جوان آنلاین: سالهاست هشدارها را میشنویم، اما فقط میشنویم! آنقدر تکرار شدهاند که دیگر گوشهایمان به آنها عادت کردهاست. آمارها را یک به یک میخوانیم، سری تکان میدهیم و میگذریم، بیآنکه به معنای واقعی آن فکر کنیم، اما پشت هر عدد، یک زندگی است و یک خانواده. وقتی گفته میشود سن آغاز مصرف مواد مخدر به ۱۴ سال رسیده، باید نوجوانی را تصور کنیم که قرار بود با درس و مدرسه، آینده بهتری را برای خود بسازد، اما ناگهان، در دامی گرفتار شد که ممکن است زندگیاش برای همیشه نابود شود. البته نه تنها او، بلکه خانوادهاش هم گرفتار میشوند.
پرواضح است که نوجوانی باید فصل کشف استعدادها، دوستیها و امید به آینده باشد. باید با احتیاط با آن رفتار شود و مسیر درست زندگی، به آنهایی که در این دوره از زندگی هستند، نشان داده شود، اما وقتی کسی نباشد که دستشان را بگیرد یا کمکشان کند تا هیجاناتشان را به سمت و سوی بهتری مدیریت کنند، وضعیت همینی میشود که آمار به ما نشان میدهد. متأسفانه امروز بخشی از دوره نوجوانی با سایه سنگین مواد مخدر تهدید میشود. فشار همسالان، کنجکاوی، نبود آموزش کافی و گاه بیتوجهی اطرافیان، نوجوان را به سمت تجربهای میبرد که پایانش اغلب تاریک است.
زنگ خطری برای آینده
سلیمان عباسی، مدیر کل درمان ستاد مبارزه با مواد مخدر، در یک برنامه تلویزیونی با لحن هشداردهنده از واقعیتی پرده برداشت که نمیتوان بهسادگی از کنار آن عبور کرد. او گفت: «الگوی مصرف دیگر محدود به دانشگاهها نیست و اگرچه در مقاطع دبیرستانی کمتر دیده میشود، اما سن شروع مصرف در برخی موارد به ۱۴ و ۱۵ سالگی رسیدهاست»، سنی که نوجوان هنوز درگیر یافتن هویت خود است، اما با یک خطا یا شاید از سر کنجکاوی، ممکن است به مسیر بیراهه کشانده شود.
عباسی با اشاره به اوج مصرف در بازه ۲۰ تا ۲۵ سالگی اظهار داشت: «در این زمینه تفاوت معناداری میان دختران و پسران وجود ندارد. در سالهای اخیر میزان شیوع مصرف در میان زنان و دختران نیز روند افزایشی داشتهاست.» این بدان معناست که این بحران دیگر جنسیت نمیشناسد و به پدیدهای فراگیر تبدیل شدهاست.
او در پایان صحبتهای خود هشدار داد: «کاهش سن شروع مصرف زنگ خطری جدی است و نیازمند توجه ویژه در حوزه پیشگیری، آموزش و مداخلات درمانی هدفمند است.» خطری که اگر جدی گرفته نشود، میتواند آینده یک نسل را نابود کند.
ریشههای کاهش سن مصرف
هیچکس نمیتواند کاهش سن مصرف مواد مخدر را به یک عامل محدود کند، کارشناسان و روانشناسان از ترکیب پیچیدهای از عوامل سخن میگویند که نوجوانان را به سمت این مسیر خطرناک سوق میدهد. احمد اکبری، استاد دانشگاه آزاد مشهد در رابطه با دلایل این روند نگرانکننده میگوید: «در بسیاری از خانوادهها، به دلیل مشغلههای کاری والدین و اختلافات بیننسلی، ارتباط عاطفی و تربیتی با فرزندان به حداقل رسیدهاست. این وضعیت باعث میشود نوجوانان بدون نظارت کافی به سمت مصرف مواد مخدر گرایش پیدا کنند.»
او در ادامه به دسترسی آسان به مواد مخدر صنعتی و محرکهایی مانند شیشه و قرصهای توهمزا اشاره میکند: «امروزه این مواد به راحتی در دسترس نوجوانان قرار دارد و فروشندگان با هدف جذب مشتریان جوان، آنها را با ظاهری جذاب و فریبنده عرضه میکنند.» اکبری همچنین توضیح میدهد که برخی شبکههای اجتماعی با عادیسازی مصرف مواد، تصویری نادرست از آن در ذهن جوانان ایجاد کردهاند و این امر به افزایش تمایل به مصرف دامن میزند.
این استاد دانشگاه با نگاهی به فشارهای روانی و تحصیلی نوجوانان میگوید: «بسیاری از نوجوانان به دلیل فشارهای تحصیلی و انتظارات بالای خانوادهها دچار اضطراب و استرس هستند، در این شرایط، برخی از آنها به مصرف مواد مخدر بهعنوان یک راهحل موقت و پناهگاهی روی میآورند.» او همچنین یادآور شد که نوجوانان ساکن محلههای آسیبپذیر، به دلیل کمبود امکانات تفریحی و آموزشی، بیش از دیگران در معرض خطر قرار دارند.
اکبری با هشدار نسبت به پیامدهای جسمی و روانی مصرف زودهنگام مواد، از اختلال در رشد مغز و مشکلات عصبی گرفته تا افسردگی و پرخاشگری میگوید: «مصرف مواد در سنین پایین میتواند به ترک تحصیل، بزهکاری و خشونتهای خیابانی منجر شود و این یعنی ناپایداری اجتماعی.».
اما نقش آموزش و پرورش در پیشگیری از این بحران در صحبتهای او برجستهتر است: «مدارس باید به فضایی برای تربیت تبدیل شوند و برنامههای مشاورهای مؤثری برای آموزش مهارتهای زندگی به نوجوانان ارائه دهند، این برنامهها میتوانند به نوجوانان کمک کنند تا با چالشها و فشارهای زندگی بهتر مواجه شوند.» کاظمی همچنین بر اهمیت آگاهیبخشی به خانوادهها و آموزش مهارتهای ارتباطی به والدین تأکید دارد، اینکه باید همکاری جدی میان خانوادهها، مدارس و نهادهای اجتماعی ایجاد شود.
این استاد دانشگاه میگوید: «اگر امروز به این موضوع رسیدگی نکنیم، فردا فرزندان ما در آستانه نابودی قرار خواهند گرفت.» او معتقد است که باید تلاش جمعی و همکاری بینبخشی برای پیشگیری از اعتیاد و حفاظت از نسلهای آینده انجام شود، نسلی که باید فرصت رشد و شکوفایی داشته باشد، نه گرفتار شدن در تاریکی مواد مخدر.
مواد قدرت و سقوط!
روایتهای نوجوانان نشان میدهد واقعیت چقدر تلختر از آمارهاست. امیر که دوران نوجوانی را سپری میکند و متأسفانه گرفتار مصرف مواد شده، درباره تجربه خود اینگونه توضیح میدهد: «۱۴ سالم بود که یکی از دوستانم به من پیشنهاد مصرف مواد داد. هیجان داشتم و نتوانستم مقاومت کنم، میخواستم بگویم که قوی و شجاع هستم، اما حالا دیگر گرفتار مواد شدم.» او ادامه میدهد: «وقتی مواد مصرف میکنم، قدرت میگیرم و گاهی با دوستانم میرویم دزدی! در آن لحظه هم هیچ ترسی ندارم.» آنطور که این روایت نشان میدهد، فشار همسالان و ناتوانی در کنترل هیجانات، میتواند نوجوانی را از مسیر طبیعی زندگی به سمت اعتیاد و بزهکاری سوق دهد، موضوعی که باید به آن توجه زیادی شود.
مهیار، نوجوان دیگری است که از سنین کم «گل» مصرف کردهاست، او میگوید: «گل به اشتباه بهعنوان یک ماده خوشنام تلقی میشود، اما وقتی مصرف میکنیم، فقط چند ساعت سرخوشی داریم و بعدش بیانگیزگی و انزوا سراغمان میآید. اگر از اول میدانستم، سراغ آن نمیرفتم» در واقع نوجوانان در ابتدا تصور میکنند مصرف مواد تجربهای خوشایند است و بعد هم آن را کنار میگذارند، اما خیلی زود با پیامدهای روانی و اجتماعی آن مواجه میشوند و میبینند کنار گذاشتنش برایشان ممکن نیست. بدتر اینکه عمدهشان به دلیل مصرف مواد از خانواده و آشنایانشان جدا میشوند که برایشان دردناک است.
آراد نیز نوجوان دیگری است که از دوران کودکی صدمات روحی زیادی دیده است. او از کودکی شاهد دعوای پدر و مادرش بود و حالا چند سالی میشود که شاهد جدایی والدینش است. آراد هم به مصرف مواد روی آورده و در این رابطه میگوید: «وقتی از پدر و مادرم احساس خوبی نداشتم و با دوستانم وقت میگذراندم، میخواستم در میان جمع آنها احساس قدرت داشته باشم. نمیتوانستم به دوستانم نه بگویم، چون تصور میکردم من را طرد میکنند. میخواستم من را در جمع بپذیرند، و همین شد که همپای آنها مواد مصرف کردم و گرفتارش شدم.»
او درباره دسترسی آسان به مواد نیز توضیح میدهد: «مواد جدید خیلی راحت به دستمان میرسد، قیمتش هم پایین است. هیچکس نمیپرسد چرا میخریم یا از کجا میآوریم.»
مدرسه، سنگری مهم در برابر این بحران
بحران کاهش سن مصرف مواد مخدر تنها یک موضوع فردی نیست، بلکه یک تهدید اجتماعی است که میتواند آینده جامعه را تباه کند. فشار همسالان، نبود آموزش کافی، بیتوجهی خانوادهها و دسترسی آسان به مواد، همه و همه، دست به دست دادهاند تا نوجوانی که باید در مسیر شکوفایی باشد، به سمت سقوط کشاندهشود.
در این میان، نقش مدرسه بیش از هر نهادی پررنگتر است، جایی که میتواند پناهگاه نوجوانان باشد. اگر آموزش و پرورش یاد بدهد چگونه در برابر فشار همسالان مقاومت کنند، چگونه «نه» بگویند، آنگاه کمتر کسی برای ترس از ترد شدن یا برای داشتن احساس قدرت، به مواد مخدر روی میآورد، بنابراین فراهم کردن فرصت گفتوگوی صادقانه در مدارس و در کنارش، همراهی خانوادهها بهعنوان شریک واقعی در تربیت فرزندان، میتواند مسیر را به نفع جامعه تغییر دهد.
پرواضح است که دیگر بیتوجهی به این بحران تنها یک خطای مدیریتی نیست، بلکه بدان معناست که آیندهای پر از ترک تحصیل، بیکاری، افسردگی و آسیبهای اجتماعی را پذیرفتهایم! چراکه هر نوجوانی که گرفتار مواد میشود، نهتنها زندگی و آینده خود را از دست میدهد، بلکه بخشی از سرمایه انسانی کشور نیز نابود میشود.
اکنون زمان اقدام است، اقدامی جمعی و جدی، برای بحرانی که آینده همه ما را نشانه گرفته است. باید هشدارها را جدی بگیریم، باید آمارها را به چشم زندگیهای واقعی ببینیم و برای نجات نوجوانان کاری مؤثر انجام دهیم. بدون شک، سکوت و بیتفاوتی در برابر این بحران، بزرگترین خیانت به نسلی است که هنوز فرصت رؤیا دیدن دارد.