حالا که سروصداهای قرعهکشی جامجهانی خوابیده بد نیست نگاهی هم به بازی عصر جمعه داشته باشیم؛ دیداری که خیلیها وقتی که تمام شد تازه متوجه آن شدند، بله منظورمان دربی پایتخت است! جوان آنلاین: حالا که سروصداهای قرعهکشی جامجهانی خوابیده بد نیست نگاهی هم به بازی عصر جمعه داشته باشیم؛ دیداری که خیلیها وقتی که تمام شد تازه متوجه آن شدند، بله منظورمان دربی پایتخت است!
عصر جمعه دربی بود. خیلیها نمیدانستند، خیلیها بیتفاوت بودند و خیلیها هم اهمیت ندادند. شهر شلوغ بود، حتی بین ساعت ۵/۳ تا ۵/۵، برعکس تمام سالهایی که وقت دربی، خیابانهای تهران خلوت میشد. عصر جمعه هیچ تفاوتی با روزهای معمولی نداشت. تلویزیون تحریریه «جوان» روشن بود، اما انگار نه انگار، هیچ سروصدایی نبود، جالب اینکه یکی از بچههای استقلالی که بین نیمه رسیده بود، پرسید: «مگر امروز دربی است؟» نفر دوم که این سؤال را پرسید، واقعاً متوجه شدم دربی چقدر بیاهمیت شده است.
خب این بزرگترین بازی فوتبال باشگاهی ایران است که بعد از چندین دهه به این حال و روز افتاده است، اینقدر بیاهمیت که حتی نتیجهاش هم خیلی زود فراموش شد. همه چیز در حد صفر درست مانند صفرهای بزرگی که جلوی اسم دو تیم بعد از بازی گذاشته شد. از بار فنی میخواهید بنویسید؟ صفر بود. از اخلاق میخواهید بگویید؟ صفر بود. کلاً همه چیز صفر بود، درست مثل نتیجه بازی.
آنچه خبر میرسید درگیری هواداران دو تیم بود از ساعتها پیش از به صدا درآمدن سوت وحید کاظمی، داور مسابقه؛ درگیریهایی که از هفتهها قبل خود باشگاهها آن را آغاز کرده بودند. پرسپولیس و استقلال هفتهها بود به هم چنگ و دندان نشان میدادند، به هم توهین میکردند. فرقی هم نمیکرد چه کسی باشد. از مدیران دو باشگاه گرفته تا بازیکنان، پس تعجبی نداشت که هواداران دو تیم هر چند تعدادشان به ۸ هزار نفر رسیده بود به جان هم بیفتند و با قلوهسنگ از هم پذیرایی کنند. راستی بیچاره اراکیها که مجبورند میزبان این همه بداخلاقی و هتاکی باشند و دم هم نزنند. من به جای آنها باشم بعد از بازی عصر جمعه دیگر زیر بار چنین ننگی نمیروم.
دو باشگاه مثلاً فرهنگی و ورزشی ایران از مدتها قبل شروع میکنند به هتاکی و پردهدری و بعد به فاصله چند روز مانده به بازی ناگهان باهم برادر میشوند و از مروت و پهلوانی میگویند، از اینکه رقابت فقط داخل میدان است و خارج از میدان مسابقه همه چیز گل و بلبل است و وفاق و برادری موج میزند بین آبی و قرمز، شاید باید خطاب به آنها گفت که خودتانید! کدام رفاقت، روی سکوها هواداران به جان هم افتادند و اگر نبود فنسهای بینشان حتماً تلفات جانی هم میدادند. این رفتار هوادار به طور مستقیم انعکاس رفتارهای زشت و زننده مسئولان دو باشگاه است که تا همین هفته پیش به جان هم افتاده بودند. حالا هوادار قبل از آغاز مسابقه عقدههایش را خالی میکند و بازیکنان هم که با هزار ضرب و زور به هم لبخند مصنوعی تحویل میدهند، بعد از بازی به جان هم میافتند. جالبتر اینکه بیاخلاقیها حتی به مثلاً کارشناسان دعوت شده به برنامه تلویزیون هم میرسد؛ جایی که حتی تحمل نظر یکدیگر را هم ندارند و بلافاصله موضعگیری میکنند و اگر چاره داشتند حتماً یقه هم را هم میگرفتند.
بگذریم، یک دربی دیگر هم تمام شد، جدای از نتیجه هیچ چیز خاصی هم نداشت تا ثابت شود فوتبال ایران تا چه حد عقب افتاده، این بازی گل سرسبد فوتبال ایران بود. مهمترین بازی لیگ برتر؛ دیداری که مثل همیشه مدتها رسانههای دلالمآب در پی بزرگنمایی آن بودند و چقدر باید افسوس خورد که عدهای همچنان فریب میخورند و به هر دری میزنند تا خودشان را به این بازی برسانند. دربی جمعه (دربی ۱۰۶) هم تمام شد. یک صفر- صفر دیگر، اما یک فرق اساسی با تمام
صفر- صفرهای تاریخ دربی داشت و آن اینکه دربی روز آنقدر کماهمیتترین دربی تاریخ فوتبال ایران بود، آنقدر کماهمیت که همه چیز چند دقیقه بعد از سوت پایان بازی از یادها رفت.
این حقیقت تلخی است که عصر جمعه سیلی آن به صورت فوتبال خورد، اما در هیاهوی قرعهکشی جامجهانی نه صدا و درد آن را شنیدیم و نه احساس کردیم. دربی، شناسنامه فوتبال ایران هیچ چیزی نداشت و این درد فوتبال ایران بود که حتی احساسش هم نکردیم؛ فوتبالی که قرار است با این بازیهای باشگاهی برود و در جامجهانی امید داشته باشد که به مرحله بالاتر صعود کند.
عصر جمعه دربی پایتخت برگزار شد، اما هیچ حال و هوایی نداشت تا بیشتر باورمان شود فوتبال ایران در رده باشگاهی با سرعتی باور نکردنی ارزش و اعتبار خود را از دست داده و با همین سرعت از سطح یک قاره آسیا فاصله میگیرد و به سطح پایینتر نزدیک میشود. عصر جمعه دربی بود ولی خیلیها هنوز هم نمیدانند.