به گزارش خبرنگار ما، چندي پيش مرد سالخوردهاي به دادسراي شميرانات رفت و گفت مستخدم خانهاش كه دختر جواني است، خودروي گرانقيمت او را دزديده است. او توضيح داد: من برج ساز هستم و خانه ويلايي بزرگي در زعفرانيه دارم كه همراه زن سالخوردهام در آنجا زندگي ميكنيم.
از چند سال پيش دختر۲۶سالهاي را به نام مرجان براي انجام كارهاي خانهمان استخدام كرديم. من و همسرم به مرجان خيلي اعتماد داشتيم و كليد خانه را هم در اختيارش گذاشته بوديم و هروقت مشكلي داشت به او كمك ميكرديم. تا اينكه هفته پيش همسرم براي ديدن فرزندانمان به اروپا رفت و من تنها شدم. ظهر ديروز وقتي از سر كار به خانه برگشتم، از مرجان خواستم تا برايم ناهار آماده كند. او هم مثل هميشه برايم غذا آورد و من هم خوردم. ساعتي بعد از خوردن غذا سرم گيج رفت و ديگر چيزي نفهميدم. تا اينكه نيمههاي شب بههوش آمدم و ديدم خانهام به هم ريخته است و از مرجان خبري نيست. بعد هم خانه را بررسي كردم و فهميدم خودروي تويوتاي كمريام به سرقت رفته است. من تازه فهميدم مرجان با خوراندن غذاي مسموم مرا بيهوش كرده و علاوه بر ماشين گرانقيمتم، يك سرويس قيمتي برليان هم دزديده است. هنوز ساعتي از شكايت مرد پولدار نگذشته بود كه وي دوباره به دادسرا آمد و به قاضي پرونده گفت: وقتي از دادسرا به خانهام رفتم ديدم، ماشينم جلوي در پارك شده است. بعد از اين بود كه مأموران پليس تحقيقاتشان را دنبال كردند و دريافتند مرجان شب قبل مراسم عروسياش را برگزار كرده و امروز هم همراه شوهرش به ماه عسل رفته است.
بررسيهاي پليس ادامه داشت تا اينكه اواخر مهرماه مرجان خودش را به دادسرا معرفي كرد و با اعتراف به سرقت ماشين و سرويس طلا به قاضي پرونده گفت: من چندين سال است كه در خانه اين زن و شوهر پولدار كار ميكنم. مدتي پيش من با فرهاد كه او هم نظافتچي ساختمان ديگري است، عقد كردم تا اينكه دو هفته قبل قرار شد مراسم عروسيمان بگيريم و به خانه خودمان برويم. بعد از اين من موضوع عروسيمان را به طوبي گفتم و از آنجايي كه آنها چندين ماشين لوكس خارجي دارند، خواستم تا براي شب عروسيمان ماشين كمريشان را به مدت يك شب به من و شوهرم امانت دهد.
طوبي كه زن دست و دل بازي است، قبول كرد و حتي قرار شد از نظر مالي هم به من كمك كند. من خيلي خوشحال شدم و بلافاصله به شوهرم و خانوادهام گفتم كه براي شب عروسي ماشين صاحبكارم را ماشين عروس ميكنيم . تمام برنامههاي عروسي ما هماهنگ بود تا اينكه طوبي براي ديدن فرزندانش به اروپا رفت.
زن صاحبخانه قبل از رفتنش از شوهرش خواست تا شب عروسي ماشين كمري را براي يك شب به من بدهد و او هم قول داد تا اين كار را بكند. شب قبل از عروسي وقتي براي گرفتن ماشين به خانه آنها رفتم، مرد پولدار زير قولش زد و ماشين را به من نداد. با شنيدن جواب منفي او تمام برنامههاي ما به هم ريخت و احساس كردم آبرويم پيش مهمانها و اقوام خواهد رفت. به همين خاطر با همدستي شوهرم نقشه سرقت را طراحي كرديم.
ما تصميم گرفتيم تا براي مدت كوتاهي او را بيهوش كنيم تا به راحتي ماشينش را سرقت كنيم. ظهر روز حادثه مقداري قرص خواب آور تهيه كردم و وقتي او به خانه آمد و غذا خواست، در غذاي او ريختم. ساعتي بعد او به خواب رفت و من وشوهرم ماشين كمري را سرقت كرديم. ما بلافاصله ماشين را به گلفروشي برديم و آن را براي شب عروسي تزئين كرديم.
آن شب با اين ماشين بين اقوام و مهمانها خيلي فخرفروشي كرديم تا اينكه صبح روز بعد ماشين را به منزل صاحبكارم برگردانديم. تازهعروس همچنين درباره سرقت سرويس طلا گفت: ما قصد سرقت نداشتيم و فقط براي چند ساعت صاحبكارم را بيهوش كرديم تا با ماشين او مراسم عروسيمان را برگزار كنيم.
وي ادامه داد: طوبي چندين سرويس گرانقيمت دارد و حتي در گاوصندوق پولهاي خارجي زياد بود و من فقط براي شب عروسي اين سرويس را بردم تا بعد برگردانم. در پايان پليس به سرعت تازهداماد را هم دستگير كرد. اين متهم نيز به جرم خود اعتراف كرد. تازه داماد و عروس به دستور قاضي پرونده با قرار قانوني بازداشت و روانه زندان شدند.