
شعبان جعفری در سال 1300ش در محلة سنگلج تهران متولد شد. او پس از تحصیل کوتاه مدت در مدارسی چون عنصری، بصیرت و اسلام به علت شرارت، تحصیل را رها کرد و در همان دوران به شعبان بیمخ معروف شد. پس از ترک تحصیل به کارهای مختلفی روی آورد ولی در آنها نیز موفق نبود و به علت علاقة زیاد به ورزش باستانی روی آورد.
دهه سی، برای این لعین بیمخ، دهة طلایی بود. در سال 1329 پس از آنکه به استقبال آیتالله کاشانی که از تبعید بازمیگشت رفت، در بین جمعیت طرفداران آیتالله، شایع شد که وی به قصد قتل ایشان در این مراسم حضور یافته است و همین مسئله باعث شد تا از سوی طرفداران آیتالله کاشانی مورد ضرب و جرح قرار گیرد و مدتی نیز در بیمارستان بستری بود. سپس به حمایت از نهضت ملی شدن نفت و دکتر مصدق برخواست. او به همراه گروه اراذل و اوباش خود در روز 14 آذر 1330، به دفتر روزنامههای چپ و تودهای و مخالف دولت دکتر مصدق مانند چلنگر، مردم، شورش، بدر و... حمله کرده و این دفاتر را غارت و ویران کردند. این آشوب برای او مدتی حبس در زندان قصر را به ارمغان آورد.
پس از آزاد شدن بار دیگر راه خود را در پیش گرفت، در جریان 30 تیر 1331 به فعالیت برای بازگرداندن دکتر مصدق بر مسند نخستوزیری پرداخت اما به فاصلة کوتاهی از مصدق روی برگرداند و ماجرای 9 اسفند 1331 پیش آمد. در این روز به پیشنهاد دکتر مصدق، شاه قصد خروج از کشور و سفر به عتبات را داشت که شعبان به همراه گروهی از اراذل و اوباش خود با تجمع در مقابل کاخ مرمر از این امر جلوگیری کردند و با تهدید بازاریان، بازار تعطیل شد و این گروه به مقابل خانه دکتر مصدق رفته و اقدام به شکستن در منزل وی نمودند. این ماجرا منجر به حبس وی تا 28 مرداد 1332 شد و در ظهر 28 مرداد 1332 به حکم زاهدی از زندان آزاد شد و جریان هدایت اوباش را به عهده گرفت. پس از کودتای 28 مرداد به تاجبخش شهرت یافت. پس از این خدمت، بنابه پیشنهاد تیمسار زاهدی با شاه ملاقات کرد و زمینی برای تاسیس باشگاه ورزشی به وی اهدا شد، در ضمن در همین ملاقات از شاه اجازه گرفت تا جمعیتی به نام جمعیت جوانان جانباز تشکیل دهد تا در مواقعی ضروری از آنان استفاده شود. ساخت باشگاه جعفری سه سال طول کشید و محمدرضا پهلوی خود آن را افتتاح کرد. مدتی نیز تیمور بختیار ریاست افتخاری آن را برعهده داشت. هزینههای باشگاه از دربار و اطرافیان شاه و ساواک تامین میشد. گرچه او منکر دریافت هرگونه وجهی از دربار است ولی اسناد تقاضای پول از دربار توسط وی موجود میباشد. در اسفند 1332، دکتر حسین فاطمی دستگیر شد و شعبان جعفری که خصومتی خاص با وی داشت با دستة خود به مقابل شهربانی رفت و زمانی که دکتر فاطمی از شهربانی خارج شد به وی حمله کرد و او را مورد ضرب و شتم قرار داد و به روایتی با چاقو مورد حمله قرار داد. او در خاطرات خود به صراحت منکر این مسئله است و آن را امری ناممکن از سوی خود میخواند.
سند زیر که از جمله گزارش های ساواک پیرامون سفر «شعبان بی مخ» به فلسطین اشغالی است:
از : اداره دوم اطلاعات و ضداطلاعات تاریخ : 21/9/1349
به : ر. ک ساواک شماره : 64 ـ 100/09/7001
موضوع: شعبان جعفری
برابر اطلاع واصله:
1ـ شعبان جعفری روز 18/8/49 جهت معالجه به کشور اسرائیل وارد و روز 1/9/49 با هواپیمای ال آل به تهران عزیمت نموده است.
2ـ در مدت اقامت وی در آن جا از طرف وزارت امورخارجه اسرائیل چند روز یک دستگاه ماشین سواری برای گردش در اختیار نامبرده بوده و ضمناً خانم «ورد» رئیس شعبه کشورهای خاورمیانه یک مهمانی ناهار ترتیب داده است که چند نفر از یهودیان ایرانی در آن شرکت داشتند.
3ـ بطوری که شخصی به نام سلیم رحیمپور متولد قصر شیرین که فعلاً تبعه اسرائیل است (طبق گفته خود نامبرده کارمند پلیس است) اظهار نموده گویا چند نفر میخواستهاند شعبان جعفری را به قتل برسانند و روز جمعه 29/8/49 چند نفر مزبور از طرف پلیس بیمارستان تالاشومر بازداشت شدهاند که در میان آنها یک نفر یهودی ایرانی تبعه اسرائیل به نام ابراهیم اسحاقی فرزند یوسف متولد قصر شیرین که در سال 1950 جزو حزب توده بوده و همان سال به اسرائیل مهاجرت کرده و یک نفر دیگر به نام ابراهیم داوری فرزند احمد داوری کارمند فعلی سازمان برنامه و اهل قصر شیرین است بودهاند.
4ـ همان شخص اظهار میکرده آمدن شعبان جعفری را نیز برادر ابراهیم اسحاقی به نام منشی اسحاقی که فعلاً در قصر شیرین مغازه خرازی دارد اطلاع داده.
5ـ ترتیب آمدن جعفری برای معاینات به اسرائیل را عزت خالو و مهدی قصاب که در محل یهودیها هستند داده بودهاند.
ارزیابی خبر: خبر تصور میرود صحیح باشد.
نظریه : ضمن این که مطالب بالا در اسرائیل اظهار گردیده ممکن است اظهار کننده روی اغراض شخصی و نداشتن روابط خوبی با ابراهیم اسحاقی چنین مطالبی را بیان نموده باشد.