سحر داوودي| روزگذشته كمي سبزيخوردن از سبزيفروشي محلهمان خريديم كه خيلي مرتب لاي كاغذي پيچيده شده بود. وقتي خواستيم كاغذ را براي پاك كردن سبزيها بازكنيم، نوشتههاي روي آن توجهم را جلب كرد؛ آنها اطلاعات محرمانه و شخصي بههمراه عكس فردي بود كه روي كاغذ سبزيها نوشته شده بود و از روي نوشته بالاي سربرگ به نظر ميرسيد كاغذ اداري و مربوط به پرونده كسي باشد كه از قرار بايد بايگاني يا امحا ميشده است اما اينكه چطور و برچه اساسي اين فرمهاي اطلاعاتي افراد به دست سبزيفروش محله رسيده بود تا براي پيچاندن سبزيجات از آن استفاده كند خود جاي تأمل و سؤال داشت. بيچاره آن آقا كه فكر ميكرد اطلاعات شخصي و محرمانه او هنوز در پرونده فلان اداره بايگاني يا امحا شده است اما در كمال ناباوري دست به دست شده و درخانه ديگران افتاده آنهم لاي سبزيهاي سبزيفروش محله!
متأسفانه از اين دست موارد كم نداريم. سال پيش هم در ادارهاي كه به قول خودشان براي صرفهجويي درمصرف كاغذ، از كاغذهاي مصرف شده براي كپي استفاده كرده بودند (كاغذهايي كه يك طرفشان سفيد بود)، وقتي چند برگه كپي از آن اداره گرفتم با كمال تعجب ديدم پشت آن كاغذهاي كپي گرفته شده از اداره، اطلاعات محرمانه و شخصي افرادي نوشته شده است كه از قرار فرم مهمي را پركرده بودند كه البته تاريخ آن فرم مربوط به چندسال قبل بوده و بايد درصورت عدم كارايي امحا ميشده است اما گويا اطلاعات شخصي افراد در برخي ادارات خيلي راحت دست به دست ميچرخد و اصلاً انگار نه انگار فردي به سازماني يا اداره يا نهادي اعتماد كرده و در فرمي اطلاعات خود را قيد نموده است. اين موضوع خيلي وقتها در فضاي نمايشگاهها و ميان N.G.Oها هم اتفاق ميافتد؛ چنانچه درنمايشگاه ديجيتال هم نگاه كردم متوجه شدم يك مجموعه غيردولتي فرمهاي اطلاعاتي افرادي كه عضويت در آن داشتند را روي ميز مقابل غرفه گذاشته بود و كسي هم آنجا نبود تا مراقب باشد؛ يعني خيلي راحت هركسي ميتوانست تمام اطلاعات شخصي و محرمانه افراد را بردارد و سوءاستفاده كند؛ چه آنكه خيلي از افرادي كه مايل هستند درفعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي شركت كنند خانمهاي جوان و نوجوان هستند كه دراين فرمها اسم و مشخصات و شماره تلفن و آدرس منزل و محل كار خود را مينويسند.
البته منظور ما اين نيست كه با اين تفاصيل نگاه بدبينانهاي به ادارات و حضور در مجموعهها داشته باشيم و با نگراني عضو هيچ مجموعهاي نشويم اما گاهي لازم است تا در توجه به اموري هرچند ساده و كماهميت فرهنگسازي جدي صورت بگيرد و به نوعي اين مسئله براي همه ما به يك اصل مهم تبديل شود كه اطلاعات ديگران را مانند اطلاعات فوق محرمانه خودمان و نزديكانمان بدانيم و اگر مسئوليتي به ما داده شده است درهرجا چه نهاد دولتي و چه غير دولتي درحفظ امانات مردم بكوشيم چه آنكه ممكن است يك سهلانگاري ساده، زندگي يك فرد يا خانوادهاي را به ورطه نابودي بكشاند و ناخواسته مسبب اصلي آن ما باشيم. احترام به ديگران و اطلاعات محرمانه آنها دراسلام هم سفارش شده است و بايد به عنوان يك مسلمان چنين اموري را فرهنگسازي و نهادينه كنيم و همان اندازه كه براي خودمان اين امورمهم هستند براي ديگران هم اهميت قائل شويم. البته اين ماجرا يك بحث همهگير است مثلاً همان سبزي فروش هم در اين قضيه اگر محتواي اين اوراق را ديده باشد و دانسته آن را درقالب كاغذ دورسبزي به مشتريانش داده باشد هم مقصر است. در ماجراي آن اداره برايم اين موضوع جالبتر بود كه وقتي به مسئول مربوطه آن اداره درباره آن اهمال عمدي تذكر دادم جدي نگرفت و به شوخي رفع و رجوع كرد اما من كه نميتوانستم ببينم اطلاعات محرمانه افراد به اين راحتي در اختيار عموم قرار ميگيرد به مسئول بالاتر آن فرد مراجعه كردم و موضوع را اطلاع دادم تا جلوي اين اتفاق هرچه سريعترگرفته شود اما مدتي بعد فرد خاطي به ديده دشمن به من نگاه ميكرد. شايد كار من درآن اداره گيركرد ولي حداقل وجدانم آسوده است كه درقبال آنچه ميدانستم به تكليف شرعي خود عمل نمودم. شايد ما نتوانستهايم اين حديث را نهادينه كنيم كه «كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيه» آيا سبك زندگي به جز همين احاديث و احترام به امنيت اطلاعات شخصيت ديگران است؟! آن هم در ديني كه درآن توصيه شده اول در حق همسايهات دعا كن و بعد درحق خودت .