جوان آنلاین: صبح دیروز ۱۳۴ سارق خشن و ۱۲ مالخر در محوطه پلیس آگاهی پایتخت برای خبرنگاران و عکاسان به صف شدند تا راز سرقتهای آنها با قلم اصحاب رسانه فاش شود. این سارقان در آخرین دستگیری کارآگاهان پلیس آگاهی در ۲۴ ساعت گذشته به دام افتادند و اموال سرقتی آنها هم به نمایش گذاشته شد. در میان سارقان دستگیری شده سارقانی بدون سابقه کیفری و با سن ۱۸ سال هم دیده میشوند که برای به دست آوردن پولهای باد آورده و رسیدن به رؤیاهای خیالیشان تازه وارد جرگه خلافکاران شدهاند، اما مأموران پلیس رؤیاهای آنها را به باد دادند.
کاهش ۵۰ درصدی جرائم
سردار علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ، در حاشیه طرح دستگیری ۱۳۴ سارق خشن گفت: «در یکی، دو روز گذشته با تلاش شبانهروزی همکاران در پلیس آگاهی، تعداد ۱۳۴ نفر از سارقان حرفهای و ۱۲ نفر مالخر شناسایی و با هماهنگی دستگاه قضایی دستگیر شدند. در جریان تحقیقات اولیه، متهمان به سرقتهای متعددی اعتراف کردند.»
رئیس پلیس آگاهی پایتخت ادامه داد: «در بازرسی از منازل و مخفیگاههای این افراد، مقادیر زیادی اموال مسروقه کشف و ضبط شدهاست. ارزش مالی این اموال بیش از ۴۰ میلیارد تومان برآورد میشود. از جمله اقلام کشفشده میتوان به ۲۰ دستگاه خودرو، حدود ۲۵ دستگاه موتورسیکلت، مقادیر قابلتوجهی طلا و جواهرات، ۲۸۵ دستگاه گوشی تلفن همراه و پنج قبضه سلاح جنگی اشاره کرد.»
وی در پاسخ به این سؤال که در جنگ ۱۲ روزه میزان سرقتها چه تغییری داشت، اظهار کرد: با توجه به حضور همکارانم در سطح شهر و گشتهای همه پلیسهای تخصصی، سرقت از همه زمانها کاهش بیشتری داشت و ۵۰ درصد کاهش وقوع جرم داشتیم. همچنین سارقانی که در این مدت دستگیر شدهاند، به شدت با آنها برخورد شد.
کینهای که به دزدی ختم شد
زن جوانی که به اتهام سرقت طلا و اشیای قیمتی از خانههایی که در آنها بهعنوان خدمتکار مشغول به کار بود، بازداشت شده، مدعی است انگیزهاش پول نبوده، بلکه کینهای قدیمی بوده که سالها در دل داشتهاست. این زن پیش از این نیز یکبار به جرم سرقت بازداشت شدهبود.
خودت را معرفی کن؟
فریبا هستم، ۴۰ ساله
متأهلی؟
بله، شوهر و بچه دارم.
شوهرت همدستت است؟
نه او بیگناه است. او را اشتباهی گرفتند.
چرا اشتباهی گرفتند؟
طلاهای سرقتی را در خانهمان کشف کردند و شوهرم را هم بازداشت کردند.
به چه شیوهای سرقت میکردی؟
من به عنوان خدمتکار در خانهها مشغول به کار و حین کار متوجه محل نگهداری اموال قیمتیشان میشدم و در فرصت مناسب آنها را بر میداشتم و از آنجا بیرون میآمدم. البته من بیشتر طلا، زیورآلات و پول نقد سرقت میکردم. گاهی هم اموال کوچک گرانقیمت را هم سرقت میکردم.
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
انگیزه سرقتهای من بر میگردد به چند سال قبل. باور کنید من هم مثل افراد دیگر دنبال یک لقمه نان حلال بودم و اصلاً به دزدی فکر نمیکردم و با همه سختی و مشکلات اقتصادی میساختم، اما چند سال قبل در خانهای کار میکردم که مقداری از طلاهای زن صاحبخانه گم شد. او به من تهمت دزدی زد و هر چقدر قسم و آیه خوردم قبول نکرد. از من شکایت کرد و آش نخورده و دهن سوخته تهمت دزدی به من زدند. به هر حال مجبور شدم پول قرض کنم و به شاکی بدهم. پس از این حادثه از صاحبخانهها کینه به دل گرفتم و تصمیم گرفتم تلافی کنم.
پول زیادی از سرقت به جیب زدی؟
نه. اول اینکه پول حرام برکت ندارد و همان طوری که سریع به دست میآید، مثل باد هم از دستت میرود. دوم هم اجناس سرقتی را به قیمت اصلی نمیخرند و باید زیر قیمت بدهی تا بخرند، چون معمولاً خریدار متوجه میشود اموال سرقتی است؛ مثلاً در یکی از سرقتها من شمش طلایی سرقت کردم و وقتی برای فروش به طلافروشی بردم، فهمید و گفت این شمش متعلق به خودت نیست. مجبور شدم شمش را نصفنصف کنیم. از این دست موارد همیشه بوده و هست.
همه اموال سرقتی را میفروختی؟
نه. بعضی اموال را در خانه نگهداری میکردم و همین موضوع هم باعث شد شوهرم به عنوان همدستم دستگیر شود.
چه شد که راز سرقتهایت بر ملا شد؟
مدتی قبل به عنوان خدمتکار در خانهای مشغول به کار شدم. پس از چند بار رفت و آمد به خانهشان محل نگهداری طلاهای آنها را پیدا کردم و در فرصتی مناسب سرقت کردم. صاحبخانه وقتی متوجه شد به من شک کرد و به کلانتری رفت و شکایت کرد. مأموران پلیس هم در بررسیها متوجه شدند پس از خارج شدن من از خانه آنها طلاها گم شده و مرا بازداشت کردند. وقتی بازداشت شدم، فهمیدند که سرقتهای دیگری هم انجام دادهام.
چند مورد سرقت انجام دادی؟
پنج شاکی دارم. شاکیان همه صاحبخانههایی هستند که قبلاً در خانهشان کار کردهبودم.
سرقتهای مردی که یکبار از چوبه دار برگشتهبود
فرشاد، مردی با چهرهای آرام در گوشهای از حیاط پلیس آگاهی در میان دیگر متهمان ایستادهاست. وی یکی از متهمان دستگیرشده در آخرین طرح مقابله با جرائم خشن است. متهم که شبها در خیابانهای زعفرانیه و ولنجک پرسه میزد، چشم به تاکسیهای فرودگاه داشت و گوش به صدای چمدانهایی که روی آسفالت کشیده میشد. او در کمین برای سرقت چمدان مسافران بود که به دام افتاد.
فرشاد چه شد که تصمیم به سرقت مسلحانه گرفتی؟
همهچیز از بیماری پسر دو سالهام شروع شد. دچار صرع شد و هزینه درمانش از توان من خارج بود. کار درست و حسابی نداشتم، دستمزدی هم که میگرفتم خرج چند روز زندگیمان نمیشد. هر روز میدیدم حال بچهام بدتر میشود و من هیچ کاری از دستم برنمیآید. این شد که کمکم فکر سرقت به سرم افتاد. تصور میکردم خیلی زود پولدار میشوم و برای هزینه بیماری فرزندم مشکل مالی پیدا نمیکنم.
یعنی هر کسی فرزندش بیمار بود، باید سرقت مسلحانه انجام دهد؟
اشتباه کردم.
اما شما سابقه قاچاقفروشی هم داری؟
بله، ۱۰ سال قبل به جرم حمل مواد مخدر بازداشت شدم. البته برای من پاپوش درست کردند. آن مواد مال من نبود و یکی از دوستانم که رقیب عشقیام بود، داخل خودروی من جاسازی کرد و به پلیس خبر داد.
چقدر مواد بود؟
رقیب عشقیام ۱۰ کیلو موادمخدر شیشه داخل خودرویم جاسازی کرد.
تصور میکنی کسی حرفت را باور کند؟
نه، دادگاه هم حرف مرا باور نکرد و مرا به اعدام محکوم کرد، اما پس از مدتی عفو خوردم و حکمم به حبس ابد تبدیل شد. در نهایت حبس ابدم به ۱۰ سال حبس تقلیل یافت و پس از تحمل حبسم آزاد شدم.
حکم اعدام برایت عبرت نشد؟
گفتم که به خاطر گرفتاری و بیماری فرزندم بود.
کجا و چطور طعمههایت را انتخاب میکردی؟
در محلههای شمال شهر مثل زعفرانیه، ولنجک و اطراف آن کمین میکردم و منتظر تاکسیهای فرودگاهی میماندم. مسافرانی که تازه از خارج آمده بودند یا قصد بازگشت داشتند، معمولاً پول نقد زیادی همراه داشتند؛ یورو و دلار. وقتی مسافر جلوی خانهاش پیاده میشد و راننده میرفت، وارد عمل میشدم. با اسلحه جلو میرفتم و تهدیدشان میکردم. معمولاً مقاومت نمیکردند. چمدان و پولشان را میگرفتم و سریع فرار میکردم.
در این مدت چه تعداد سرقت انجام دادی؟
فکر کنم چهار یا پنج مورد سرقت کردم که جنگ شد و پروازهای خارجی لغو شد. منتظر ماندم تا شرایط عادی شود و دوباره مسافران به ایران برگردند و سرقتهایم را ادامه دهم که شناسایی و دستگیر شدم.
چطور شناسایی شدی؟
وقتی کلیپ یکی از سرقتهایم در فضای مجازی پخش شد، عکسم برای شناسایی در روزنامهها چاپ شد که چند روز قبل یکی از همسایهها مرا شناسایی کرد و به پلیس خبر داد.
فکر نمیکردی دستگیر شوی؟
واقعیتش نه. تصور میکردم مالباختهها به خاطر اینکه مسافر هستند و به زودی دوباره به خارج بر میگردند، وقت ندارند که شکایت و پیگیری کنند.
اسلحه را از کجا تهیه کردی؟
از یکی از دوستانم امانت گرفتم، البته قصد شلیک نداشتم و فقط میخواستم طعمههایم را بترسانم.
رؤیای لسآنجلس با دستبند پایان یافت
بهراد که بین دوستانش به «میلاد خارجی» معروف است، میخواست راهی لسآنجلس شود و رؤیای خوانندهشدن را دنبال کند، اما مسیرش از استیج به زندان کشیده شد. حالا او در بازداشت است، به اتهام سرقت از خانههای پایتخت. نامزدش نیز در این ماجرا با او همراه بود؛ او وظیفه فروش طلاهای سرقتی را بر عهده داشت.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
سرقت منازل.
سابقه داری؟
نه، اولینباری است که دستگیر شدم.
چرا سارق شدی؟
رؤیای رفتن به لسآنجلس را داشتم. میخواستم با پولهای باد آورده راهی لسآنجلس شوم. شهر رؤیاهایم بود و شب و روز نمیشناختم و تصمیم گرفتم برای رفتن به آنجا دست به هر کاری بزنم.
به همین دلیل معروف به میلاد خارجی هستی؟
من خواننده مجالس عروسی هستم و همیشه رؤیای رفتن به خارج، بهویژه لسآنجلس را در سر داشتم. میگفتم آنجا معروف میشوم، آهنگهایم شنیده میشود. کمکم همه به من میگفتن «میلاد خارجی». همین رؤیا و معروفشدن به خارجی زندگیام را تباه کرد و الان به جای اینکه برای خوانندگی روی استیج بروم باید پشت میلههای زندان باشم.
با چه روشی وارد خانهها میشدی؟
بعضی وقتها از طریق بالکن طبقات بالا وارد میشدم، گاهی هم با شاهکلید در آپارتمانها را باز میکردم. دنبال طلا، پول نقد و وسایل کوچک و قیمتی بودم که راحت بشود جابهجا کرد. سعی میکردم کار تمیز انجام شود.
اموال دزدی را چه میکردی؟
کار فروش طلاها با نامزدم بود. اون بلد بود چطور بدون شکبرانگیز شدن طلاها را بفروشد، اما دلارها را نگه میداشتیم. نقشهمان این بود پولمان به حد کافی برسد و بعد از ایران برویم، اما خب، به آنجا نرسیدیم، پلیس زودتر از ما رسید.
الان که بازداشت شدی، پشیمانی؟
خیلی پشیمان هستم. تمام رؤیاهایم بر باد رفت. اگر بلندپروازی نمیکردم، شاید در ایران هم میتوانستم معروف شوم و خوانندگی کنم.