در روزهای اخیر انتشار تصاویر حضور دختر و داماد رئیسجمهور در مراکز تجاری قرقیزستان در حاشیه سفر کاری پزشکیان، موج تازهای از انتقادات را در خصوص لزوم همراهی این افراد در سفرهای خارجی رئیسجمهور در افکار عمومی و محافل رسانهای برانگیخته است؛ موجی برخاسته از حساسیت اجتماعی نسبت به مرزهای قدرت، هزینهکردهای سیاسی و نسبت مسئولان با بیتالمال. مسئله، صرفِ همراهی چند نفر در یک پرواز یا اقامت در یک هتل نیست؛ مسئله، معنا و نماد نهفته در این حضور است.
در نظام سیاسی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران، مفهومی به نام «بانوی اول» یا طبق آنچه پیشتر خانم ابتکار زحمت پیشنهادش را کشیدند، «دختر اول!»، هرگز تعریف نهادی و کارکرد رسمی نیافته است. این فقدان تعریف، نه یک خلأ سیاسی که انتخابی آگاهانه بوده است؛ انتخابی ریشهدار در گفتمان انقلاب اسلامی که قدرت حول اشخاص و خانوادهها نمیچرخد؛ خانواده مسئولان را به حریم خصوصی میراند و نمایشهای تشریفاتی را منع میکند. بر این مبنا، هرگونه حضور خانوادگی در سفرهای رسمی، اگر فاقد مأموریت تعریفشده، کارویژه روشن و ضرورت دیپلماتیک باشد، از دایره عرف انقلابی خارج و مورد انتقاد مردم واقع میشود.
پرسش اصلی اینجاست که حضور دائمی دختر و داماد رئیسجمهور در هیئت همراه، تاکنون چه ضرورتی را پاسخ دادهاست؟ چه مأموریت رسمی، چه نقش کارشناسی، چه دستاورد ملموسی را میتوان به آنان منتسب کرد؟ سیاست خارجی میدان احساسات و حضورهای خانوادگی نیست؛ عرصه حسابوکتابهای دقیق، پیامهای سنجیده و نمادهای کمهزینه است. هر صندلی در پرواز، هر اتاق در اقامتگاه، هر پروتکل تشریفاتی، هزینهای مستقیم یا غیرمستقیم است بر دوش خزانه عمومی کشور. در شرایطی که اقتصاد کشور بهشدت زیر فشار معیشت، تورم و کاهش قدرت خرید مردم خم شده، حتی هزینههای بهظاهر کوچک نیز بار معنایی بزرگی دارند و خشم طبقات مردم را به دنبال خواهد داشت.
فرمایشات مکرر رهبر انقلاب درباره ضرورت پرهیز مسئولان از اسراف، بهویژه در سفرهای خارجی، توصیهای تزئینی نیست؛ بلکه قاعدهای راهبردی برای حفظ سرمایه اجتماعی نظام اسلامی است.
«سفرهای غیر لازم چه لزومی دارد؟ خیلی از سفرها اصلاً هیچ لازم نیست که انجام بگیرد. بعد، سفر با همراهانِ دو برابر یا سه برابرِ آنچه لازم است! چه لزومی دارد؟ اگر بنا است انسان به یک جایی سفر هم بکند، خب با یک تعداد معدودی [باشد]که مثلاً حضور اینها واجب و لازم است. یا مثلاً فرض کنید اقامت در هتلهای گرانقیمت در آن محلی که به آنجا سفر شده! اینها اسراف است؛ این اسرافها را بایستی انجام نداد. بالاخره وقتی دخل کم است، خرج هم بایستی کم بشود»
مدافعان چنین حضوری به «عرف جهانی» و «سفرهای خانوادگی رهبران دنیا» اشاره میکنند. این قیاس، وقتی معتبر است که مبنای سیاستورزی مشترک باشد. جمهوری اسلامی نه سلطنت است که ملکه داشته باشد، نه جمهوری تشریفاتی غربی، که بانوی اول؛ سرمایه نظام اسلامی سادهزیستی مسئولان و فاصلهگذاری آگاهانه با مناسبات اشرافی قدرتهای جهان بودهاست. هر گامی که این فاصله را کمرنگ کند، به تضعیف همان سرمایهای میانجامد که مشروعیت نظام اسلامی را تأمین کردهاست.
ارادت قلبی و پایبندی شخصی آقای پزشکیان به فرمایشات و سیره عملی امیرالمؤمنین علیهالسلام بر کسی پوشیده نیست. یادآوری ماجرای به عاریه بردن گردنبندی از بیتالمال مسلمین، توسط دختر امیرالمؤمنین خالی از لطف نیست. آنجا که حضرت مسئول مراقبت از بیتالمال را بهخاطر سهمدادن به دخترش احضار کرده فرمودند «أتخون المسلمین یا ابن ابی رافع؟» آیا به مسلمانان خیانت میکنی؟ و درباره دختر خود فرمود «اگر گردنبند بیتالمال به طریقی جز عاریه به دست دخترم رسیدهبود، دستش را قطع میکردم!»
این انتقاد نه نقدی شخصی به خود آقای پزشکیان است و نه انتقادی جناحی به حزب و جناح سیاسی او. مسئله، فراتر از گروهبندیهاست. امروز پزشکیان است، فردا هر رئیسجمهوری دیگر. اگر قاعده روشن نشود، استثنا به عرف بدل میشود و عرف، آرامآرام به حق مکتسبه.
در نهایت، آنچه از رئیسجمهور انتظار میرود، نه توضیحهای پسینی و توجیههای رسانهای دفتر و روزنامههای حامی ایشان، که پیشگیری هوشمندانه از شکلگیری چنین حاشیههایی است. دولتها مستأجلند و باید از اندک فرصت زمامداری امور، برای حداکثر خدمت به مردم استفاده کرد و هر چیزی را که مانع و حاشیهای برای این خدمتگزاری ایجاد میکند، اصلاح کرد!