کد خبر: 1334152
تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۴۰۴ - ۰۳:۲۰
زندگی و شهادت فرمانده شهید حسین‌علی هزیمه مسئول ستاد اطلاعات حزب‌الله در گفت‌و‌گو با دختر شهید
پدرم جنگ را انتخاب نکرد رسالتش را دنبال کرد پس از جنگ جولای ۲۰۰۶ رهبری و تأسیس واحد اطلاعات حزب‌الله به شهید هزیمه سپرده شد. هدف او ایجاد دستگاهی قوی و مؤثر بود که مقاومت بتواند در هر درگیری یا جنگ آینده به آن تکیه کند و توازن قوا را به سود خود تغییر دهد. شهید فرمانده این واحد را توسعه داد تا اطلاعات را با دقت جمع‌آوری و تحلیل کند و در لحظات حساس، ضربات کوبنده‌ای به دشمن وارد سازد
اسراء حمادى، خبرنگار روزنامه «جوان» از لبنان

جوان آنلاین: شهید حسین‌علی هزیمه معروف به حاج‌مرتضی سه دهه تحت تعقیب رژیم اشغالگر بود و کارنامه‌اش آکنده از زخم، اسارت و عملیات‌هایی بود که معادلات منطقه را تغییر می‌داد. دختر این فرمانده شهید، تصویری نزدیک و همزمان تحلیلی از پدری ارائه می‌کند که زیستش میان راز، مدیریت اطلاعات و فرماندهی می‌گذشت. فرمانده‌ای که از نوار‌های مرزی تا سواحل و عمق میادین جنگ، میراثی پیچیده و تأثیرگذار بر جای گذاشت. حاج مرتضی نهایتاً در مهر سال گذشته در بمباران صهیونیست‌ها در کنار سیدهاشم صفی‌الدین دبیرکل حزب‌الله لبنان به شهادت رسید. متن زیر در گفت‌و‌گو با آیه هزیمه، دختر این شهید تهیه شده است. 

ضمن اشاره مختصر به زندگی پدر شهیدتان بگویید چگونه شهادت شهید حاج مرتضی توانست نه تنها به از دست دادن یک فرمانده نظامی، بلکه به تولدی دوباره برای روح مقاومت تبدیل شود و نسل‌های مجاهدان را در سراسر جهان الهام‌بخش کند؟
پدر شهیدم در سال ۱۹۶۷ در بیروت چشم به جهان گشود؛ در دوره‌ای که جنوب لبنان در تبعیض و حاشیه‌نشینی می‌سوخت و هویت شیعی در جست‌وجوی صدایی بود که از زیر آوار سال‌ها طرد و نابرابری برخیزد. او در خانواده‌ای مذهبی و پایبند به سنت‌ها پرورش یافت و از کودکی با رنج‌های طایفه و آثار جنگ داخلی خو گرفت. در همان سال‌ها، نخستین یورش‌های رژیم‌صهیونیستی بر لبنان، منظره سرزمین و کرامت مردمانش را دگرگون کرد و در ذهن او نقش بست. همزمان با این تحولات، شهید جوان شاهد طلوع انقلاب اسلامی در ایران بود؛ انقلابی که ندای امام‌خمینی، امید و جرأت تازه‌ای به نسل او بخشید و برای جوانان لبنانی، حکم قبله‌نمایی داشت که آنها را از دوران انتظار به عصر ابتکار و خیزش هدایت کرد. نسل دهه ۶۰ میلادی تنها یک دوره گذرا در تاریخ لبنان نبود؛ نسلی بود که رنج‌ها آن را ورز داد و به بذر شکل‌گیری مقاومت بدل ساخت. شهید فرمانده نیز یکی از همین چهره‌ها بود؛ کسی که از درد هویت به راه آزادی رسید. با گشوده شدن افق فهم او نسبت به معنای جهاد، حضورش در صفوف مقاومت آغاز شد؛ آن هم زمانی که هنوز در جوانی می‌درخشید. او آسایش را کنار گذاشت و میدان‌های نبرد را برگزید؛ دریا‌های خطر را یکی پس از دیگری پیمود و شوقی درونی به شهادت به او نیرویی بی‌پایان می‌بخشید. دهه ۸۰ میلادی برای شیعیان لبنان از سخت‌ترین سال‌ها بود؛ روزگاری که محاصره‌ها، زخم‌ها و اشک‌ها در هم تنید، اما همان شرایط سخت، روح او را، چون فولاد صیقل داد و درونش را به اراده‌ای استوار بدل کرد. مجروحیت سال ۱۹۸۶ تنها یکی از نشانه‌های مسیر پرفرازونشیب او بود؛ جراحتی که به‌جای توقف، مهر تازه‌ای بر صداقت پیمانش با مقاومت شد. با وجود همه فشار‌ها او نه عقب نشست و نه به سازش تن داد، بلکه با اراده‌ای قوی‌تر بازگشت تا راهی را که آغاز کرده بود تا انتها طی کند؛ راهی که می‌دانست پایانش، آغازی دیگر در عرصه جاودانگی است. چنین بود که رنج‌ها و زخم‌ها، شخصیتش را در آتش سختی‌ها پختند و از او فرمانده‌ای ساختند که طعم شکست را نمی‌شناخت و عاشقی که شهادت را کمال پیروزی می‌دید. 

پدرتان را «فرمانده نوار» می‌خواندند، این سمت چه مفهومی داشت؟
در میانه دهه ۹۰ میلادی تا اواخر آن، «فرمانده نوار» بودن صرفاً یک منصب نبود؛ این عنوان نمادی از جایگاهی پیشرو در خط آتش و مسئولیتی آکنده از خطر بود. در آن روزگار، زمین جنوبی لبنان زیر بار اشغال و خون می‌سوخت و عملیات مقاومت هر لحظه شعله‌ور می‌شد. شهید فرمانده که مسئولیت فرماندهی نوار مرزی اشغالی در صفوف حزب‌الله به او سپرده شده بود، بار امنیتی و نظامی یکی از حساس‌ترین مناطق را به دوش می‌کشید. در زمانی که سربازان دشمن در وضعیت فرسایش روحی و عملیاتی قرار داشتند، کمین‌ها در کمین هر گشت بودند و مین‌ها زیر هر جاده انتظار می‌کشیدند. فرماندهان اسرائیلی از «کابوس جنوب» سخن می‌گفتند؛ کابوسی که ادامه آن برای تل‌آویو به بار سنگینی بدل شده بود. در این دوره، مقاومت از گروه‌های کوچک به ساختاری منسجم و استوار تبدیل شد که زمام ابتکار عمل را در اختیار داشت و شهید فرمانده یکی از برجسته‌ترین چهره‌ها در نوار مرزی بود؛ کسی که زمین را وجب به وجب می‌شناخت و از دل خطر، عملیات‌هایی را طراحی می‌کرد که رعب می‌آفرید و سلطه دشمن را می‌شکست. به این ترتیب، لقب «فرمانده نوار» تنها یک عنوان تشریفاتی نبود، بلکه نشانه ناخدایی بود که کشتی مقاومت را در دریایی از خون و کرامت هدایت می‌کرد. 

ایشان چگونه در تشدید ضربات امنیتی مقاومت، از انفجار بمب‌ها تا حذف فرماندهان دشمن و عوامل آن سهم داشتند؟
در سال‌هایی که شهید فرمانده مسئولیت نوار مرزی را بر عهده داشت، نقش او فراتر از مدیریت میدانی عملیات‌ها بود. او به عصبی امنیتی و پوینده در ساختار مقاومت تبدیل شده بود، جایی که برنامه‌ریزی‌هایش با بصیرت حاج عماد مغنیه تلاقی و ضربات کیفی خلق می‌کرد که مسیر مقاومت را دگرگون ساخت. شهید فرمانده مغز متفکر پشت سلسله عملیات‌هایی بود که پایه‌های اشغال را لرزاندند؛ از انفجار بم مرجعیون که فرماندهان دشمن را هدف گرفت تا ترور افسر اسرائیلی «ایرز غیرشتاین» - یکی از نماد‌های برجسته هماهنگی‌های امنیتی در نوار اشغالی - عملیاتی که صهیونیست‌ها آن را «بیدارباشی برای تل‌آویو» خواندند. او همچنین در عملیات شهید انتحاری عمار حمود نقش داشت، عملیاتی که مفهوم فداکاری را در قلب معادله نبرد برجسته کرد و در نظارت بر عملیات پایگاه «موضع عرمتی» که شوکی نظامی به صفوف دشمن وارد ساخت، سهیم بود. عملیات‌های او صرفاً پاسخ‌های آنی نبود، بلکه پیام‌هایی راهبردی بود که با خون نوشته و به زبان آتش خوانده می‌شد. در آن سال‌ها، ضربات امنیتی مقاومت به اوج بی‌سابقه‌ای رسید و شهید فرمانده یکی از معماران این تصعید بود؛ کسی که هر عملیات را با اراده‌ای راسخ امضا می‌کرد و می‌دانست آزادی هرگز بخشیده نمی‌شود، بلکه بازپس‌گرفته می‌شود. 

 حضور در «کمین انصاریه» از حماسه آفرینی‌های شهید هزیمه است، نقش ایشان در این کمین تاریخی چه بود؟ 
کمین انصاریه یکی از نقاط سرنوشت‌ساز در تاریخ عملیات‌های امنیتی مقاومت بود و شهید فرمانده در کنار حاج عماد مغنیه، مغز متفکر این عملیات به شمار می‌رفت. در این کمین، دقت نظامی و مهارت راهبردی با هم درآمیختند تا دشمنی که گمان می‌کرد زمین از مقاومت خالی است و هدف آسانی خواهد یافت، در تله‌ای حساب‌شده گرفتار شود، اما حقیقت چیز دیگری بود: دشمن خود هدف اصلی بود؛ کسی که مغرورانه وارد میدان شد و لحظه‌ای تلخ دریافت که به شکار مقاومت بدل شده است. 
این کمین تنها یک عملیات نظامی نبود، بلکه جهشی کیفی در شیوه‌های کار امنیتی مقاومت محسوب می‌شد؛ جایی که ابتکار عمل از دست دشمن گرفته و به رزمندگان مقاومت منتقل شد. شهید فرمانده نقش محوری در طراحی دقیق این عملیات داشت و با اقدام‌های حساب‌شده‌اش، موازنه نبرد را به سود مقاومت تغییر داد و پیروزی امنیتی‌ای رقم زد که در آن زمان انتظارش نمی‌رفت. 
در مورد «کمین انصاریه» بیشتر توضیح بدهید. 
در پنجم سپتامبر ۱۹۹۷، حزب‌الله کمین کیفی انصاریه را علیه واحد کماندویی دریایی اسرائیل، «شییطت ۱۳»، اجرا کرد؛ عملیاتی که ضربه‌ای امنیتی و سنگین به دشمن وارد ساخت و توانمندی مقاومت در برنامه‌ریزی و اجرای دقیق را به نمایش گذاشت. این موفقیت، شوکی عمیق بر فرماندهان اشغال وارد کرد و نشان داد که مقاومت می‌تواند ابتکار عمل را به نفع خود تغییر دهد. کمین انصاریه فراتر از یک درگیری نظامی ساده بود؛ پیامی راهبردی به دشمن که محاسبات امنیتی‌اش را مختل کرد و معادله بازدارندگی منطقه را دگرگون ساخت. این عملیات نقطه‌ای سرنوشت‌ساز در نبرد‌ها شد؛ جایی که مقاومت توانست دشمن را در عمق امنیتش زخمی کند و این موفقیت به نمادی ماندگار در تاریخ مقاومت بدل شد. 

چگونه رهبری شهید هزیمه بر چند واحد ویژه، جهشی کیفی در عملیات پشت خطوط دشمن ایجاد کرد؟
رهبری شهید فرمانده بر چند واحد ویژه، جهشی تازه در عملیات پشت خطوط دشمن ایجاد کرد؛ رهبری که ترکیبی از ذهن ناب، حس امنیتی برجسته و توانایی استثنایی در پیش‌بینی حرکات دشمن بود. او بین عملیات‌ها همچون بازی شطرنج حرکت می‌کرد، حرکات دشمن را با دقت می‌خواند و طرح‌هایی می‌ریخت که فراتر از سطح معمول از نظر چالش و نوآوری بود. اما وجه تمایز واقعی او، وارد کردن روح وفاداری و اخلاص در میان رزمندگان بود؛ ویژگی‌ای که واحد‌های ویژه‌اش را قادر می‌ساخت مأموریت‌ها را در سخت‌ترین شرایط میدانی با موفقیت اجرا کنند. 
دانش عمیق او از رفتار دشمن و تجربه طولانی در جنگ‌های ویژه، امکان می‌داد همیشه یک قدم جلوتر از دشمن باشد و استراتژی‌هایش را پیش از اجرا خنثی کند. بنابراین، عملیات پشت خطوط دشمن تنها محدود به ضربه به اهداف مستقیم نبود، بلکه تعادل روانی دشمن را نیز هدف می‌گرفت تا فرماندهان دشمن دریابند که هر پیشروی نظامی هزینه‌ای سنگین دارد. به لطف رهبری ناب او، واحد‌های ویژه به سطحی از حرفه‌ای‌گری رسیدند که مأموریت‌های پیچیده‌ای را انجام دادند که حتی نیرو‌های بزرگ تصور آن را نمی‌کردند. 

ماهیت عملیات‌های کیفی برای اسارت سربازان دشمن که پدرتان مستقیماً نظارت داشت، چگونه بود؟
عملیات مثلث کوکبا (۱۹۹۹) در این عملیات کیفی، حزب‌الله کمینی دقیق در مثلث کوکبا اجرا کرد که گشت اسرائیلی را گرفتار کرد و سربازان کشته و زخمی شدند. این موفقیت، تجسم رهبری ناب شهید فرمانده بود که لحظه مناسب برای ضربه کوبنده را می‌شناخت و توازن میدان را به نفع مقاومت تغییر داد. همچنین در عملیات شبعا (سال ۲۰۰۰)
پس از آزادسازی جنوب لبنان، حزب‌الله در منطقه شبعا عملیاتی کیفی اجرا کرد و سه سرباز اسرائیلی را به اسارت گرفت. این عملیات، بخشی از فشار مقاومت برای آزادی اسرای لبنانی بود و مهارت فرمانده در انتخاب هدف و اجرای دقیق عملیات را نشان داد. در عملیات الغجر (۲۰۰۵) نیز حزب‌الله در مرز لبنان و فلسطین در الغجر عملیات کیفی انجام داد. اگرچه به اسارت سربازان منجر نشد، اما ضربه قابل توجهی به دشمن وارد کرد و توانمندی مقاومت در تحمیل واقعیت میدانی را به نمایش گذاشت؛ تمامی این عملیات‌ها نمونه‌هایی از برنامه‌ریزی و رهبری دقیق شهید فرمانده بودند. 

گفته می‌شود که پس از جنگ ۳۳ روزه، حضور شهید هزیمه توانست واحد اطلاعات حزب‌الله را دگرگون کند. 
بله، پس از جنگ جولای ۲۰۰۶، رهبری و تأسیس واحد اطلاعات حزب‌الله به شهید فرمانده سپرده شد. هدف او ایجاد دستگاهی قوی و مؤثر بود که مقاومت بتواند در هر درگیری یا جنگ آینده به آن تکیه کند و توازن قوا را به سود خود تغییر دهد. شهید فرمانده این واحد را توسعه داد تا اطلاعات را با دقت جمع‌آوری و تحلیل کند و در لحظات حساس، ضربات کوبنده‌ای به دشمن وارد سازد. آموزش کارکنان، تجهیز به روش‌های نوین تکنولوژیک و تاکتیکی و تمرکز بر عملیات دقیق پشت خطوط دشمن، باعث شد این واحد به بازوی مهم و مؤثر مقاومت تبدیل شود. به لطف رهبری او، واحد اطلاعات همواره یک قدم جلوتر از دشمن بود و جایگاهی برجسته در استراتژی کلی مقاومت پیدا کرد، جایی که دشمن از هر حرکت آن بیمناک بود. 

چگونه این واحد به دشمنی قوی برای صهیونیست‌ها تبدیل شد؟
به لطف رهبری استثنایی و دیدگاه ژرف شهید فرمانده، واحد اطلاعات حزب‌الله به «کشتی‌ای در دریای طوفانی» بدل شد که چالش‌ها و تهدیدات نتوانستند آن را از حرکت بازدارند. او با دانش عمیق امنیتی و هدایت هوشمندانه، این واحد را وارد جنگ اطلاعاتی جامع کرد که از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۲۴ ادامه داشت و واحد را به یکی از مؤثرترین سلاح‌های مقاومت تبدیل کرد. با بهره‌گیری از روش‌های نوین تکنولوژیک و استراتژی‌های خلاقانه، شهید فرمانده این واحد را به دستگاهی غیرقابل نفوذ بدل کرد؛ تخصص آن در عملیات پشت خطوط دشمن، شناسایی اهداف استراتژیک و هدایت ضربات اطلاعاتی دقیق بود و حتی دشمن اسرائیلی آن را تهدیدی وجودی می‌دانست. واحد اطلاعات تحت رهبری او مانند کشتی‌ای مستحکم در دریای سهمگین منطقه عمل می‌کرد؛ تعادل خود را حفظ می‌کرد و تبدیل به سنگ‌بنای استراتژی‌های مقاومت شد. 

حضور او چه تأثیری در نبرد‌های آزادی‌بخش دوم از القصیر تا البادیه و جنوب سوریه بر جای گذاشت؟
حضور شهید فرمانده در نبرد‌های آزادی بخش دوم حضوری تعیین‌کننده بود و اثری ماندگار بر جریان میدانی و نتایج مقابله گذاشت. به لطف تجربه‌های میدانی و امنیتی، واحد اطلاعات تحت رهبری او به یکی از ستون‌های مقاومت در خاک سوریه بدل شد. در نبرد القصیر سال ۲۰۱۳، این واحد نقش محوری در درک توپوگرافی میدان، رصد تحرکات دشمن و شناسایی نقاط ضعف داشت و پیشروی نیرو‌های مهاجم را تسهیل کرد. در الغوطه و دشت الغاب، حضور او در برنامه‌ریزی و اجرای عملیات‌های کیفی، آزادسازی مناطق مهم را ممکن ساخت. در درعا و جنوب سوریه نیز هماهنگی میان تلاش‌های اطلاعاتی و میدانی تحت رهبری او تهدید‌های عمق سوریه و مرز لبنان را خنثی کرد. 
حضور شهید فرمانده تجسم ترکیب دانش امنیتی و بینش نظامی بود؛ او سازنده سپیده در تاریکی نبرد‌ها و کسی بود که ابتکار عمل را در دست می‌گرفت و آشوب را به پیروزی تبدیل می‌کرد. 

در نهایت، شهادت ایشان چگونه به نقطه‌ای از الهام برای مجاهدان تبدیل شد و فصل جدیدی در تاریخ مقاومت رقم زد؟
شهادت شهید حاج‌مرتضی نقطه‌ای الهام‌بخش در سیره مقاومت شد، نه تنها به خاطر فداکاری بی‌نظیر او، بلکه به دلیل اینکه روحی جاودان و عزم راسخ را در قلب مجاهدان کاشت. شهادت او معنای تازه‌ای به شجاعت داد و اعمالش در میدان‌های نبرد چراغ راهی شد برای کسانی که مسیر جهاد را دنبال می‌کنند. از دست دادن او صرفاً از دست دادن یک فرمانده نبود، بلکه تولدی دوباره برای روح مقاومت بود؛ روحی که مرز‌های زمان و مکان را درمی‌نوردد. زندگی و فداکاری‌هایش نماد وفاداری به اصول و تلاش مستمر برای آزادسازی زمین و دفاع از امت بود. حتی در لحظه شهادتش، فراتر از مرز‌های مرگ زندگی کرد و نقطه عطفی تاریخی که محرکی برای مجاهدان جدید در سراسر جهان شد. شهادت او پلی میان نسل‌ها شد؛ مجاهدان در فلسطین، عراق، یمن، ایران و لبنان او را نماد مجاهدی می‌دانند که هرگز معامله نمی‌کند. هر نبرد امروز، یادآور مسیر اوست و هر گامی به سوی پیروزی، ادامه شجاعت و حکمت اوست. شهادت او نشان داد که مقاومت محدود به زنده‌ها نیست، بلکه ایمانی است فراتر از مرگ؛ مسیر او ادامه دارد و سیره او داستانی بی‌پایان و حافظه‌ای ابدی است که هر مقاومی را در برابر ظلم الهام می‌بخشد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار