
مهرداد شیرازی، مدیر عامل معنا معدن نوآوری اندیشه در یادداشتی نوشت:
صنعت معدن اغلب به عنوان شریان حیاتی اقتصاد هر کشوری قلمداد میشود، اما پایداری و توسعه این صنعت نه تنها به ذخایر زیرزمینی، بلکه به سرمایهگذاری در "ذخایر انسانی" و دانش فنی وابسته است. ساختار آموزشی کشور، از سطوح ابتدایی تا عالی، ستون فقراتی است که میتواند این صنعت را به سوی بهرهوری بالا، نوآوری و رعایت استانداردهای جهانی سوق دهد. معدنکاری، به دلیل ماهیت پیچیده ژئولوژیکی، مهندسی و زیستمحیطی خود، نیازمند نیروی انسانی بسیار تخصصی و دائماً بهروز است. نادیده گرفتن این بعد آموزشی، به معنای اتکا به روشهای سنتی و ناکارآمد است که در نهایت منجر به هدر رفتن منابع ملی و کاهش توان رقابتپذیری در بازارهای جهانی خواهد شد. در این سند، به بررسی ابعاد مختلف نقش ساختار آموزشی در ارتقاء صنعت معدن و توسعه پایدار آن خواهیم پرداخت.
مراکز آموزش عالی، بهویژه دانشکدههای مهندسی زمینشناسی، معدن و متالورژی، مسئول تربیت نسل آینده رهبران و متخصصان این حوزه هستند. کیفیت خروجی این مراکز مستقیماً بر نوآوری و کارایی عملیات معدنی تأثیر میگذارد.چالش اصلی در این بخش، انطباق سرفصلهای درسی با فناوریهای نوین استخراج است. دنیای معدنکاری در حال گذار از روشهای دستی و مکانیکی سنتی به عصر صنعت 4.0 است. این گذار نیازمند تغییرات بنیادی در محتوای آموزشی مربوط به حوزه فناوری و صنعت است. آموزش باید شامل طراحی، پیادهسازی و نگهداری سیستمهای استخراج و حملونقل از راه دورباشد. دانشجویان باید با اصول برنامهنویسی کنترلکنندههای منطقی قابل برنامهریزی و ادغام آنها در تجهیزات معدنی آشنا شوند.فراتر از نقشهبرداری پایه، آموزش باید بر تحلیل مکانی دادههای اکتشافی، مدلسازی سهبعدی معادن و شبیهسازی فرآیندهای استخراج با استفاده از نرمافزارهای جدید و موثر متمرکز شود.
معادن مدرن حجم عظیمی از دادههای ژئوفیزیکی، ژئوشیمیایی و حفاری را تولید میکنند. یک ساختار آموزشی کارآمد باید بتواند دورههایی را ارائه دهد که فارغالتحصیلان را با مفاهیم هوش مصنوعی (AI) و یادگیری ماشین (Machine Learning) در مدلسازی ذخایر، پیشبینی عیار و تفسیر دادههای لرزهنگاری آشنا سازد. به عنوان مثال، استفاده از شبکههای عصبی کانولوشنی برای تشخیص کانیها در تصاویر میکروسکوپی یا الگوریتمهای خوشهبندی برای دستهبندی واحدهای زمینشناسی.توسعه معدن نیازمند متخصصانی است که بتوانند فراتر از رشته تخصصی خود فکر کنند. تمرکز باید بر ایجاد تخصصهای میانرشتهای باشد.
یکی از مهمترین وظایف ساختار آموزشی، ایجاد پل مستحکم میان تئوریهای دانشگاهی و نیازهای عملیاتی معادن است. شکاف بین تولید دانش و کاربرد آن، یک مانع بزرگ در مسیر توسعه است.عدم وجود ارتباط مؤثر میان صنعت و دانشگاه منجر به "دانش مرده" میشود؛ یافتههایی که هرگز از محیط آزمایشگاهی خارج نمیشوند. این امر اغلب ناشی از عدم جذابیت تحقیقات پایه برای صنعت و عدم توانایی دانشگاهها در تجاریسازی نتایج است.در این خصوص دولتها باید از طریق تأمین بودجه اختصاصی برای پروژههای مشترک، تضمین کنند که تحقیقات دانشگاهی مستقیماً به حل چالشهای روز صنعت، از جمله افزایش عیار ماده معدنی یا کاهش هزینههای فرآوری، منجر شود. این پروژهها باید دارای شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs) مشخص باشند که مستقیماً با بهرهوری و ایمنی معدن مرتبط باشند.از سوی دیگر، ساختار آموزشی باید انعطافپذیری لازم برای جذب متخصصان شاغل در صنعت به عنوان اساتید مدعو یا استادان پارهوقت را داشته باشد. این امر اطمینان میدهد که آموزشها از آخرین تجارب عملی تغذیه شده و بهروز باقی بمانند. همچنین، ایجاد دورههای تحصیلات تکمیلی (ارشد و دکتری) مشترک با صنعت که پایاننامهها در دل چالشهای واقعی معدن تعریف شوند، ضروری است.
توسعه صنعت معدن فقط به مهندسین سطح بالا وابسته نیست؛ بخش عمدهای از عملیات روزانه، از نگهداری ماشینآلات سنگین گرفته تا اجرای عملیات حفاری و انفجار، بر دوش تکنسینها و کارگران فنی است. این بخش از نیروی کار، اغلب گلوگاه اصلی در بهرهوری و ایمنی است.ساختارهای آموزش فنی و حرفهای (مانند مدارس عالی فنی و مراکز فنی و حرفهای) باید با سرعت بیشتری با مدلهای جدید تجهیزات بهروز شوند. تجهیزات معدنی مدرن (مانند حفاریهای تمام خودکار یا لودرهای بزرگ) نیازمند مهارتهای تخصصی در حوزه الکترونیک قدرت، هیدرولیک پیشرفته و سیستمهای کنترل دیجیتال هستند. سرمایهگذاری در کارگاههای مجهز که تجهیزات مشابه مدلهای روز صنعت را داشته باشند، حیاتی است. به ویژه، استفاده از شبیهسازهای پیشرفته برای آموزش اپراتوری ماشینآلات سنگین (مانند دریل واگنها یا شاولهای الکتریکی) میتواند هزینههای عملیاتی آموزش را کاهش داده و ایمنی کارآموزان را تضمین کند.
توسعه صنعت معدنی در قرن بیست و یکم، توسعهای مبتنی بر "دانش" است. اتکای صرف به منابع طبیعی بدون پشتیبانی یک ساختار آموزشی قوی و بهروز، به معنای تکرار اشتباهات گذشته و عدم دستیابی به سهم واقعی از زنجیره ارزش جهانی است.اگر ساختار آموزشی کشور نتواند متناسب با تحولات جهانی، مهندسین خلاق مجهز به هوش مصنوعی، تکنسینهای ماهر مسلط بر اتوماسیون و مدیرانی با دیدگاه پایداری تربیت کند، کشور هرگز نمیتواند ارزش افزوده واقعی ذخایر خود را استخراج نماید. این امر نه تنها به معنی خامفروشی است، بلکه به معنای از دست دادن فرصتهای فناورانه است.سرمایهگذاری در این زیربنای فکری—شامل تجهیز دانشگاهها، ایجاد پلهای تحقیقاتی قوی، ارتقاء آموزشهای فنی و تعبیه استانداردهای ایمنی و زیستمحیطی در هسته آموزش—تضمینکننده تبدیل منابع زیرزمینی به ثروت ملی پایدار در بلندمدت خواهد بود. این یک هزینه نیست، بلکه مهمترین سرمایهگذاری زیرساختی برای آینده صنعت معدن کشور محسوب میشود.