موفقيتهاي روزافزون ارتش سوريه و نيروهاي مردمي اين كشور در پاكسازي مناطق آلوده به گروهكهاي تروريستي و تقويت موضع حاكميت، پيشبيني آينده تحولات سوريه را نسبت به قبل آسانتر كرده است. روند تحولات سوريه و همچنين روند تحولات منطقه از يك طرف و توافق هستهاي ايران با گروه 1+5 از طرف ديگر، نشان ميدهد ايده كنارزدن بشاراسد از قدرت از طريق جنگ فرقهاي و مذهبي، كاملاً با شكست مواجه شده است. اكنون تمامي مداخلهگران خارجي در سوريه، به اين نتيجه رسيدهاند كه بحران سوريه فقط از طريق راهحل سياسي قابل حل بوده و در اين راهحل نيز، عنصر سوري تعيينكننده اصلي و نهايي خواهد بود. با توجه به نزديك بودن زمان انتخابات رياست جمهوري در سوريه و موقعيت برتر بشاراسد در رقابتهاي انتخاباتي، پيشبيني ميشود نه تنها سيستم سياسي اين كشور پابرجا خواهد ماند، بلكه بشاراسد براي يك دوره ديگر در جايگاه رياست جمهوري سوريه با رأي قاطع سوريها تثبيت ميشود. بر اين اساس، سؤال اين است كه چشمانداز مذهب در سوريه جديد پس از عبور از يك بحران سخت و نفسگير و جنگ شديد داخلي با مداخله خارجي، چگونه خواهد بود.
هر جنگي چه داخلي و چه خارجي، به طور طبيعي و قطعي داراي يكسري آثار و نتايج و پيامدها خواهد بود. جنگهاي بزرگ، پيامدهاي بزرگ دارند. تغييرات و دگرگونيها در ساختارهاي گوناگون و بالا و پايين شدن جايگاه نهادها در يك كشور، از پيامدهاي جنگ در يك كشور است. بنابراين مذهب از جمله نهادهايي است كه تحت تأثير جنگ، دستخوش تغيير و دگرگوني شده، موقعيت آن تنزل يا ارتقا مييابد. به عنوان مثال به دنبال جنگهاي ايران و روس در دوره قاجار و تحميل قراردادهايي چون گلستان و تركمنچاي به ايران، نوعي سرخوردگي و يأس و نااميدي بر ايرانيان حاكم گرديد و از پيامدهاي اين وضعيت، تضعيف موقعيت مذهب از يك طرف و ايجاد زمينه لازم براي رشد انديشههاي غربگرايانه و سكولاريسم در كشور از طرف ديگر بود. اما پس از انقلاب اسلامي و در دوران جنگ تحميلي با توجه به نقش دين و باورهاي مذهبي در پيروزي و شكلگيري دفاع مقدس، موقعيت مذهب و باورهاي ديني در ايران نسبت به قبل استحكام بيشتري پيدا كرد. بنابر اين با توجه به تجارب گذشته و حوادث سوريه، ميتوان تا حدودي چشمانداز مذهب در سوريه پس از بحران را ترسيم نمود. براي ترسيم اين چشمانداز، بايد مجموعهاي از مؤلفهها و نكات را مورد توجه قرار داد كه مهمترين آنها عبارت است از:
1- منظور از دين و مذهب چيست و متدين و مذهبي بودن يعني چه؟
براي پاسخ به اين سؤال به اختصار ميتوان گفت، دين واژهاي عربي است كه در كتابهاي لغت براي آن تعاريف گوناگوني ارائه شده است. علامه طباطبايي صاحب تفسير الميزان، دين را اينگونه تعريف ميكند: «دين، عقايد و يك سلسله دستورهاي عملي و اخلاقي است كه پيامبران از طرف خداوند براي راهنمايي و هدايت بشر آوردهاند. اعتقاد به اين عقايد و انجام اين دستورها، سبب سعادت و خوشبختي انسان در دو جهان است.»
بنابر اين ميتوان گفت: دين، مجموعه (سيستم)حقايق هماهنگ و متناسب از نظام فكري (عقايد و معارف)، نظام ارزشي (قوانين و احكام) و نظام پرورشي (دستورات اخلاقي) است كه در قلمرو ابعاد فردي و اجتماعي از جانب پروردگار متعال براي سرپرستي و هدايت انسانها در مسير كمال الهي ارسال ميگردد.
مذهب در دو مفهوم عام و خاص به كار گرفته ميشود. در مفهوم خاص مذهب شاخهاي از يك دين مانند مذهب شيعه و تسنن نسبت به دين اسلام و مذهب پروتستان و كاتوليك نسبت به دين مسيح است. مذهب در مفهوم عام و كلي، با دين مترادف است. برمبناي تعريف دين و مذهب، فرد متدين يا فرد مذهبي، به كسي اطلاق ميشود كه داراي اعتقادات و باورهاي عميق ديني و مذهبي بوده و اين اعتقادات و باورها، خطمشي زندگي او را تعيين نموده و بر اعمال و رفتار او حاكم باشد.
2- وضعيت دين و مذهب در سوريه چگونه بوده است؟
مردم سرزمين شامات، از اولين مردماني بودند كه بعد از مردم شبه جزيره عربستان به اسلام گرويدند. اكنون سوريه كشوري با حدود 24 ميليون نفر جمعيت و اكثريت مسلمان است. حدود 74 درصد از مسلمانان سوريه را مسلمانان سني مذهب، 13 تا 15 درصد را مسلمانان علوي و شيعيان دوازدهامامي و اسماعيليه، حدود 10 درصد از مردم سوريه را مسيحيها و 3درصد را هم دروزيها تشكيل ميدهند.
مجموعهاي از مسائل تاريخي و تأثيرپذيري سوريها از فرهنگ غربيها، موجب شده به رغم مسلمان بودن اكثريت مردم سوريه، دين و مذهب در اين كشور داراي كمترين كاركردهاي اجتماعي باشد.
3- رابطه دين و سياست در سوريه چگونه است؟
از مهمترين استدلالهايي كه بحرانآفرينان سوريه براي به راه انداختن جنگ مذهبي در سوريه براي توجيه كار خود ارائه ميدهند، اين است كه نظام سوريه، يك نظام علوي مذهب است. وهابيها، سلفيها و تكفيريها با چنين استدلالي، سوريه را ارض جهاد اعلام كرده و علويها و شيعيان را به صرف اينكه داراي اين مذهب هستند، حتي به صورت دستهجمعي و بر اساس فتاوي صادره از سوي مفتيهاي وهابي به قتل ميرسانند. اين كشتار و قتلعام علويها و شيعهها در حالي صورت ميگيرد، كه نميتوان گفت، حاكميت، حكومت، قدرت و ثروت در سوريه، در دستان اقليت علوي ميباشد. مخالفان نظام سياسي سوريه با اين بهانه كه حافظ اسد و بشار اسد علوي هستند، چنين تبليغاتي را به راه انداختهاند، تا يك جنگ مذهبي و فرقهاي را توجيه كنند. دلايل زير چنين نظريهاي را مردود ميسازد:
الف- بسياري از شخصيتهاي برجسته سياسي و نظامي در زمان حافظ اسد و همچنين درزمان بشار اسد، از غيرعلويها بوده و سني مذهب يا مسيحي ميباشند. ماهيت نظام سياسي سوريه، يك ماهيت مذهبي، قومي و قبيلهاي نبوده كه قدرت و ثروت در دست يك اقليت قومي يا مذهبي باشد. به عنوان مثال عبدالحليم خدام، نخستوزير حافظ اسد، حكمت الشهابي، رئيس سابق ستاد مشترك ارتش سوريه، مصطفي طلاس، وزير دفاع سوريه در زمان حافظ اسد، عبدالله الاحمر، معاون دبير كل حزب بعث سوريه در زمان حافظ اسد، همگي سني مذهب هستند. در زمان بشار اسد نيز همين وضعيت ادامه داشته و بسياري از چهرههاي سياسي و نظامي پرنفوذ و قدرتمند در حكومت سوريه سني مذهب هستند.
ب- بشار اسد و برادرش هر دو نفر، از خانوادههاي اهل سنت زن گرفته و خطبههاي عقدشان در دادگاه اهل سنت خوانده شده است.
ج- تجار دمشق و حلب كه نبض اقتصاد سوريه را در دست دارند و البته از حاميان بشار اسد ميباشند، همگي سني بوده و در ميان آنان كمتر علوي و شيعه ديده ميشود.
د- در سوريه، اهل سنت، هم در مناطق مرفهنشين و ثروتمند زندگي ميكنند و هم در مناطق محروم و فقير نشين، لكن عمدتاً علويها و شيعهها در مناطق محروم و فقيرنشين زندگي ميكنند.
6- با توجه به پيشبيني حل بحران سوريه به شكل پيش گفته چشم انداز مذهب در سوريه چگونه است؟