرسه، دانشگاه و اجتماع است. بديهي است كه در كنار شرايط مساعد اجتماعي براي ارزش تلقي كردن و الگوپذيري اين فرهنگ، نيازمند دروني و نهادينه شدن آن در وجود افراد است. بدون شك رسيدن به اين هدف نيازمند مشاركت و توجه جدي همه نهادها و دستگاهها به صورت مستمر و هدفمند است.
در بين رسانهها مشخصاً سينما و تلويزيون به عنوان راهبرديترين ابزارها براي نهادينه كردن و تبيين محسنات رعايت و الزام افراد به مراعات بحث مهمي مانند «حجاب و عفاف» هستند. با اين نگاه مطالبهگري از مديران ارشد و مسئولان ذيربط در اين حوزه و با گذشت بيش از 35 سال از پيروزي انقلاب اسلامي در كشورمان انتظار معقول و منطقي است كه متأسفانه تا به امروز چنين امر زيربنايي جز قصور، تغافل و ديده نشدن، جايگاهي در سياستهاي ميانمدت و بلندمدت مسئولان نداشته است. واقعيت اين است كه در رسالت سينما و تلويزيون در ارتباط با بحث عفاف و حجاب تناقض آشكاري وجود دارد، چه اينكه رسالتي كه براي آن ميتوان تعريف كرد در رسانههاي تصويري امروز كشور ما محقق نشده است.
سخنان امام (ره) مبني بر اينكه «ما با سينما مخالف نيستيم با فحشا مخالفيم» يا «تلويزيون دانشگاه عمومي است»كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايراد كردند، نويدبخش اين مسئله بود كه ميتوان با كمك نيروهاي فعال، انقلابي، متخصص و متعهدي كه بر اين پديده احاطه و تسلط دارند، آن را در مسير اعتقادات اسلامي و فرهنگ ديني تئوريزه و طرحريزي و هدايت كرد. رسالت سينما در تبيين مقوله حجاب و عفاف بسيار مشكل است چراكه در قدم نخست بايد به ذات و تكنولوژي سينما و مبحث نرم افزاري مربوط به آن به صورت محتوايي پرداخته شود. داشتن چنين نگاه هدفداري براي بهرهمندي از صنعت سينما شايد بتواند رسالت خود را در زمينه فرهنگ ديني به صورت عام و عفاف و حجاب به صورت خاص به انجام رساند. پيشينه تاريخي سينما قبل از انقلاب در مسير مخالف مقوله عفاف و حجاب و رواج آن بوده و بيشتر توان و هزينهاش به توليد آثاري كه در آنها مقولاتي مثل «زن»، «شراب» و «موسيقي و رقص» قابل احصا و رؤيت است و اصطلاحاً به آن توليدات «فيلمفارسي» گفته ميشود مصروف ميشد. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي خط قرمزهاي ديني، اعتقادي و فرهنگي كه در بخشهاي مختلف به عنوان «قانون اساسي»حاكم شد، مسير را تغيير داد، اما در بدنه سينما در سطحي كه مطلوب «جامعه اسلامي»و مورد نظر بود، تأثيري ايجاد نكرد. فرهنگ عفاف و حجاب در حال حاضر در سينما چهره خوبي ندارد، به جز آثار برخي از سينماگران، فرهنگ عفاف و حجاب در بدنه سينماي ايران موفق نبوده است. شاهد مثال اين مدعا را ميتوان در سير نزولي نحوه و نوع پوشش استفاده بازيگران در فيلمهاي سينمايي بالاخص زنان بازيگر، عكسهاي منتشر شده از زندگي واقعي افرادي كه گاهي در رسانههاي ديداري و شنيداري به عنوان الگو يا نخبه و... به جامعه معرفي ميشوند، هنجارشكنيهاي متعدد و استهزاي ارزشهاي ملي ميهني و اعتقادي توسط برخي از بازيگران و سينماگران در جشنوارههاي خارجي را كه در حال اوج گرفتن است ميتوان به عنوان دمدستيترين نمونههاي امروزي عدمتوجه به مقوله عفاف و حجاب در بين افراد شناخته شده و چهرههاي معروفي كه به صدقه سر مردم و بيتالمال همين كشور امروزه به نان و نوايي رسيدهاند، مشاهده كرد.
البته تمام فيلمها و سريالها اين گونه نيستند و در تعدادي از اين آثار به ترويج فرهنگ عفاف و حجاب اهميت داده ميشود، ولي آنچه از نمايش فيلمها و برخي از سريالها استنباط ميشود، اين است كه هماكنون رويكرد برنامههاي هنري به سمتي است كه ارزشهاي حجاب و اهميت رعايت آن را ناديده ميگيرند. داشتن فرهنگ حجاب در گرو رعايت عفاف است و طبيعي است كه وقتي عفاف در فيلمها وسريالها كمرنگ شود و واقعيتهاي ديني در برنامههاي هنري كمرنگ جلوه داده شود، برنامههاي هنري به سمتي حركت ميكنند كه بدحجابي را در جامعه ترويج كنند. اما واقعيت اين است كه نمايش دادن رابطه آزاد بين دختر و پسر، رفتارهاي پرخاشگرانه بين اعضاي خانواده در فيلمها و نداشتن حجاب اسلامي صحيح از سوي هنرمندان، باعث ترويج بدحجابي در جامعه ميشود و نهتنها بدحجابي، بلكه رعايت فرهنگ عفاف در خانواده را نيز خدشهدار ميكند. در شرايط كنوني به كار بردن مؤلفههاي ديني در فيلمها و سريالها براي رسيدن به زندگي آرماني توأم با ارزشهاي ايراني - اسلامي ضروري است و فيلمسازان بايد تمام مبادي اسلامي را در نمايش آثار هنري رعايت كنند.
متأسفانه به رغم درخواستهاي زياد، سهم توليد محتواهايي با محوريت «تبيين و ضرورت رعايت حفظ حجاب و عفت» در ميان مردان و زنان جامعه به اندازه توجه و اهميت دادن به مباحث و موضوعات فرعي و دسته چندم امروز جامعه مثل مباحث اقتصادي و فضاي مجازي هم نيست. هر چند اين ايراد به جميع مسئولان و فعالان عرصه هنر و سينما بهخصوص افرادي كه به ظاهر دغدغه مقولات ارزشي و اعتقادي دارند، بيشتر وارد است. چه اينكه مطالبهگري درباره اين مسائل بايد از افرادي صورت بگيرد كه ادعاي رعايت و احترام شرعيات و حدود و ارزشهاي ديني - اسلامي و حتي ملي را دارند؛ چراكه به كساني كه خودشان را در تفكرات شبه روشنفكري غربي مثل نگاه اومانيستي يا ماديگري و دنيا محوري محصور و مغلوبه ميبينند، حرجي نيست همچنان كه نميتوان از سنگ طلب لطافت نمود!
هر چند لايحه بودجه 93 در حالي به مجلس ارسال شد كه در آن سهم جداگانهاي براي توسعه و ترويج فرهنگ «عفاف و حجاب» در نظر گرفته نشده بود و متأسفانه نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي هم اعتراضي به اين موضوع نداشتهاند اما وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان اصليترين دستگاه مسئول فرهنگ و هنر در كشور، بيش از 20 وظيفه روشن برعهده دارد. از آن جمله ميتوان به مباحثي همچون «استفاده مناسب از لباسهاي اسلامي ملي در فيلمهاي سينمايي، جلوگيري از انتشار و تبليغ كالاهاي فرهنگي كه با فرهنگ عفاف و حجاب مغايرت دارد، ترويج الگوهاي مناسب براي عفاف و حجاب و ممانعت از ترويج فرهنگ مدگرايي منفي در محصولات و كالاهاي فرهنگي، حمايت از انتشار نشريات تخصصي پوشاك اسلامي و سعي در جهانيكردن اين نشريات از طريق اينترنت و...» اشاره كرد. اما سؤال پاياني اينكه آيا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و نهادهاي متعدد فرهنگي در اين موضوع ميتوانند مدعي ترويج «عفاف و حجاب» در توليدات سينماي امروز كشورمان باشند؟