شايد به همين خاطر است كه كمتر كسي فكر ميكند كارگردان «به آهستگي»، «كتاب قانون»، «پاداش سكوت»، سريال «گاو صندوق» و حالا فيلم «سعادتآباد» يكي باشد اما او ميگويد براي من مهم نيست كه به معناي خاصي در كارگرداني برسم، مهم اين است كه بتوانم در ژانرهاي مختلف تجربهاندوزي كنم. فيلم جديد او نگاهي كلوزاپ به وضعيت جامعه دارد و موضوع بياخلاقي و پنهانكاري را به ورطه چالش ميكشاند. با ميري كه اين روزها فيلمش بحث و نقدهاي زيادي را به دنبال داشته و به واسطه حضور ستارههاي سينما توانسته به فروش قابل توجهي دست يابد به گفتوگوي نشستيم.
شما در كارگرداني به لحاظ سبك كار فرد غيرقابل پيشبيني هستيد و در هر فيلمي سراغ سبكي با ساختاري كاملاً متفاوت ميرويد به طوري كه نميتوان نوع و ژانر كارتان را پيشبيني كرد. به نظرتان اين موضوع باعث نميشود كه شما در كارنامهتان از داشتن امضا محروم شويد؟
واقعيتش اين است كه من در سينما دنبال تجربه كردن هستم و دوست دارم در سبك و ژانرهاي مختلف كار كنم تا در نهايت بتوانم ردپاي خود را در هر يك از اين آثار بگذارم. من معتقدم يك كارگردان نبايد صرفاً خودش را به كار كردن در يك سبك و سياق خاص محدود كند، در هر حال من علاقه خاصي به فيلمهايي با رويكرد اجتماعي دارم و شايد سوژه فيلمهاي من در ظاهر با يكديگر متفاوت باشد اما به لحاظ نگرش به اخلاقيات و اجتماعات به يك حلقه وصل اشتراك ميرسد كه باعث ميشود مخاطب بتواند بعد از تماشاي فيلم به يك برداشت اخلاقي برسد و به فكر فرو رود.
با وجود اينكه شما همواره اين موضوع را رد كردهايد اما بسياري همچنان معتقدند كه اين فيلم در نشان دادن نوع زندگي افراد دچار نوعي سياهنمايي شده است و نگاه انتقادياش به نوعي غيرمتعادل و به دور از واقعيت است؟
من همچنان روي موضع خود پافشاري ميكنم و معتقدم كه فيلم من نمايي از اتفاقاتي است كه در جامعه ما در حال رخ دادن است. متأسفانه در روابطي كه در جامعه ما در حال شكلگيري است به نوعي پرده گناه و قبح دريده شده است و آدمها به خودشان اجازه ميدهند كه پايشان را از چارچوب اخلاقيات و شرعيات خارج كنند. دين ما پيرامون مسئله دروغگويي به طور شفاف صحبت كرده است و آن را يكي از نابخشودهترين گناهها ناميده است در حالي كه جامعه ما هر چقدر كه به سمت تكنولوژي و پيشرفت گام برميدارد دروغ در آن عادي ميشود، طوري كه شايد ما ديگر خودمان از شنيدن يك دروغ تعجب نكنيم و خيلي عادي با آن رفتار كنيم. در حالي كه عادي شدن يك گناه از قبح آن كم نميكند.
شما در بخشي از فيلمتان سعي كرديد به نوعي علاوه بر طرح مسئله، ريشهيابي هم كنيد و به اين سؤال كه چرا اين روزها جامعه با شتاب بيشتري به سمت بياخلاقي ميرود را با مشكلات اقتصادي پاسخ داديد؟
همينطور است. به نظر من نبايد صرفاً در يك فيلم طرح سؤال كرد و بعد به راحتي و بدون آنكه به سؤالاتي كه مطرح نموديد، پاسخ روشن دهيد از كنار آنها رد شويد. در فيلم «سعادتآباد» من سعي كردم به نوعي مشكل بياخلاقي را مورد بررسي قرار دهم و علت به وجود آمدن مشكلات اين سه زوج را به نوعي مورد كنكاش قرار دهم و بعد ميبينيم كه هر سه آنها در مشكلات اقتصادي با هم اتفاقنظر دارند. مسئله اقتصادي متأسفانه اين روزها معضلي است كه تمام اقشار جامعه با هر سطح تحصيلات و طبقه اجتماعي با آن درگير هستند و گاهي هم همين موضوع را دستمايه قرار ميدهند كه كارهاي اشتباهشان را بدين وسيله توجيه كنند.
شما داستان سه زوج را به موازات هم تعريف كرديد و در مقاطعي زندگي آنها را به يكديگر گره زديد و براي درمان مشكل آنها مأمني را به نام منزل «ياسي» تدارك ديديد، كمي راجع به جنس رابطه اين سه زوج صحبت كنيد؟
ما ميخواستيم اين سه زوج را در جايي كنار هم نشان دهيم و همانطور كه خودتان هم به نوعي بدان اشاره كرديد براي نشان دادن آن احتياج به يك پناه داشتيم در نتيجه خانه «ياسي» را انتخاب كرديم. ياسي با بازي ليلا حاتمي ميتوانست در قالب يك دوست حكم مادري را داشته باشد كه دوستانش به او پناه ميآورند و ميخواهند مشكلاتشان را در آنجا واكاوي كنند. نكته جالب اينجاست كه ما سعي كرديم شخصيتپردازيها را به گونهاي انجام دهيم كه هر بينندهاي كه اين فيلم را ميبيند به نوعي خودش را يكي از اين سه زوج قرار دهد و با آن به نوعي احساس همذاتپنداري كند.
يعني معتقديد كه شخصيتپردازي شما به گونهاي بوده است كه هر يك از كاراكترهاي شما شخصيت عيني و مابهازاي بيروني دارند؟
دقيقاً ما سعي كرديم كه آئينهاي را به دست بگيريم و در آن چهره افراد جامعه را به خودشان نشان دهيم. كاراكترهايي كه در سعادتآباد وجود دارد هر يك به لحاظ رفتاري متناقض هستند و همين تناقض است كه باعث ميشود افراد بيشتر با آنها احساس همذاتپنداري كنند. ما نميخواهيم قصه فيلم و شخصيتپردازيها را به سمتي ببريم كه مخاطب به كاراكترها حق بدهد يا در مورد آنها قضاوت كند. ما فقط قصد داشتيم آنها را به زندگي شخصي قهرمانهاي قصهمان ببريم و فكر ميكنم اين اتفاق تا حد زيادي در فيلمام رخ داده است.
شما سعي كرديد در اين فيلم از كليگويي پرهيز كنيد و يك نگاه جزئي به اتفاقات جامعه داشته باشيد و با يك ذرهبين به زندگي افراد بپردازيد. فكر ميكنيد اين جزئينگري به ديده شدن كار كمك كرده است؟
بله، به نظر من شرايط كنوني جامعه به گونهاي است كه مردم احتياج دارند با نگاه جزئيتر به مسائل بپردازند و فكر ميكنم اين اقتضاي شرايط جامعه است.
ظاهراً اين نوع نگاه جزئينگر حسابي مورد اقبال سينماگران جوان قرار گرفته است. پيش از شما اصغرفرهادي چنين نگاهي را داشت كه اتفاقاً با اقبال مخاطبان هم مواجه شد؟
من هم پيرامون اين شباهتها نقدهاي زيادي را خواندم و فكر ميكنم اين پرداخت جزئينگرانه به كاراكتر و زندگي افراد، همانطور كه در سؤال قبل هم اشاره كردم ريشه در جنس زندگي افراد جامعه دارد. اصغر فرهادي هم در آثارش سعي ميكند به شكل كلوزاپ به موضوعات بپردازد و همين نگاه متفاوت باعث موفقيت آثار او شده است. در هر حال من اين نگاه را اقتضاي جامعه امروز ميدانم.
بعضيها علت موفقيت و پرفروش بودن فيلم شما را به حضور ستارههاي مطرح سينما ربط ميدهند و معتقد هستند اگر شما تا اين حد از بازيگرهاي پرآوازه استفاده نميكرديد، اثرتان اينچنين ديده نميشد؟
من اصلاً با اين حرف موافق نيستم. تاريخ سينماي ايران پر از فيلمهايي است كه از ستارگان مطرح در كنار هم استفاده كردند ولي اثرشان نتوانست به اقبال چنداني دست پيدا كند ولي خب اين فيلم به لطف بازي خوب بازيگرانش و فيلمنامهاي كه داشت ديده شد. بعضيها در طول اين مدت به من ميگفتند چطور اين همه ستاره معروف و مطرح را كنار هم قرار دادي و بدون كوچكترين حاشيهاي از آنها استفاده كردي و پاسخ من به اين افراد آن بود كه من با همه اين دوستان رابطه نزديكي دارم و وقتي كه آنها فيلمنامه كارم را خواندند از آن استقبال كردند و به راحتي قبول كردند كه كنار يكديگر قرار بگيرند.
البته فكر ميكنم دليل اينكه اين دوستان قبول كردند كنار هم با كمترين چالش قرار بگيرند جنس و نوع فيلمنامهتان بود كه به همه بازيگرها اجازه ميداد بازي تقريباً يكساني داشته باشند؟
نميتوانم منكر تأثير فيلمنامه شوم. در كل قصه ما به گونهاي بود كه به اين سه زوج به يك ميزان پرداخته ميشد و بسته به فضا و اقتضاي فيلم، ما به هر يك از آنها ميپرداختيم و به همين جهت هيچ يك از بازيگرانمان بر ديگري برتري نداشتند. من قبلاً در مصاحبه ديگري هم به اين موضوع اشاره كردم كه فيلمنامه سعادتآباد به گونهاي بود كه ميطلبيد از بازيگران سرشناستري بهره ببريم و اين اتفاق هم رخ داد و ما خوشبختانه با اين انتخابها هم توانستيم در گيشه جواب بگيريم و هم با بازي خوب بازيگرانمان و يك فيلمنامه قابل دفاع در مقابل منتقدان حرفي براي گفتن داشته باشيم.
برخي نگاه اجتماعي فيلم سعادتآباد را به فيلم سينمايي «كتاب قانون» و نگاه تند و تيز آن را به فيلم «به آهستگي» شما نسبت ميدهند. خود شما فكر ميكنيد شباهتهايي بين اين فيلم و دو اثر ديگر شما وجود دارد؟
من فكر نميكنم نقد اجتماعي كه ما در «سعادتآباد» داشتيم با كتاب قانون شباهتي داشته باشد چون در آن فيلم ما راجع به اتفاقات جامعه با يك نگاه طنزگونهاي صحبت كرديم در حالي كه در سعادتآباد ما در يك فضاي روز كنوني جامعه قرار داريم و لحنمان هم كاملاً جدي است به همين جهت من جنس اين كار را به فيلم به آهستگي از لحاظ تندي و نحوه گويش شبيهتر ميدانم، هرچند كه سعي كردم در سعادتآباد پنهانكاري آدمها و روابطشان را به نقد بكشانم و اينكه آنها براي رسيدن به اهدافشان كه متأسفانه اكثراً هم مالي است از هيچ دروغ و گناهي فروگذار نيستند.
با اينكه شما سعي ميكرديد در پرداخت به كاراكترهايتان نگاه متعادلي داشته باشيد و به همه آنها تقريباً با يك ديد نگاه كنيد اما در اين ميان شما شخصيت محسن را نسبت به سايرين گويا بيشتر به ورطه نقد كشانديد؟
شايد بخشي از اين مسئله به اين موضوع برميگردد كه اساساً كاراكترهايي مانند محسن در زندگي پيرامون ما بيشتر هستند و با سرعت بيشتري هم زياد ميشوند متأسفانه آدمهايي مانند محسن حاضرند براي ارتقاي طبقه اجتماعيشان به لحاظ مالي دست به هر كاري بزنند و روي هر ارزش اخلاقي پاي بگذارند و ميبينيم افرادي مانند محسن در جامعه در حال بيشتر شدن هستند، طبيعي است كه انگشت اتهام نسبت به شخصيت محسن با تندي بيشتري بلند شود. ضمن اينكه بايد بگويم بازي خوب حامد بهداد هم به اين نقش هويت تازهاي بخشيد.
در مقابل محسن كاراكتري به نام ياسي قرار دارد كه گويي از ساير شخصيتهاي شما كاملتر است و به نوعي سمبل پاكي و بيگناهي افراد گروه است و در نهايت تنها اوست كه به نوعي به رستگاري ميرسد؟
كاراكتر ياسي همانطور كه خودتان هم اشاره كرديد از ساير شخصيتها به نسبت كاملتر بود چون قرار بود در ميان آن همه افرادي كه دچار تناقض فكري هستند يك نفر باشد كه داراي ثبات شخصيتي بيشتري است و خب اساساً كاراكتر ياسي اجازه اين مانور را به ما ميداد كه ما بخواهيم به نسبت او را فرد بيگناهتري نشان دهيم.
ليلا حاتمي يك انتخاب درست براي اين نقش بود. چطور به او براي اين كاراكتر رسيديد؟
جنس معصوميتي كه در ظاهر و لحن ليلاحاتمي وجود دارد اين امكان را به ما داد كه به اولين فردي كه در اين باره فكر كنيم او باشد. وقتي فيلمنامه را به وي داديم و گفتيم كه نقش «ياسي» را براي او در نظر گرفتيم حسابي از اين انتخاب استقبال كرد و گفت با وجود اينكه «ياسي» از انفعال خاصي برخوردار نيست و به واسطه فرم اجرايي، بازيش سختتر است اما براي من اين شخصيت آنقدر شيرين است كه دوست دارم بازياش كنم و خب خوشبختانه از پس اين نقش هم به خوبي بر آمد.
اگر قرار باشد شما فيلمتان را دستهبندي كنيد به نظرتان اين فيلم زنانه است يا مردانه؟
به نكته جالبي اشاره كرديد، چراكه من در طول ساخت فيلم دائم اين سؤال را از عوامل و بازيگرانم ميپرسيدم كه به نظر شما فيلم زنانه است يا مردانه، جالب اينجاست كه هر كدام از آنها نظر خودشان را داشتند، يكي ميگفت فيلم مردانه است و ديگري ميگفت زنانه و خب وقتي به اين تفاوت نظر ميرسيدم با خودم ميگفتم من به آن چيزي كه ميخواستم تا حد زيادي دست پيدا كردهام؛ يعني فيلمي ساختم كه فيلم انسانهاست و به قشر خاصي نميپردازد.
شما در سريال «گاو صندوق» هم با آقاي عربي به عنوان نويسنده همكار بوديد و فيلم سينمايي «سعادتآباد» دومين تجربه كاري شما با ايشان بود، راجع به اين همكاري صحبت كنيد؟
بين من و آقاي عربي به لحاظ فكري يك اشتراك نظر وجود داشت و همين باعث شد كه من دوست داشته باشم تجربه شيرين همكاريام را با او در فيلم سينمايي «سعادتآباد» تكرار كنم. ايشان ابتدا پيرامون اين فيلم طرحي را نوشتند كه من بعد از خواندنش متوجه شدم كه به دغدغههاي فكري من شباهت زيادي دارد به همين خاطر در ادامه سعي كرديم كه به كمك هم نگارش اين فيلمنامه را پيش ببريم. ما براي رسيدن به يك اتفاق نظر جلسات زيادي را با حضور تهيه كننده و حتي طراح صحنه و... برگزار كرديم و طي آن جلسات ديالوگ نويسي فيلمنامه شكل گرفت.
در گفتوگوهايي كه با مطبوعات داشتيد به اين موضوع اشاره كرديد كه آقاي عربي به نوعي اين فيلم را از «كارور» اقتباس كرده است، به نظرتان اين برداشتها باعث ارتقاي سطح كيفيت فيلمها ميشود؟
من هيچگاه به اين موضوع اشاره نكردم كه فيلمنامه اين اثر اقتباسي است، بلكه اين مسئله را مطرح كردم كه آقاي عربي بعد از خواندن «كارور» جرقه نگارش سعادتآباد در ذهنش زده شد و اين طور نبود كه بخواهد يك اثر را به شكل اقتباسي به رشته تحرير در آورد اما در مورد قسمت دوم سؤالتان بايد بگويم كه بله، به نظرم برداشت آزاد از ادبيات جهان باعث ارتقاي سطح كيفي كارها ميشود چراكه شما ميتوانيد آثار معتبر جهاني را ايرانيزه كنيد و با اين كار گامي به سمت جهاني شدن و موفقيت برداريد.
سالهاست كه در سينماي ايران آن طور كه بايد به دغدغه خانوادههاي متوسط روبه بالا و حتي مرفه توجهي نشده است و اكثر قصهها حول قشر متوسط روايت ميشود. محدود فيلمهايي مانند «كنعان» ساخته ماني حقيقي به مشكلات اين طبقه پرداختند و خب «سعادتآباد» هم به نوعي ساختار شكني كرده است و زندگي آن طبقه را زير ذرهبين برده است.
همين طور است. با اينكه در طول سالهاي گذشته ما شاهد رشد قشر متوسط روبهبالا بودهايم اما خب در طول اين سالها همانطور كه خودتان هم به اين موضوع اشاره كرديد كمتر راجع به اين قشر صحبت شده است و بيشتر سعي شده راجع به ساير طبقات اجتماعي فيلم ساخته شود، در هر حال من براي خودم يك اصل ميدانستم كه نسبت به دغدغههاي اين قشر بيتفاوت نباشم و راجع به آنها حرف بزنم و جالب است كه تا به امروز هر گاه راجع به قشرهاي اينچنيني صحبت شده است مردم هم از آن استقبال كردهاند چراكه تصويري از يك جامعه روز است، جامعهاي كه بياخلاقي در آن دغدغه است.
براي من خيلي جالب است كه شما تا اين حد از حفظ اخلاق در جامعه صحبت ميكنيد و خواستار اصلاح آن هستيد، به نظرتان اصلاً يك فيلم قابليت اين اصلاح كردن را دارد؟
من اصلاً قصد نداشتم كه با فيلمام درس اخلاق به ديگران بدهم. فقط ميخواستم دوربين را در دست بگيرم و با آن از واقعيتي كه امروز در جامعه در جريان است عكس بگيرم و آن عكس را به ديگران نشان دهم. حتي شده براي لحظهاي آنها را به فكر وادار كنم و به آنها بگويم ما به چه سرعتي روبه بياخلاقي ميرويم و با پنهانكاري داريم به نوعي دروغگويي و بياعتمادي را ترويج ميكنيم.
فيلم شما چون فاقد موسيقي است و به جز سكانس فينال كه همراه با بالا آمدن تيتراژ است ما موسيقياي را نميشنويم اما شما اين خلأ را با صداي دالبي ديجيتال پركرديد، آن طور كه شنيدم شما فيلم را در آلمان صداگذاري كرديد؟
قسمت دوم سؤالتان را اجازه بدهيد در ابتدا پاسخ دهم. اين طور نبوده كه ما در آلمان كار ضبط صدا را انجام دهيم. ۹۰ درصد كارها در ايران و توسط دوست عزيزم آقاي مسعود بهنام انجام شد و حضور ايشان تأثير زيادي روي كيفيت كار داشت. فقط ضبط نهايي كار در آلمان انجام شد. در مورد قسمت اول سؤالتان هم بايد بگويم كه احساس من براين بود كه فيلم بدون موسيقي متن ميتواند اثرگذاري بيشتري روي مخاطب داشته باشد.
اگر بخواهيم تكتك كاراكترهاي شما را زير ذرهبين بگيريم به جز ياسي با بازي ليلا حاتمي كه فردي اصيل از خانواده متوسط است ساير كاراكترها ظاهراً افرادي تازه به دوران رسيده هستند و ريشه خود را در هياهوي جامعه پرسروصداي كنوني گم كردهاند.
به نكته ظريفي اشاره كرديد. دقيقاً منظور من از كنار هم قرار دادن اين سه زوج همين بوده است. من ميخواستم بگويم شرايط جامعه به گونهاي است كه اگر ما اصالتمان را فراموش كنيم و يادمان برود كه مثلاً از كجا آمدهايم و ريشههايمان در كجاست ممكن است خيلي زود دچار بياخلاقي شويم و خب من ميخواستم به نوعي به نسل بعد از خودمان بگويم كه حواسشان بيشتر باشد و آرزو كردم كهاي كاش امثال ياسيها براي حفظ اخلاق در جامعه بيشتر شوند.
تهيهكنندگي اين فيلم برعهده همايون اسعديان بود، به نظرتان حضور او در «سعادتآباد» با توجه به اينكه خودشان از كارگردانهاي سرشناس هستند چه تأثيري داشته است؟
حضور آقاي اسعديان در طول كار براي من يك قوت قلب بود. ايشان تعلق خاطر زيادي به قصه و خود كار داشتند و همين باعث ميشد كه ما به راحتي به ايشان تكيه كنيم. تهيهكنندگي كارهايي مانند «سعادتآباد» بالذات در خودشان ريسكهايي را به دنبال دارد اما ايشان به دنبال ساخت يك فيلم ارزشي بودند.
بعضيها معتقد بودند كه فيلم «سعادتآباد» براي گرفتن مجوز درگير مميزي شد، به نظر شما اين اصلاحات به فيلم لطمه زد يا خير؟
اصلاح و مميزي فيلم در حد گسترده كه اين روزها در نشريات مختلف به گوش ميرسد شايعهاي بيش نيست. منكر اين نميشوم كه بخشهايي از فيلم تعديل شده است اما آن مقدار آنقدر كم بوده كه به هيچ عنوان به فيلم لطمه نميزند.
اسم قبلي فيلم شما «راديويي» بود كه ظاهراً به دليل اينكه نام يك فرنگي است ارشاد به آن مجوز نداد و شما مجبور شديد كه نام اثرتان را تغيير دهيد؟
همين طور است، ارشاد در مدت اخير تصويب كرده است كه فيلمها بايد نام «ايراني» داشته باشند و نبايد از لغات و كلمات فرنگي در آنها استفاده شود. به همين دليل ما هم تصميم گرفتيم كه اسم اين فيلم را به «سعادتآباد» تغيير دهيم.
«راويولي» نام يك غذاي فرنگي است؟
بله، اسم يك غذاي چيني است. ما در ابتداي فيلممان طرز تهيه يك غذاي فرنگي است را با همين نام قصد داشتيم كه نشان دهيم. منتها بعد از آنكه نام فيلم تغيير كرد يك غذاي ديگر را جايگزين آن كرديم.
اسمي كه براي فيلمتان انتخاب كرديد يعني «سعادتآباد» ظاهراً كنايهاي بود كه به زندگي افراد جامعهاي كه ما هم اينك در آن به سر ميبريم توجه كنيم.
همين طور است. ما ميخواستيم نشان دهيم كه در ظاهر ما براي رسيدن به يك زندگي با سعادت در حال تلاش هستيم، اما متأسفانه تلاشمان در جهت منفي است و به جاي آنكه روبه سعادت برويم دائم از آن دور ميشويم.
شما مدتي قبل يك سريال تلويزيوني را با نام «گاوصندوق» كارگرداني كرديد، فيلمي كه در ژانر سرقت تلفيقي از كمدي و رمانتيك بود و اتفاقاً توانست به اقبال خوبي هم دست پيدا كند.
همين طور است، من وقتي براي كارگرداني اين سريال انتخاب شدم حدود پنج قسمت از كار نوشته شده بود و زماني كه فيلمنامه را خواندم خودم جذب آن شدم، چراكه كاراكترها به خوبي شخصيت پردازي شده بودند و براي هر كدام يك مابهازاي بيروني قرار داشت و در نمايش كاراكترهاي بد و خوب جانب احتياط به خوبي رعايت شده و هيچكدام اسير سياه يا سفيدنمايي نشده بودند. زماني كه قرار شد من در اين فضا كار كنم، بسياري از دوستانم با من تماس گرفتند و به نوعي من را از ساخت اين فيلم باز داشتند و معتقد بودند قصه سريال تكراري است و تاكنون بارها در آثار مختلف موضوع سرقت دستمايه قرار گرفته است اما من مطمئن بودم كه با يك پرداخت متفاوت از يك سوژه متوسط و تكراري ميتوان يك كار مخاطب پسند ساخت.
شما در چيدمان بازيگرانتان در اين سريال به نوعي دست به ريسك زديد و از صفي از بازيگران نام آشنا و سرشناس تلويزيوني، تئاتري هم استفاده كرديد.
تلفيق اين دو گروه مانند افشين هاشمي از تئاتريها و بهاره رهنما، سيروس گرجستاني و فرهاد اصلاني از تلويزيونيها به پيشنهاد حبيب رضايي بازيگردان كار بود كه اتفاقاً به بالانس و يكدست كردن كار كمك زيادي كرد. ما از يك طرف به كمك بازيگران سرشناس مخاطبان را پاي تلويزيون نشانديم و از سوي ديگر يك بازي معقول را به كمك تئاتريها به آنها ارائه داديم.