کد خبر: 1308925
تاریخ انتشار: ۰۲ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۱:۲۰
کاش ما نیز اینگونه مورد تأیید امام خود قرار بگیریم جمع شدند شیعیان نیشابور و انتخاب کردند از بین همه محمدعلی‌بن نیشابوری را و ۳۰ هزار دینار و ۵۰ هزار درهم و ۲ هزار پارچه جامه به او دادند که برای امام کاظم (ع) ببرد

جوان آنلاین: کانال تلگرامی سراج‌المنیر از محدث قمی رحمه‌الله نوشت: ابن شهرآشوب روایت کرده از ابوعلی بن راشد و غیر او در خبر طولانی که گفت: جمع شدند شیعیان نیشابور و انتخاب کردند از بین همه محمدعلی‌بن نیشابوری را و ۳۰ هزار دینار و ۵۰ هزار درهم و ۲ هزار پارچه جامه به او دادند که برای امام کاظم (ع) ببرد. شطیطه که زنی مؤمنه بود، یک درهم و کلافی که به دست خود رشته بود که چهار درهم ارزش داشت آورد وگفت: اِنَّ اللّهَ لایسْتَحیی مِنَ الْحَقِّ؛ اینکه من می‌فرستم اگرچه کم است، لکن از فرستادن حق امام (ع) اگر کم باشد نباید حیا کرد. پس آن جماعت آوردند جزوه‌ای که در آن سؤالاتی بود و مشتمل بود بر ۷۰ ورق. در هر ورقی یک سؤال نوشته و مابقی روی هم گذاشته بودند که جواب آن سؤال زیرش نوشته شود و هر دو ورقی را روی هم گذاشته بودند و مثل کمربند سه بند بر آن چسبانیده و بر هر بندی مهری زده بودند که کسی آن را باز نکند و گفتند این جزوه را شب بده به امام (ع) و فردای آن شب بگیر آن را. پس هرگاه دیدی مهر‌ها صحیح است پنبه مهر از آنها بشکن و ملاحظه کن ببین هرگاه جواب مسائل را داده بدون شکستن مهرها، پس او امامی است که مستحق مال‌هاست و بده به او آن ما‌ل‌ها را والا اموال ما را برگردان به ما. آن شخص مشرف شد به مدینه و داخل شد بر عبدالله افطح و امتحان کرد او را. یافت که او امام نیست. بیرون آمد و می‌گفت: رَبِّ اَهْدِنی اِلی سَواءِ الصِّراطِ: پروردگارا مرا هدایت کن به راه راست. گفت: در این بین که ایستاده بودم ناگاه پسری را دیدم که می‌گوید اجابت کن آن کس را که می‌خواهی. پس برد مرا به خانه حضرت موسی بن جعفر (ع). چون آن حضرت مرا دید فرمودند: برای چه نومید می‌شوی‌ای ابوجعفر و برای چه آهنگ می‌کنی به سوی یهود و نصاری. به سوی من‌ای که منم حجت‌الله و ولی خدا. آیا نشناسانید تو را ابوحمزه بر درب مسجد جدم؟ آنگاه فرمودند: من جواب دادم از مسائلی که در جزوه است به جمیع آنچه محتاجی در روز گذشته پس بیاور آن‌را و بیاور درهم شطیطه را که وزنش یک درهم و دو دانق است و در کیسه‌ای است که ۴۰۰ درهم در آن است و بیاور آن پاره کلاف او را در پشتواره جامه دو برادری است که از اهل بلخند. راوی گفت: از فرمایش آن حضرت عقلم پرید و آوردم آنچه را که امر فرموده بود و گذاشتم پیش آن حضرت، پس برداشتند درهم شطیطه را با پارچه‌اش و روی کردند به من و فرمودند:‌ای ابوجعفر! برسان به شطیطه سلام مرا و بده به او این همیان پول را (و آن ۴۰ درهم بود) و بگو هدیه فرستادم برای تو بخشی از کفن‌های خودم که پنبه‌اش از قریه خودمان قریه صیدا، قریه فاطمه زهرا (علیها‌السلام) است و خواهرم حلیمه دختر حضرت صادق (ع) آن را رشته است و بگو به شطیطه که تو زنده می‌باشی ۱۹ روز از روز رسیدن ابوجعفر و رسیدن هدایای من، پس ۱۶ درهم از آن همیان را خرج خودت می‌کنی و ۲۴ درهم آن را قرار می‌دهید صدقه خودت و آنچه لازم می‌شود از جانب تو و من نماز خواهم خواند بر تو. آنگاه فرمودند:‌ای ابوجعفر! هرگاه مرا دیدی کتمان کن، زیرا که آن بهتر نگاه می‌دارد تو را. 
سپس فرمودند: این مال‌ها را به صاحبانش برگردان و باز کن از این مُهر‌ها که بر جزوه زده شده است و ببین که آیا جواب مسائل را داده‌ام یا نه پیش از آنکه آن را بیاوری! گفت: نگاه کردم به مهر‌ها دیدم صحیح و دست نخورده است، پس گشودم برخی را و دیدم تمام مسائل به نحو احسن پاسخ داده شده.
پس آن شخص برگشت به خراسان. چون به خراسان رسید دید اشخاصی را که حضرت اموالشان را قبول نفرموده بود، فطحی مذهب شده‌اند! و شطیطه بر مذهب حق باقی است، پس سلام حضرت را به او رسانید و کیسه پول و تکه کفنی که حضرت برای او فرستاده بودند به او رسانید. ۱۹ روز زنده بود همچنان که حضرت فرموده بودند و، چون وفات یافت حضرت برای تجهیز او آمد در حالی که سوار بر شتر بود و، چون از امر او فارغ شد سوار بر شتر خود شده و برگشتند به طرف بیابان و فرمودند: آگاهی ده یاران خود را و برسان به ایشان سلام مرا و بگو به ایشان که من و امامان دیگر، باید حاضر شویم به جنازه‌های شما در هر شهری که باشید، پس از خداوند متعال بپرهیزید در امر خودتان. 
منتهی الامال، جلد ۲، صفحه ۱۷۹

برچسب ها: مذهب ، دین ، شیعیان
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار