مینا قاسمی زواره، کارگردان دو مستند «آن شب» و «در گرو عشق» در جشنواره فیلم شهر امسال حضور دارد؛ دو اثری که هرچند از نظر مضمون و فضا با یکدیگر متفاوتاند، اما هر دو از دل دغدغههای اجتماعی و نگاه انسانی او به جهان پیرامونش زاده شدهاند. جوان آنلاین: کارگردان دو مستند «در گرو عشق» و «آن شب»، درباره شکلگیری ایده مستند «آن شب» بیان کرد: سال ۱۳۹۹ همزمان با شیوع کرونا، در مرکز نگهداری بانوان منطقه ۱۲، اتفاقی رخ داد که منجر به ساخت مستند «آن شب» شد. آن زمان یکی از مددجویان به همراه فرزندش از بیمارستان فرار کرده بود و قرار بود کودک خود را در ازای یک گوشی تلفن همراه واگذار کند.
وی ادامه داد: ابتدا برای ثبت این رویداد با تلفن همراهم فیلم گرفتم و هرگز قصد ساخت مستند نداشتم، اما پس از بررسی ابعاد ماجرا، تصمیم گرفتم فیلم را برای هشدار نسبت به این آسیب اجتماعی بسازم. مستند «آن شب» در نهایت در سال ۱۴۰۰ در جشنواره سینماحقیقت رونمایی شد. این فیلم بدون موسیقی و صداگذاری ارائه شد، چرا که به باور من، خودِ واقعیت آنقدر تلخ و پرقدرت بود که نیازی به افزودن عناصر دراماتیک نداشت.
کارگردان مستند «آن شب» توضیح داد: حوزه کاری من همواره مسائل اجتماعی بوده است؛ چه در فعالیتهای اجتماعی و چه در عرصه فیلمسازی. علاقه من به ساخت آثار اجتماعی از دغدغههای شخصیام نشأت میگیرد. من از راه مستندسازی ارتزاق نمیکنم و هر زمان احساس کنم سوژهای دغدغهام شده یا در جامعه نیاز به بازنمایی دارد، بدون وابستگی مالی یا تهیهکننده، حتی با هزینه شخصی، ساخت فیلم را آغاز میکنم تا نتیجهای اجتماعی از آن حاصل شود.
قاسمی درباره مستند «در گرو عشق» توضیح داد: این فیلم درباره قشر خاصی از جامعه است که کمتر به آنها پرداخته شده؛ جامعهی کفتربازها یا به تعبیری «عشقبازان». ریشه شکلگیری این مستند به خاطرهای از دوران کودکیام برمیگردد؛ زمانی که برادرم به کبوتر علاقه داشت، اما خانواده ما او را از رفتوآمد با کفتربازان منع میکردند. سالها بعد وقتی ویدئویی از جمعی از کفتربازان دیدم که در محیطی حرفهای با قراردادها و مراسم خاص فعالیت میکردند، برایم سوال شد این افراد واقعاً چه کسانی هستند و چرا چنین شور و تعلقی دارند.
وی ادامه داد: پژوهش این پروژه حدود شش ماه طول کشید. در این مدت از نزدیک با بیش از ۷۰ تا ۸۰ پشتبام محل نگهداری کبوتر در شهرهای مختلف از جمله تهران، ورامین، کرج، قزوین، بابل و کاشان دیدار کردم. از میان آنها ۲۰ نفر را برای بررسی دقیقتر انتخاب کردم و در نهایت با تمرکز بر ۷ شخصیت اصلی که از برجستهترین عشقبازان ایران هستند، فیلم را بهصورت موضوعمحور پیش بردم.
قاسمیزواره درباره دشواریهای ساخت دو مستند خود گفت: ساخت مستند «آن شب» در یکی از سختترین شرایط ممکن انجام شد. زمان تولید همزمان با دوران کرونا بود و من هیچ امکاناتی نداشتم. تمام فیلم با حداقل تجهیزات ساخته شد؛ تنها وسایلی که در اختیار داشتم یک میکروفون بویای سیمی، یک سهپایه موبایلی و یک گوشی آیفون ۷ بود. حتی در برخی صحنهها سیم میکروفون دیده میشود، چون فرصت و شرایطی برای برداشت دوباره نداشتیم. دو شبانهروز بدون خواب در لوکیشن ماندیم تا نگران نباشیم سوژه یا نوزادش ناگهان ناپدید شوند. شرایط هم دراماتیک بود و هم گاهی طنزآمیز؛ اما نتیجه رضایت بخش شد.
کارگردان مستند «در گرو عشق» درباره روند تولید این مستند گفت: در این فیلم دقیقاً نقطه مقابل را تجربه کردم. اینبار با حداکثر پروداکشن سراغ پروژه رفتم؛ پنج تا شش گروه فیلمبرداری و چندین دوربین داشتیم، چون مسابقات کبوتربازی همزمان در شهرهای مختلف برگزار میشد. بعضی روزها در چهار نقطه کشور فیلمبرداری میکردیم تا لحظه پرواز یا فرود کبوترها را از دست ندهیم.
قاسمیزواره اضافه کرد: مسابقات بسیار دقیق و حساس بودند؛ زمان پروازها تا ثانیه تنظیم میشد و حتی یک دقیقه تأخیر قابل قبول نبود. چالشهای زیادی داشتیم، از مشکلات صدابرداری در میان صدای بال کبوترها از طرفی صدابرداری بسیار دشوار بود، چون صدای بال زدن کبوترها همهجا را پر کرده بود. باید با دوربینهای کوچک و لنزهای تله فیلم میگرفتیم تا پرندهها نترسند.
این کارگردان درباره نقش جشنوارهها در دیدهشدن مستندها گفت: واقعیت این است که در سینمای مستند، برخلاف سینمای بدنه و داستانی، مدیومهای نمایش و پخش بسیار محدودند. البته در سالهای اخیر با پلتفرمهایی مثل هاشور و سایر فضاهای آنلاین شرایط بهتر شده، اما همچنان ویترین اصلی برای دیدهشدن مستندها، جشنوارهها هستند.
کارگردان افزود: این مسئله هم محاسن دارد هم آسیب. آسیبش این است که بسیاری از مستندسازان فیلم را صرفاً برای جشنواره میسازند؛ یعنی سعی میکنند اثری تولید کنند که مطابق پارامترهای جشنواره باشد و احتمال حضور و جایزهگرفتنش بیشتر شود. اما از سوی دیگر، حسنش این است که فیلم در یک بستر حرفهای و تخصصی دیده میشود، داوری میشود و در رقابت قرار میگیرد. همین باعث میشود مستندساز برای حضور در عرصههای بزرگتر، از جمله جشنوارههای بینالمللی، آمادهتر و حرفهایتر شود.
وی درباره جشنواره «سینما حقیقت» بیان کرد: جشنوارهها، بهویژه جشنواره سینما حقیقت، نقش بسیار مؤثری در جریانسازی و رشد سینمای مستند داشتهاند. موجی که بعد از نمایش فیلمها در این جشنواره شکل میگیرد، گاهی منشأ اثر اجتماعی هم میشود. واقعاً باید به همه کسانی که از نخستین دوره تاکنون برای برگزاری این جشنواره تلاش کردهاند، خدا قوت گفت، چون سهم بزرگی در اعتلای سینمای مستند ایران دارند.
قاسمیزواره درباره اهمیت جشنواره «فیلم شهر» گفت: جشنواره فیلم شهر برای من بسیار مهم است. هرچند این جشنواره بهصورت تخصصی برگزار نمیشود، اما اهمیتش در این است که به ما نشان میدهد در شهرمان چه میگذرد و وضعیت زندگی شهری چگونه است. اگر فیلمساز بتواند در اثرش آینهای از واقعیتهای شهر باشد و مسئولان شهر را در مقابل این آینه قرار دهد، قطعاً میتواند به بهبود مدیریت شهری و درک بهتر مسائل اجتماعی کمک کند.
وی افزود: مستندسازان معمولاً به سراغ زوایای پنهان و نقاطی میروند که از چشم بسیاری، حتی مدیران شهری و مردم، دور مانده است. وقتی این بخشهای کمتر دیدهشده در فیلمها به تصویر کشیده میشود، میتواند نگاه تازهای به شهر و چالشهای آن بدهد. به همین دلیل معتقدم اگر برگزارکنندگان جشنواره شهر با نگاه هوشمندانه و مبتنی بر شناخت شهر، فیلمها را انتخاب کنند، این جشنواره میتواند منبع ارزشمندی برای پژوهش، شناخت و اصلاح در مدیریت شهری باشد.
او در ادامه تأکید کرد: اگر مسئولان شهری و دولت به اهمیت این جشنواره واقف باشند و از فیلمها برای درک بهتر واقعیتهای جامعه شهری بهره ببرند، جشنواره شهر میتواند تأثیرگذار و جریانساز باشد؛ در غیر این صورت، برگزاری آن چندان کارکردی نخواهد داشت. اما در هر حال، این جشنواره ظرفیت بسیار بالایی برای اثرگذاری بر فضای شهری و فرهنگی کشور دارد.
قاسمیزواره درباره بازخورد مخاطبان نسبت به دو مستند «آن شب» و «در گرو عشق» گفت: شاید بهتر باشد از دیگران بپرسید، اما واقعیت این است که هر دو فیلم در جشنواره سینماحقیقت با استقبال زیادی روبهرو شدند و بازتاب گستردهای داشتند. آن شب کاندیدای کارگردانی و فیلمبرداری شد و نکته جالب این بود که استاد محمد داوودی، مدیر فیلمبرداری شناختهشده سینما، مرا برای فیلمبرداری با موبایل نامزد کردند و معتقد بودند استفاده خلاقانه از دوربین و قاببندیهای متفاوت در این فیلم، شایسته تقدیر است. در نهایت هم، هیئت داوران جایزه ویژه خود را به فیلم اهدا کردند که برای من ارزش زیادی داشت.
کارگردان مستند «آن شب» در مورد در «گرو عشق» گفت:، چون در زمان جشنواره در سفر کاری بودم و فیلم بهتازگی آماده شده بود، تصمیم گرفتیم آن را در بخش ویژه نمایش دهیم. با وجود این، فیلم با استقبال چشمگیری از سوی تماشاگران مواجه شد و خیلیها میگفتندای کاش در بخش مسابقه هم حضور داشت. هر دو فیلم در نهایت به سانس ویژه کشیده شدند و خوشبختانه بازخوردهای بسیار مثبتی از سوی مخاطبان و منتقدان دریافت کردند.
او درباره استقبال عمومی از جشنوارهها نیز توضیح داد: احساس میکنم در سالهای اخیر حضور مردم عادی در جشنوارههای مستند کمتر شده است. بیشتر خودِ فیلمسازان، خبرنگاران و اهالی سینما در سالنها حضور دارند. شاید این موضوع به نوع تبلیغات برگردد یا به این دلیل باشد که هنوز مردم بهدرستی نمیدانند میتوانند در جشنوارهها شرکت کنند و فیلم مستند ببینند. به نظرم باید در حوزه اطلاعرسانی و تبلیغ جشنوارهها کار جدیتری انجام شود تا مردم هم در این تجربه سهیم باشند. با این حال، خوشبختانه استقبال فیلمسازان، بهویژه جوانترها، از همیشه بیشتر شده و این خودش نشانهی مثبتی برای پویایی سینمای مستند است.
قاسمیزواره دربارهی خاطرهانگیزترین لحظات دو مستند گفت: در «آن شب» صحنهای هست که هنوز هر بار یادش میافتم، حالم دگرگون میشود. لحظهای که بچه را تحویل نیروی انتظامی میدهیم تا به بهزیستی و شیرخوارگاه منتقل شود، مسئول مرکز که تمام شب را بیدار مانده و برای نجات آن نوزاد تلاش کرده بود، نفس عمیقی میکشد، بغض میکند و میگوید: «من اگر امشب گریه کنم، این مرکز میره هوا؛ نباید گریه کنم.» آن لحظه برای من عصارهی تمام درد و استقامت آدمهایی بود که در حوزه اجتماعی کار میکنند؛ کسانی که هر روز در خودشان میشکنند تا
دیگران نشکنند و قوی میمانند تا پناه دیگران باشند. آن صحنه برای من بهیادماندنیترین قاب آن شب است.
او درباره در گرو عشق نیز گفت: در این فیلم، عجیبترین لحظه برایم وقتی بود که کفتربازها از مرگ کبوترهایشان حرف میزدند. چهرههایشان عوض میشد، صدایشان میلرزید، اشک در چشمشان جمع میشد. همهشان میگفتند اگر عشق به این کبوترها نبود، ما هم زنده نمیماندیم. با همهی سختی و گرمای طاقتفرسا، با عشق زندگی میکنند و باور دارند که “در طریق عشقبازان مشکل آسان کجا”. این باور را میشود در نگاهشان دید، در اشکی که برای پرندهشان میریزند. برای من، معنای واقعی همان بیت حافظ در چهرهی آنهاست: هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق؛ بر جریدهی عالم دوام ما این است.