وقتی ترس حرف اول و آخر را میزند جوان آنلاین: ترس از باخت باعث شد یک دربی دیگر بدون هیچ بار فنی و حتی هیجانی به نقطه پایان برسد؛ دربیای که هنوز هم هواداران زیادی را به ورزشگاه میکشاند، اما سالهاست بخار لازم را ندارد.
انتظارات بسیار فراتر از یک تساوی بدون گل بود، اما هر دو مربی بیش از حد محافظهکار بودند، به طوری که هیچ یک از دو تیم در طول ۹۰ دقیقه به آستانه خلق موقعیت طلایی هم نرسیدند، حال آنکه با توجه به عملکرد اخیر دو تیم، سکوها انتظار یک بازی پرحرارت و پرگل را میکشیدند، اما عدمخروج از قاب احتیاط، نتیجهای را رقم زد که صرفاً ساپینتو از آن رضایت داشت و بس.
پرسپولیس اوسمار بیشتر توپ را داشت و استقلال ساپینتو فضای بازی را، به گونهای که نتیجه یک توازن سرد و بسته شد؛ همان ترکیبی که نه اجازه ساخت موقعیت را صادر کرد و نه فرمان ریسک تا حداقل یک صحنه واقعی برای گل ترتیب داده شود.
هافبکهای استقلال یکی از بهترین بازیهای تخریبی خود را به نمایش گذاشتند، اما این تیم در فاز تهاجمی ایدهای نداشت و پاسهای طولی کم بود و در واقع هافبکها از ترس ضدحمله حریف ریسک نمیکردند و همین مسئله باعث شده بود فاصله آنها با مهاجمان زیاد باشد و در یک کلام خط حمله مهمترین نقطه ضعف آبی پوشان در این بازی بود چراکه در این بازی وینگرهای استقلال نیز بیشتر دفاع میکردند تا حمله و همین مسئله باعث شده بود هیچ برتری عددی در کنارهها شکل نگیرد.
تعداد شوتها به شکل قابل توجهی کم باشد و انتقالها نیمهکاره بماند. استقلال میتوانست در ضدحمله خطرناک باشد، اما عدمپشتیبانی از سوی هافبکها، اجازه زهرآگینشدن ضدحملات را به این تیم نمیداد.
مدافعان این تیم، اما عملکرد خوبی داشتند، به طوری که مهاجم مرکزی پرسپولیس عمدتاً در تور مدافعان استقلال گیر میکرد و وینگرها نیز عملکرد جالب توجهی از خود به نمایش نگذاشتند، خصوصاً در ورود به باکس دفاعی حریف.
در واقع استقلال فضا را برای مهاجمان حریف بسته بود و همین مسئله اوضاع را برای مهاجمانی که نه در پاسهای آخر دقت و کیفیت لازم را داشتند نه در ضربات آخر، نمیتوانستند تهدید جدی روی دروازه آدان ایجاد کنند؛ گلری که چندان هم مطمئن نیست و صرفاً به دلیل مهار پنالتی فولاد بود که توانست حضورش در دربی را تضمین کند، البته پرسپولیس در خلق موقعیت برتری قابل توجهی نسبت به حریف داشت، اما هیچ یک از موقعیتهای تدارک دیدهشده روی دروازه استقلال طلایی نبود که بتواند تغییری در نتیجه بازی ایجاد کند و سکوها را به وجد آورد.
شاگردان اوسمار با برنامه ازپیشتعیینشده سعی داشتند با کنترل بازی وصبوری راه به دروازه حریف باز کنند. مالکیت کنترل، شیوه مورد علاقه و همیشگی مرد برزیلی نیمکت سرخپوشان است، به همین دلیل کاملاً مشهود بود که برنامه اصلی او تسلط بر توپ و به دست گرفتن نبض بازی است، هرچند سرخپوشان غالب دقایق نیمه نخست میانه میدان را در اختیار داشتند، اما این کنترل به عمق نرسید، یعنی مالکیت به نوعی بود که صرفاً حفظ توپ را در پی داشت و به موقعیتسازی منجر نشد چراکه استقلال اجازه ریتمسازی را به حریف نمیداد، به همین دلیل وینگرهای پرسپولیس به جای برتریسازی مرتب مجبور به بازگشت بودند و شریک شدن در حفظ توپ، البته سرخپوشان چند باری موفق به حفظ توپ در نیمه استقلال شدند، اما فرار پست دفاع، پاس سوم و زمانبندی در ورود به باکس دفاع استقلال عملاً وجود خارجی نداشت و عمده پاسها یا بلوکه میشد یا رسماً به دلیل اشتباه بازیکنان پرسپولیس (نه صرفاً برتری حریف در دفاع) لو میرفت. در واقع بیدقتی مشهود در دادن پاسهای نهایی، باعث میشد مهاجمان پرسپولیس یا اغلب در یکودو گرفتار شوند یا پاسهایی پشت به دروازه و بیکیفیت دریافت کنند که همین مسئله اجازه خلق موقعیت جدی را به تیم میزبان نمیداد.
تیم ساپینتو انرژی، درگیری و پرس لحظهای داشت، اما در فاز مالکیت نتوانست عملکرد قابل قبولی به نمایش بگذارد. در واقع در یک کلام میتوان گفت که اوسمار نتوانست استقلال را باز و ساپینتو هم نتوانست تیم حریف را غافلگیر کند، یعنی فریز کامل بازی!
آبیپوشان یک ایده مشخص را دنبال میکردند؛ خفه کردن سرخپوشان در میانه میدان. عملکرد دقیقه و فشرده استقلال در لاک دفاعی این اجازه را به خط هافبک میداد تا بدون دغدغه به سمت میانه میدان پیشروی کند، اما باوجود توپگیری، استقلال توانی برای ایجاد حمله، آن هم حملهای که برنده باشد و بتواند خط دفاع یا دروازه حریف را آزار دهد، نداشت. این در حالی بود که تصور میشد یاسر آسانی و منیرحدادی دفاع و دروازه پرسپولیس را به شدت تحت فشار قرار دهند، خصوصاً که آسانی با شوتهای سرکش خود خطری جدی برای هر گلری محسوب میشود، اما در این بازی سرگردان که نه خط حمله پرسپولیس زهردار بود و نه استقلال، یاسرآسانی هم نتوانست برخلاف انتظار آن نمایشی را که تصور میشد ارائه دهد چراکه هیچ تیمی به ریسک کردن حتی فکر هم نمیکرد، به همین دلیل خبری از تشکیل بازیهای دو نفره در کنارهها نبود و هیچ فولبکی جلو نمیرفت تا برتری عددی بسازد و این نشان میداد شجاعت ریسک در خط دفاعی نه برای پرسپولیس تعریف شده و نه استقلال.
از سوی دیگر مبارزه سنگین و فیزیکی هافبکها و خلاقیت کمآنها نه تنها شکلگیری پاس خطرناک را عملاً در نطفه خفه میکرد که نشان میداد هم اوسمار و هم ساپینتو بیش از گلزنی، به بسته نگهداشتن دروازه خود میاندیشند؛ مسئلهای که البته سرمربی استقلال در کنفرانس بعد از بازی نیز به آن اشاره کرد. سرمربی استقلال صراحتاً گفت که وقتی در اینچنین بازیهایی شما نمیتوانید به هدف اول خود که بردن و گلزنی است برسید، باید دنبال هدف دوم باشید که گل نخوردن و نه باختن در خانه حریف است، به همین دلیل هم بود که بدون عبور هیچ توپی از خط دروازهها سوت پایان بازی به صدا درآمد تا این بازی هم با نمایشی سرد، کند و بیرمق به پایان برسد.
تنها شش شوت در چهارچوب در طول ۹۰ دقیقه نشان از ناکامی هر دو تیم در خلق موقعیت جدی و خطرناک داشت، اما واقعیت این ضعف چیز دیگری بود. در اصل ترس از باخت بود که باعث شد به رغم آنچه انتظار میرفت، این بازی نیز کسلکننده، بیجان و کمخطر به نقطه پایان برسد، صرفاً، چون یکی ترجیح میداد موفقیتهایی که در چند بازی اخیر کسب کرده خدشهدار نشود، آن دیگری هم برایش صدرنشینی با یک بازی کمتر کافی بود! در حالی که هم پرسپولیس موقعیت و مهره کافی برای به نمایش گذاشتن یک بازی سراسر هجومی و جذاب را داشت و هم استقلال، اما فشار روانی، حساسیت جدولی و ترس از باخت باعث شده بود اوسمار و ساپینتو یاران خود را با تفکراتی کاملاً محتاطانه روانه میدان کنند، با کمترین ریسک ممکن، حال آنکه ساخت مثلث هجومی، حرکت مستمر بدون توپ و جابهجایی هوشمندانه هافبکهای تهاجمی میتوانست مدافعان را بیرون کشیده و فضا را به راحتی برای شوتزنی یا نفوذ باز کند. علاوه بر آن، پاسهای عمقی در میانه میتوانست فضا را تغییر دهد؛ پاسهایی که بتواند باعث تغییر سریع فاز از میانه به پشت دفاع حریف شود، البته در این شرایط خطر ضدحمله وجود دارد، اما هماهنگی و پرس برای بازپسگیری سریع توپ هنگام لو رفتن آن و تغییر سریع در فاز دفاعی میتواند حریف را در ضدحمله ناکام گذاشته و حملات ناگهانی را سریعاً مهار کند؛ مواردی که در مصاف سرخابیهای پایتخت در دربی اراک مشاهده نشد، حتی در لحظات پایانی که شجاعت هجومی میتوانست نتیجه تساوی را تغییر دهد نیز در برنامههای هیچ یک از دو تیم نبود، صرفاً، چون این داستان ریسک باخت را به دنبال داشت و هم برای اوسمار و هم ساپینتو کسب یک امتیاز به مراتب بهتر از باخت در دربی بود!