محمدجواد ظریف، وزیر اسبق امور خارجه ایران، در مصاحبهای اختصاصی با شبکه العربی ادعا کرده: «هیچ یک از جریانها در جهان عرب طی ۴۵ سال گذشته برای حمایت از ایران، حتی یک گلوله شلیک نکردهاند. هیچ یک از این کشورها علیه اسرائیل نیز شلیک نکردهاند تا ایران را خشنود کنند. این وضعیت نتیجه حمایتهایی است که ایران از کشورهای عربی ارائه داده است.»
او این ادعا را در گفتوگو با شبکه تلویزیونی الجزیره هم تکرار کرده و گفته: «حماس هیچ گلولهای که بخواهد در دفاع از ایران باشد، شلیک نکرده، هدف مقاومت دفاع از ایران نبود. ما مقاومت را برای دفاع از خود نساختیم. مقاومت قبل از انقلاب اسلامی هم وجود داشت. هدف مقاومت حفاظت از ایران نبود. هدف جلوگیری از حملات بیشتر اسرائیل به مردم فلسطین بود. اگر بخواهیم در نظر بگیریم که حماس ضعیف شده باشد، این ضعیف شدن به دلیل فلسطین بوده است نه ایران. حماس فقط میخواست جلوی اسرائیل را بگیرد.»
اظهارات زمخت ظریف درباره حمایت جمهوری اسلامی ایران از گروههایی مثل حماس، حزبالله، و دیگر گروههای مقاومت در برابر رژیم اسرائیل، در حالی است که به نظر بسیاری از صاحبنظران آگاه و تحلیلگران مستقل، این حمایتها نه فقط به دلیل همدردی با مردم فلسطین، که به عنوان دفاع از ارزشهای اساسی انسانی و اسلامی در قبال ظلم و اشغالگری است.
تردیدی وجود ندارد که دفاع از مظلوم در برابر ظلم، هم از منظر انسانی و هم از منظر دینی، یک اصل مهم است. قرآن همواره به ایستادگی در برابر ظلم تأکید کرده و مقاومت در برابر اشغالگریها را یک مسئولیت اخلاقی میداند. این اصل هم در بعد دینی و هم در بعد انسانی فراتر از مرزهای جغرافیایی قرار دارد. بنابراین، دفاع از فلسطین و کشورهای اسلامی که تحت سلطه و تهدید رژیم اسرائیل هستند، به عنوان یک اقدام انسانی و دینی، موضوعی است که هیچ گاه نمیتوان از آن غافل شد.
علاوه بر این حمایت از محور مقاومت در حقیقت در راستای دفاع از امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران است. این حمایتها نه تنها در برابر تهدیدات مستقیم رژیم صهیونیستی و کشورهای غربی بوده، بلکه به نوعی به تقویت امنیت منطقهای ایران و کشورهای همپیمانش کمک کرده است.
جایگاه ایران در منطقه، بهویژه پس از تحولات اخیر در سوریه و عراق، نشان میدهد که امنیت ملی ایران به طور مستقیم به تحولات در این کشورها وابسته است. سقوط دولت سوریه، یا ناتوانی در مقابله با حملات رژیم صهیونیستی به لبنان و سوریه، میتواند بهطور مستقیم بر امنیت ایران تأثیر بگذارد. این بدان معناست که تقویت جبهه مقاومت، در واقع تقویت امنیت ایران است. اگر ایران از محور مقاومت حمایت نمیکرد، ممکن بود تهدیدات مستقیمتر و گستردهتری از سوی اسرائیل و دیگر کشورهای غربی متوجه امنیت کشور شود.
رژیم صهیونیستی طی یک سال گذشته نه تنها به صورت مستقیم به کشورهای عربی و مسلمان حمله کرده، بلکه بسیاری از مراکز و زیرساختهای دفاعی این کشورها را نابود کرده است. این حملات به کشورهای محور مقاومت (مانند لبنان، سوریه، عراق و حتی یمن) نشان میدهد که تهدید اسرائیل در برابر این کشورها و گروههای مقاومت، تهدیدی است که به هیچ وجه محدود به مرزهای فلسطین نمیشود. در حقیقت، تقویت جبهه مقاومت به معنای مقابله با سیاستهای توسعهطلبانه اسرائیل است که در نهایت امنیت منطقه را تهدید میکند. از این روهرگونه تضعیف محور مقاومت، بهویژه در سوریه و لبنان، میتواند به گسترش نفوذ اسرائیل و تهدید بیشتر به ایران و کشورهای منطقه منجر شود. در نتیجه، به نظر میرسد که حمایت ایران از گروههای مقاومت نه تنها به معنای همبستگی با فلسطینیان و دیگر ملتهای مسلمان است، بلکه در راستای مقابله با تهدیدات رژیم اسرائیل و حفظ امنیت ملی خود در یک منطقه پرتنش و پرخطر میباشد. این نگاه استراتژیک و دفاعی ایران در واقع مبتنی بر اصول دفاع از مظلوم و مقابله با ظلم است.
ظریف، اما با چشم بستن بر همه واقعیتها، همچنان در اصول انتزاعی خود باقی مانده و بیآنکه از تجربه برجام درس گرفته باشد، از ضرورت دوستی ایران و امریکا میگوید. او هنگامی که مجری شبکه العربی با نقل قولی از هنری کسینجر که ظریف را تأیید کرده، پاسخ میدهد که نمیدانم او چه گفته، اما من او را به عنوان یک دوست میشناسم، به عنوان یک دشمن محترم میشناسم!