در اين نمونه خود مردم براي مردم اين مراسم برا مديريت و برگزار ميكنند و دولت هيچ دخالت لااقل مستقيمي ندارد. در مديريت نيروي انساني جوان و مولد نيز ميتواند از همين فرمول استفاده كرد. به عبارتي استفاده از ظرفيتهاي اداره گروهها و اجتماعات مختلف با اهداف كوتاه مدت و در دسترس كه در كلان اهداف بلند مدتتر را به نفع جامعه دنبال ميكنند.
همانطور كه رشد جمعيت در دهه شصت را كه ميتوانست يك فرصت به شمار بيايد را به چشم يك مسئله لاينحل نگاه كرديم و به جاي ايجاد منابع، كمبود منابع را به بالا بودن آمار متقاضيان نسبت داديم و نتوانستيم فرصتهاي برابر ايجاد كنيم و كار خود را با پيگيري افراطي سياست كنترل جمعيت آسان كرديم، امروز نيز پنجره جمعيتي به وجود آمده كه تا حداكثر چهار دهه ديگر بسته ميشود را نيز از دست ميدهيم. مطالعات اخير جمعيت شناسان كشور كاهش شيب رشد جمعيت را پنجرهاي جمعيتي ميدانند كه ظرف 40 سال آينده ترميم ميشود.
اين گزارش قصد ندارد سياستهاي جمعيتي كشور را تحليل و بررسي كند اما به نظر ميرسد مديران و برنامه ريزان كشور آنقدر كه بايد سرمايه و فرصت نيروي جوان و كارا را درك نكردهاند و دولت جديد نيز به قرار دولتهاي گذشته خود را در مقابل مسئلهاي پيچيده ميبيند كه بايد به سرعت آن را حل كند و الا براي دور دوم انتخابات صحنه را واگذار كرده است.
اگر قرار بود اين نگاه جواب بدهد تا الان جواب داده بود. در حالي كه دولتها بايد اول خودشان ظرفيتهايي كه نيروي جوان كشور در اختيارشان ميگذارد را بشناسند و به آن ايمان داشته باشند، سپس اين ظرفيتها را با يك اقدام رسانهاي متمركز و گسترده به خود جوانان و خانوادهها بشناسانند و در نهايت با اعتمادسازي دو سويه جوانان را براي رفع مسائل خودشان به كار بگيرند.
پس گام اول جلب اعتماد جوانان و پاي كار كشاندن آنها است. از اين جا به بعد ميتوان انتظار داشت مشكلات بر سر راه جوانان يك به يك از ميان برداشته ميشود.
جلب اعتماد جوانان چشم اسفنديار برنامهها!در فضاي كنوني جامعه، آفت حضور و زندگي اجتماعي جوانان، بياعتمادي به طرحها و برنامههاي اجرايي است. وقتي قانون تسهيل ازدواج 8 سال متوقف ميماند. وقتي مفاسد اداري و پولي و روابط رواج مييابند. يا زماني كه ارزشهاي اعتقادي ناب و متعالي لابهلاي زمينههاي پوزيتيويستي جامعه ناديده گرفته ميشوند و ميان آنچه به عنوان مطلوب بيان ميشود و آنچه عمل ميشود تعارضات و تناقضاتي آشكار، آن هم از سوي مسئولان و بزرگان جامعه ديده ميشود، يعني به مرور تيشه به ريشه اعتماد جوانان و نسل آينده ميزنيم. به عبارتي آيندگاني تربيت ميكنيم كه به آنچه هستند ايمان ندارند. وقتي حرفهاي قشنگ پشت درهاي دفاتر رياست و اجرا ميمانند و جوانان ميشوند مشكل دولت ها! و ازدواج، اشتغال، مسكن، تحصيل و. . . آنها دستاويز ژستهاي مديريتي ميشوند. شرايط به وضع موجود در ميآيد كه همه منتظر معجزهاند براي حل و فصل آن.
تا به حال كدام يك از مسئولان از خود پرسيدهاند چرا با وجودي كه نيروي انساني جوان و مولد هر جامعهاي سرمايه آن جامعه براي ايجاد ارزش افزوده و ارتقاي سطح توليد ناخالص ملي و كمك به دستيابي به توسعه پايدار از مسيري مطمئن است، در كشور ما تبديل شدهاند به قشري مصرف كننده صرف كه فهرست مطالباتشان در زمينههاي مختلف فرهنگي، آموزشي، فردي و اجتماعي بيپايان است؟ در عين حال كه اين فرصت مغتنم گاهي به تهديد هم تبديل ميشود و دشمن سعي ميكند از طريق جوانان خودمان به ما ضربه بزند. ميشود تبليغاتچي سبك و سنت غربي، ميشود نخبهاي كه به محض مشاهده كمبودهاي كشور و امكانات خارجي توانايي و ظرفيت خود را براي ساير كشورها سوغات ميبرود و مهاجرت وي ميشود ابزاري براي تخريب كشور و. . .
آن هم در شرايطي كه اسلاف همين جوانان در هيچ دورهاي از تاريخ اين مرز كهن، عرصههاي حماسه و ايثار را خالي نگذاشتهاند و دقيقاً همين مسئله است كه مشكلات موجود را متوجه زمينه مديريتي ميكند.
تمام اينها علاوه بر داشتن ارتباط مستقيم با ضعف مديريت منابع، از وجود بياعتمادي عميق ميان مسئولان اجرايي كشور و قشر جوان، مولد، جريان ساز، متخصص و تاثيرگذار خبر ميدهد.
جوانان پاي كارند؟!بنابراين دولتي ميتواند ادعا كند كه موفق عمل كرده است و كارنامه اجرايياش مورد پذيرش است كه بتواند جوانان را پاي كار آباداني و توسعه كشور بكشاند و اين محقق نخواهد شد مگر با همكاري خود قشر جوان و نخبه؛ والا تسهيلات صرف و حمايتهاي دولتي باز هم آنها را به قاعده مصرف كنندگي صرف نگه ميدارد. اساساً چنانچه نگاه به اشتغال جوانان تنها ايجاد شغل براي مرتفع كردن نياز قشري از جامعه باشد كه از بالا رفتن سن ازدواج و افزايش آمار طلاق جلوگيري شود، اين مسئله همچنان باقي ميماند و اين اشتباهي است كه همچنان دولتها بر آن اصرار دارند؛ در صورتي كه اگر ميتوانست موفق باشد در دولتهاي قبل پاسخ ميداد. در حالي كه بيكاري يك مشكل جدا از ساير بخشها نيست كه راه حل جدا نيز داشته باشد، در عين حال كه نسخه شفابخش آن نيز دست خود جوانان است.
با اين اوصاف ميتوان صورت مسئلهاي تعريف و يافتن پاسخ آن را به مديران واگذار كرد. كشورمان با داشتن جمعيت بيش از60 درصدي جوان كه روز به روزنيز متخصصتر ميشوند و منابع خدادادي پول و نيروي انساني دارد، اما همچنان آمار بيكاري جوانان هل من مبارز ميطلبد. زمين كشاورزي، متخصص كشاورزي و محصول مرغوب دارد، اما دلالي كمر باغداران را ميشكند! كاش يك نفر سرنخ اين معما را مييافت. كارشناسان معتقدند عدم مديريت صحيح و مديريت سنتي و بومي باعث شده كه جوانان به مديران بياعتماد شوند و در مقابل مسئولان هم به جوان اعتماد چندان نداشته باشند تا امور را به دست آنان بدهند. شايد همين امر باعث شده كه طي سالهاي اخير، بيشتر پستها در دست عدهاي خاص بوده و دست به دست شده است. جايي خواندم به هرحال بايد مشكلات جوان را حل كرد و چه بهتر كه مشكل جوانان را مديران جوان حل كنند.
فردي يا اجتماعي؛ مسئله كدام است؟البته اين را هم بايد در نظر داشت كه به طور كلي مسائل مربوط به جوانان دو وجهي هستند. يك بخش مسائل فردي است كه متاثر از اقتضائات سني و مواجهه با تجربيات متفاوت با دوران كودكي و نوجواني است و بخش ديگر مربوط به شرايط موجود در جامعه و متاثر از مديريت برنامه ريزان و مديران اجرايي كشور است و نكته جالب اينكه بزرگترين مسائل و چالشهاي دوران جواني در كشور ما از جمله بالا رفتن سن ازدواج، اشتغال و مسكن را تركيبي از اين دو وجه به وجود ميآورند و تقويت ميكنند. در حوزه فردي و خانوادگي نيز تغيير كاركردهاي خانه و خانواده و گسترش فقر ارتباط كلامي ميان والدين و جوانان، اشتغال همزمان و طولاني مدت والدين براي تأمين اقتصادي خانواده، پيچيدگي، تنوع و ابهام در برنامه نظام آموزشي، تزريق مداوم خوراك فرهنگي از سوي رسانههاي بيگانه، استرسها و فشارهاي فزاينده زندگي، گسترش شهرهاي بزرگ و به دنبال آن وسوسه جرم زايي در نسل جوان، دنياگرايي نسل جوان، ترديدها و تعارضهاي فكري ميتوانند جزو مولفههاي قابل بررسي باشند. براي اينچنين گرههايي در زمينههاي فردي زندگي جوانان راهكارهاي مثل ارائه معنا و مفهوم زندگي، هويتيابي، تكريم منزلت، افزايش جاذبه خانه و مدرسه، حل معضلات نظام آموزشي، ارائه شيوههاي صحيح مناسبات انساني، تقويت آزادانديشي، فضاسازي اخلاقي در جامعه و تماس با انديشههاي بزرگ خودي.