کد خبر: 605192
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۸:۳۹
بار ديگر در موسم عبرت اندوزي از تاريخ مشروطه
پس از آنكه مبارزات ضد استبدادي، عدالت‌خواهانه و قانون‌طلبانه مردم ايران، به رهبري روحانيت به اوج رسيد، مظفرالدين شاه قاجار در تاريخ چهاردهم جمادي‌الثاني 1324 برابر با 13 مرداد 1285 در اجابت به خواست‌هاي مردم فرماني را علي‌رغم ميل باطني درباريان و رجال مستبد كشور صادر كرد. اين فرمان بدون آنكه نامي از مشروطه در آن باشد به فرمان مشروطه معروف شد. در اين فرمان آمده بود: «براي رفاهيت و امنيت قاطبه اهالي ايران و تشييد و تأييد مباني دولت، اصلاحات مقتضيه به مرور در دوائر دولتي و مملكتي به موقع اجرا گذارده شود، چنان مصمم شديم كه مجلس شوراي ملي از منتخبين شاهزادگان و علما و قاجاريه و اعيان و اشراف و ملاكين و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشكيل و تنظيم شود».
پس از انجام مراحل مقدماتي و تمهيدات لازم در تاريخ هيجدهم شعبان 1324 (14 مهر 1285) مجلس شوراي ملي با حضور مظفرالدين شاه افتتاح شد. يكي از وظايف مهم اين مجلس تدوين قانون اساسي بود. نمايندگان با نظارت رهبران انقلاب اين مهم را انجام دادند و مظفرالدين شاه اولين قانون اساسي ايران را در51 اصل در تاريخ چهاردهم ذيقعده 1324 (8 دي 1285) امضا كرد و 10 روز بعد از آن فوت نمود و فرزندش محمد علي ميرزا در چهارم ذيحجه 1324 (28 دي 1285) به سلطنت رسيد. چون در قانون اساسي كمبودها و نقايصي وجود داشت، نمايندگان مجلس از اواسط ماه ذيحجه 1324 درصدد تهيه و تدوين متمم قانون اساسي برآمدند.  به هنگام نگارش بعضي از اصول متمم قانون اساسي اختلاف رأي و نظر بين برخي از رهبران انقلاب مشروطه و نمايندگان تندرو و غربگراي مجلس در گرفت. منشأ اصلي اين اختلافات ناشي از دو طرز تفكر و تلقي از دين و سياست بود كه تحت دو عنوان مشروطه‌طلبان و مشروعه‌خواهان با يكديگر به چالش و ستيز در آمدند.  رهبري مشروعه‌خواهان را آيت‌الله شيخ فضل‌الله نوري به عهده داشت و نمايندگاني را كه مشروطه‌طلب بودند آيت‌الله سيد محمد طباطبايي وآيت‌الله سيد عبدالله بهبهاني حمايت و پشتيباني مي‌كردند. اين سه تن پيش از اين با اتحاد و وحدت، رهبري انقلاب را در داخل كشور به عهده داشتند. متأسفانه پاي فشردن رهبران مشروطه بر مسائل مورد اختلاف و اتخاذ بعضي مواضع غير لازم از يك سو، توطئه و كارشكني‌هاي محمد علي‌شاه مستبد و دربار ضد مشروطه او از سوي ديگر و دسيسه كساني كه با هر دو طايفه مزبور در نهان دشمن بودند اما در ظاهر خود را هوادار اين و آن گروه مي‌ناميدند، تندروي‌هاي افراطيون هر دو طرز تفكر، دخالت‌هاي پيدا و پنهان سفارتخانه‌هاي خارجي به ويژه سفارت انگليس و ايجاد شكاف و تفرقه در بين رهبران انقلاب سرانجام باعث شد تا چالش‌ها در اين آشفته بازار به اوج خود رسيد و تبديل به دشمني‌ها شد. بدين ترتيب زمينه مصالحه و تفاهم و وحدت و يكدلي از ميان رفت و فضاي سياسي و اجتماعي آكنده از سوء‌برداشت‌ها، سوءتفاهم‌ها، تندي‌ها و تفرقه‌ها گرديد. گرايش به دفع و طرد به ميان آمد و هيجان و ناآرامي در بين طرفداران پديدار شد.
روايت از اين به بعد داستان را به بيان فصيح و ارجمند رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله العظمي خامنه‌اي (دام ظله) مي‌سپاريم: «...در آغاز حادثه مشروطيت، دو گرايش در مقابل هم قرار گرفتند و صف‌آرايي كردند. يكي گرايش به اسلام و حاكميت قرآن و بناي اسلامي جامعه به رهبري علماي دين و ديگري گرايش به فرهنگ غربي و تمدن وارداتي بيگانه و نوعي فريفتگي به مفاهيم ناآشنا و يگانه از مردم ما و در نتيجه دوري از اسلام به رهبري جمعي از روشنفكران و تحصيلكردگان غرب و فريفتگان فرهنگ غربي. شهيد آيت‌الله شيخ فضل‌الله نوري مظهر جرياني است كه در مقابل انحراف مشروطيت ايستاد. بنده به دليل همين خصوصيت از شيخ شهيد نوري با همه وجود دفاع مي‌كنم. طبيعي است كه ما نمي‌خواهيم بگوييم شيخ نوري (رضوان‌الله عليه) در همه موضعگيري‌ها و حركات و گفته‌هايش صددرصد بر طبق مصلحت رفتار كرده، نه ممكن است يك جا همه چيزي را درست تشخيص نداده باشد اما اين حقيقت فراموش نشدني است كه مرحوم شيخ‌ فضل‌الله نوري، شهيد ابقاي اسلام در محتواي مشروطيت شد‌».

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر