شاید یکی از سؤالاتی که این روزها برای همگان مطرح است اینکه چرا به یکباره این همه هجمه و فشار تبلیغاتی علیه ایران افزایش یافت به گونهای که بلافاصله پس از تصویب قطعنامه 1929 در شورای امنیت علیه حقوق هستهای ایران، اکنون اتحادیه اروپا در تلاش است تحریمهای مضاعف را علیه ایران به تصویب برساند. این در حالی است که تا چند روز پیش، روند تحولات به گونهای پیش رفت که حتی در هشتمین کنفرانس بازنگری ان پی تی در نیویورک با موضوع هستهای ایران به طور عادی برخورد شد، اما بر عکس نه تنها در این کنفرانس سال 2012به عنوان تاریخ بررسی پرونده هستهای رژیمصهیونیستی در چارچوب کنفرانس بازنگری ان پی تی تعیین شد، بلکه موافقت شد که پرونده هستهای این رژیم نیز برای اولین بار در دستور کار شورای حکام قرار گیرد. در واقع پس از آنکه جمهوری اسلامیایران با اتخاذ اقداماتی چون برگزاری اجلاس بینالمللی «انرژی هستهای برای همه، سلاح هستهای برای هیچ کس» یا حضور فعال در هشتمین کنفرانس بازنگری ان پی تی و ارائه پیشنهادهای سازنده در این کنفرانس و از همه مهمتر با برگزاری اجلاس سه جانبه تهران و امضای بیانیه مبادله سوخت توانست ابتکار عمل را در عرصه هستهای در دست بگیرد و در عین حال با همکاری کشورهای عربی بتواند برای اولین بار پرونده هستهای رژیم صهیونیستی را در دستور کار شورای حکام قرار دهد، لابیهای صهیونیستی موجود در امریکا و اروپا در واکنش انفعالی به این ابتکارات، با اعمال فشار گسترده بر دولتهای غربی آنها را به تشدید تلاشهای خود برای تصویب قطعنامه 1929 در شورای امنیت علیه ایران و نیز وارد کردن اروپا به اتخاذ فشارهای جداگانه وادار کردند.
از این دید تصویب قطعنامه پاتکی به تحرکات و پیشرفتهای دیپلماتیک ایران در عرصه هستهای ارزیابی میشود. در واقع غربیها پس از آنکه در حوزههایی چون کنفرانس بازنگری ان پی تی و یا آژانس بینالمللی انرژی اتمیکه حمایت گسترده و قدرتمند جنبش غیر متعهدها را مشاهده کردند، صحنه بازی را عوض کردند و با بردن بازی به صحنههایی چون شورای امنیت و یا اجلاس اتحادیه اروپا فرصت مغتنمی را در اختیار لابیهای صهیونیستی قرار دادند که از این حوزهها برای خارج کردن پرونده هستهای رژیم صهیونیستی از سیبل توجه جامعه جهانی و همچنین از منجلابی که پس از حمله به امدادرسانان غزه با آن مواجه شده است، بهره برداری کنند. از این رو جدا از تقارن تصویب قطعنامه 1929 با اولین سالگرد نهمین انتخابات ریاست جمهوری و طبعاً برنامهریزیهایی که مخالفان حقوق هستهای ایران برای استفاده از این فضا چیده بودند، منحرف کردن توجه افکار عمومی بینالمللی از ضرورت پیگرد جنایات ارتش صهیونیستی در کشتار امدادرسانان بینالمللی غزه و همچنین لزوم شفافسازی سیاست پنهانکاری هستهای این رژیم از دیگر عوامل تصویب عجولانه قطعنامه 1929 در این مقطع زمانی بوده است و بر همین اساس میتوان از صهیونیستها و لابیهای یهودی به عنوان بازیگران پشت پرده افزایش تحرکات و اقدامات علیه حقوق هستهای ایران ارزیابی کرد و این بدین مفهوم است که در اروپا نیز همانند امریکا این لابیهای صهیونیستی هستند که سیاستهای آنها را تبیین میکنند و الا اگر اروپا و حتی امریکا در پی منافع خاص مردم خود بودند خود را از بازارهای پرسود ایران و بهخصوص منابع انرژی آن محروم نمیکردند، آن هم در شرایطی که موج دوم بحران مالی و اقتصادی به صورت بحران مالی از اروپا سر در آورده و ترس از تسری آن به سایر اقتصادهای غربی آنها را به برگزاری اجلاسهای فوقالعاده مجبور کرده است.