کد خبر: 1323020
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۴۰۴ - ۰۱:۴۰
نگاهی به تغییر نقش زن و مرد در خانواده و جامعه
انعطاف‌پذیری نقش‌ها برای مدیریت خانواده نقش زن و مرد در خانواده و جامعه، مفهومی ایستا و ثابت نیست، بلکه پدیده‌ای پویا و در حال تحول است که همسو با دگرگونی‌های عمیق اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تکنولوژیکی بازتعریف می‌شود. هدف غایی در این مسیر، یافتن تعادلی است که هم نیاز‌های فردی زن و مرد را برای رشد، شکوفایی و دستیابی به رضایت شغلی و شخصی تأمین کند، هم به پایداری، سلامت و سعادت خانواده به عنوان بنیادی‌ترین نهاد اجتماعی کمک کند
پروین قائمی

جوان آنلاین: در طول تاریخ، نقش زن و مرد در خانواده و جامعه همواره در حال تغییر و تطور بوده است. این تغییرات که ریشه در تحولات عمیق اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دارند بر ساختار خانواده به عنوان اولین و بنیادی‌ترین نهاد اجتماعی و همچنین بر مناسبات درونی آن تأثیر عمیقی گذاشته‌اند. خانواده، به‌عنوان کانون تربیت نسل‌های آینده و بستری برای رشد و تعالی انسان، همواره تحت تأثیر نیرو‌های بیرونی و درونی دستخوش دگرگونی بوده است. درک این تحولات، برای مواجهه با چالش‌های پیش رو و ترسیم آینده‌ای متعادل‌تر و عادلانه‌تر ضروری است. 

 پیشینه تاریخی
تاریخ بشر، شاهدی بر دگرگونی‌های مداوم نقش‌های جنسیتی است. در جوامع سنتی کشاورزی که اقتصاد مبتنی بر زمین و تولیدات اولیه بود، تقسیم کار جنسیتی به شکلی نسبتاً مشخص تعریف شده بود. در این جوامع، مرد عمدتاً وظیفه نان‌آوری، تأمین معاش و فعالیت در عرصه عمومی و بیرونی (مانند کشاورزی، شکار و دفاع) را بر عهده داشت. در مقابل، زن بیشتر به‌عنوان مدیر خانه، مسئول تربیت فرزندان، مراقبت از اعضای خانواده و انجام کار‌های داخلی (مانند پخت‌وپز، نظافت، نگهداری از باغچه و دام‌های کوچک) شناخته می‌شد. این تقسیم وظایف، اگرچه به ظاهر انعطاف‌ناپذیر به نظر می‌رسید، اما در چارچوب نیاز‌های زیستی و اجتماعی آن دوران، کارکرد خود را داشت. 
انقلاب صنعتی تحولات گسترده‌ای را در ساختار اجتماعی و اقتصادی ایجاد و به تبع آن، نقش زن و مرد را نیز دستخوش تغییرات بنیادین کرد. با ظهور کارخانه‌ها و گسترش شهرنشینی، نیاز به نیروی کار در بخش‌های صنعتی و خدماتی افزایش یافت. این نیاز، به‌ویژه در دوران جنگ جهانی اول و دوم، زمینه را برای ورود گسترده‌تر زنان به بازار کار فراهم کرد. زنانی که پیش از این عمدتاً در محیط خانه فعالیت داشتند، اکنون به کارخانه‌ها، دفاتر و مشاغل مختلف روی آوردند. این ورود به عرصه عمومی، نه تنها از نظر اقتصادی بر خانواده‌ها تأثیر گذاشت، بلکه انتظارات اجتماعی و خودباوری زنان را نیز دگرگون کرد. 

 تحلیل جامعه‌شناسی
از منظر جامعه‌شناسی، نقش‌های جنسیتی نه امری زیستی و ثابت، بلکه محصول قرارداد‌های اجتماعی و فرهنگی هستند که در طول زمان و در بستر جوامع مختلف شکل می‌گیرند و تغییر می‌کنند. این نقش‌ها، مجموعه‌ای از انتظارات، رفتار‌ها و مسئولیت‌هایی هستند که جامعه از زن و مرد بر اساس جنسیت آنها انتظار دارد. عوامل متعددی در شکل‌دهی به این انتظارات نقش دارند:
رسانه‌ها: رسانه‌ها از فیلم و تلویزیون گرفته تا تبلیغات و مجلات در بازنمایی و ترویج الگو‌های خاصی از زن و مرد نقش بسزایی دارند. گاه این بازنمایی‌ها، تصویری کلیشه‌ای و سنتی از نقش‌های جنسیتی ارائه می‌دهند که در آن مردان قوی، نان‌آور و مدیر و زنان لطیف، احساسی و خانه‌دار معرفی می‌شوند، اما در مقابل، رسانه‌های مدرن و به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی، با تولید و انتشار محتوا‌های متنوع، امکان بازنمایی نقش‌های جدید و متفاوتی را از زن و مرد فراهم آورده‌اند. تصاویری که در آنها زنان در مشاغل مردانه و مردان در وظایف خانه‌داری و مراقبت از فرزندان دیده می‌شوند، به‌تدریج در حال عادی‌سازی هستند. این تصویرسازی‌های جدید و گاه متناقض بر تصورات افراد از خود و انتظارات‌شان از شریک زندگی‌شان تأثیر گذاشته و باعث شکل‌گیری الگو‌های تازه‌ای در خانواده شده است. 
آموزش: نظام آموزشی، به‌عنوان یکی از نهاد‌های اصلی جامعه‌پذیری در انتقال هنجار‌ها و ارزش‌های اجتماعی نقشی اساسی را ایفا می‌کند. محتوای کتاب‌های درسی، روش‌های تدریس معلمان و محیط کلی مدرسه در تقویت یا تضعیف کلیشه‌های جنسیتی مؤثرند. آموزش‌هایی که عدالت جنسیتی را تبلیغ می‌کنند و به دختران و پسران فرصت‌های برابر برای رشد و شکوفایی استعدادهای‌شان را می‌دهند به ایجاد نسلی با دیدگاه‌های مدرن‌تر و کمتر مقید به نقش‌های سنتی کمک می‌کنند. سیاستگذاری: قوانین و سیاست‌های دولتی از جمله در حوزه خانواده، کار، آموزش و بهداشت، مستقیماً بر نقش‌های جنسیتی تأثیر می‌گذارند. سیاست‌هایی مانند حمایت از مرخصی والدین برای هر دو جنس، ایجاد تسهیلات برای مراقبت از کودکان، ترویج برابری دستمزد در بازار کار و مبارزه با تبعیض جنسیتی، همگی در تغییر و تعدیل نقش‌های سنتی و ایجاد تعادل بیشتر بین زن و مرد مؤثرند. در عصر حاضر با گسترش ارتباطات و دسترسی به اطلاعات، افراد بیشتر با دیدگاه‌های مختلف در مورد نقش‌های جنسیتی آشنا می‌شوند. این آشنایی، اغلب به پرسشگری نسبت به نقش‌های سنتی و تلاش برای ایجاد توازن و مشارکت برابر در خانواده و جامعه منجر می‌شود. خانواده‌های دگرکار که در آنها زن و مرد هر دو شاغل هستند و مسئولیت‌های خانه و فرزندان را به اشتراک می‌گذارند، به‌طور فزاینده‌ای رایج شده‌اند، هرچند در عمل، توزیع این مسئولیت‌ها همواره چالش‌برانگیز است. 

 تحلیل روان‌شناسی
تغییر مسئولیت‌ها و انتظاراتی که با تحول نقش‌های جنسیتی همراه است، تأثیرات روان‌شناختی قابل توجهی بر هر دو جنس دارد. این تأثیرات، اغلب پیچیده و چندوجهی هستند و به عواملی، چون سبک تربیت، شخصیت فردی و حمایت‌های اجتماعی بستگی دارند. 
فشار روانی بر مردان: مردانی که با الگو‌های سنتی بزرگ شده‌اند، جایی که تعریف اصلی هویت مردانه با نان‌آوری، قدرت، استقلال و عدم‌ابراز احساسات لطیف گره خورده بود، ممکن است با پذیرش و ایفای نقش‌های مشارکتی در خانه یا حتی خانه‌داری احساس بیگانگی کنند. انتظارات سنتی از مردان مبنی بر اینکه همواره باید قوی و حامی اصلی خانواده باشند در حالی که نقش‌های خانگی و مراقبت از فرزندان به‌طور فزاینده‌ای بر دوش زنان قرار می‌گیرد، می‌تواند فشار روانی زیادی را به آنها وارد کند. این وضعیت ممکن است باعث احساس ناکامی، اضطراب یا مقاومت در برابر پذیرش مسئولیت‌های جدید شود. عدم‌حمایت اجتماعی یا حتی تمسخر از سوی همسالان در صورت ایفای نقش‌های خانگی، می‌تواند این احساس بیگانگی را تشدید کند. 
فرسودگی شغلی و خانوادگی در زنان: زنانی که هم در بیرون از خانه به فعالیت شغلی مشغولند و هم مسئولیت اصلی یا بخش عمده‌ای از کار‌های خانه و مراقبت از فرزندان را بر عهده دارند، اغلب با پدیده «دوشغله» بودن مواجه می‌شوند. این وضعیت به خستگی مفرط، فرسودگی شغلی، کاهش کیفیت زندگی و افزایش استرس منجر می‌شود. تعارض بین نقش‌های خانوادگی و شغلی، احساس گناه ناشی از عدم‌حضور کافی در کنار فرزندان یا عدم‌رسیدگی کامل به امور خانه و فشار‌های روانی ناشی از تلاش برای برآورده کردن همزمان همه انتظارات، سلامت روان زنان را به طور جدی تحت تأثیر قرار می‌دهد. اهمیت بهزیستی روانی: توجه به بهزیستی روانی هر دو جنس، کلید حفظ پایداری و سلامت خانواده در عصر حاضر است. این امر مستلزم ایجاد فضایی است که در آن زن و مرد بتوانند بدون احساس گناه یا فشار، نقش‌های خود را با توجه به توانایی‌ها، علایق و شرایط زندگی خود بازتعریف کنند. پذیرش مسئولیت‌های مشترک، حمایت متقابل و برقراری ارتباط مؤثر و همدلانه در مورد انتظارات و چالش‌ها به کاهش فشار‌های روانی و افزایش رضایت زناشویی و خانوادگی کمک می‌کند. درک اینکه هیچ الگوی «ثابتی» برای همه خانواده‌ها وجود ندارد و هر خانواده‌ای می‌تواند با توجه به شرایط و توافقات اعضای خود، مدل مناسب خود را ایجاد کند، امری حیاتی است. 

 نمونه‌های عینی
برای روشن‌تر شدن مفهوم تغییر نقش‌ها، بررسی نمونه‌های عینی از خانواده‌های امروزی مفید است:
خانواده‌ای که هر دو والد شاغلند و مسئولیت‌ها را به‌طور برابر تقسیم می‌کنند: در این نوع خانواده، زن و مرد هر دو مشغول کارند و درآمدزایی می‌کنند. تفاوت کلیدی این خانواده با سایر خانواده‌های دوشغله در تقسیم عادلانه مسئولیت‌های خانه و مراقبت از فرزندان است. برای مثال، ممکن است کار‌های خانه مانند خرید، نظافت و آشپزی بین آنها تقسیم شود یا هر دو در انجام آنها مشارکت کنند، همچنین وظیفه بردن بچه‌ها به مدرسه، رسیدگی به تکالیف آنها و مشارکت در فعالیت‌های فوق برنامه آنها نیز به اشتراک گذاشته می‌شود. این مدل خانواده، نیازمند ارتباط مؤثر، توافق و انعطاف‌پذیری بالایی است و بر پایه ارزش‌هایی، چون مشارکت، برابری و احترام متقابل بنا شده است. 
خانواده‌ای که مادر شاغل است، اما همچنان بار بیشتری از کار‌های خانه بر دوش اوست: این مدل، یکی از رایج‌ترین الگو‌های خانواده‌های دوشغله در بسیاری از جوامع است. در این خانواده‌ها، زن هم در بازار کار فعال است و هم مسئولیت عمده کار‌های خانه و مراقبت از فرزندان را بر عهده دارد. ممکن است مرد نیز در برخی از کار‌ها کمک کند، اما این کمک‌ها اغلب به صورت «یاری رساندن» تلقی می‌شود و نه مشارکت برابر. این وضعیت می‌تواند به خستگی و فرسودگی مادر و احساس عدم‌تعادل در توزیع وظایف منجر شود. عوامل فرهنگی، باور‌های سنتی یا عدم‌تمایل مرد به پذیرش مسئولیت‌های بیشتر، می‌تواند دلایل این عدم‌تعادل باشد. ساختار خانواده و توزیع نقش‌ها در حال حاضر بسیار متنوع و پویاست. 
دکتر علی‌محمدی، جامعه‌شناس معتقد است: «تعادل مسئولیت‌ها نه تنها روابط زناشویی را تقویت بلکه به رشد بهتر فرزندان نیز کمک می‌کند. وقتی زن و مرد هر دو در ابعاد مختلف زندگی خانوادگی و اجتماعی مشارکت فعال دارند، شاهد ایجاد خانواده‌ای سالم‌تر، پویا‌تر با روابط عمیق‌تر خواهیم بود. فرزندان نیز با مشاهده چنین الگوهایی، مهارت‌های اجتماعی، عاطفی و حل مسئله بهتری را فرا می‌گیرند و دیدگاه متعادل‌تری نسبت به نقش‌های جنسیتی پیدا می‌کنند.»
دکتر فلاح، روان‌شناس می‌گوید: «شناخت و پذیرش نقش‌های جدید، نیازمند آموزش مهارت‌های ارتباطی در زوجین است. بسیاری از تنش‌ها در خانواده‌های امروزی ناشی از ناتوانی در بیان انتظارات، گوش دادن فعال به حرف‌های طرف مقابل و مذاکره بر سر تقسیم وظایف است. زوجین باید یاد بگیرند که چگونه باهم در مورد چالش‌های ناشی از تغییر نقش‌ها صحبت کنند، به یکدیگر اطمینان دهند و راه‌حل‌های مشترکی را بیابند. این مهارت‌ها که اغلب در دوران آشنایی یا ابتدای زندگی مشترک کمتر به آنها پرداخته می‌شود، برای موفقیت بلندمدت رابطه حیاتی هستند.»

 پیشنهاد‌های اجرایی
برای تسهیل این فرایند تحول و کمک به خانواده‌ها در مواجهه با نقش‌های متغیر، پیشنهاد‌های عملی زیر قابل طرح هستند: برگزاری کارگاه‌های آموزشی در مدارس و مراکز فرهنگی برای بازتعریف نقش‌ها: این کارگاه‌ها می‌توانند با هدف آگاهی‌بخشی به جوانان و نوجوانان در مورد کلیشه‌های جنسیتی، معرفی الگو‌های نوین خانواده و آموزش مهارت‌های ارتباطی و حل تعارض در روابط، طراحی و اجرا شوند. این آموزش‌ها باید از سنین پایین آغاز شوند تا نگرش‌های انعطاف‌پذیر و برابرانگاشته در افراد شکل گیرند. حمایت قانونی از مرخصی والدین برای هر دو جنس: سیاستگذاری در سطح کلان برای ارائه مرخصی زایمان و والدین به صورت برابر برای مادران و پدران، نه تنها بار مسئولیت مراقبت از کودک را توزیع می‌کند، بلکه به مردان نیز اجازه می‌دهد در مراحل اولیه رشد فرزندان‌شان مشارکت فعال‌تری داشته باشند. این امر به کاهش فشار بر زنان و همچنین ترویج پدری فعال کمک شایانی خواهد کرد. ترویج الگو‌های موفق در رسانه‌ها: رسانه‌ها از جمله صدا و سیما، سینما و فضای مجازی باید در راستای نمایش هرچه بیشتر خانواده‌هایی که در آنها زن و مرد مسئولیت‌ها را به اشتراک می‌گذارند و از یکدیگر حمایت می‌کنند، تلاش کنند. معرفی شخصیت‌های مثبت که کلیشه‌های جنسیتی را می‌شکنند و الگو‌های سالم و متعادلی از روابط خانوادگی را ارائه می‌دهند در تغییر نگرش جامعه مؤثرند. این پیشنهادها، مجموعه‌ای از اقدامات در سطوح مختلف فردی، خانوادگی و اجتماعی را در بر می‌گیرند که می‌توانند به سوی ایجاد جامعه‌ای متعادل‌تر و منصفانه‌تر گام بردارند. 

 آینده‌پژوهی
نگاهی به آینده، نشان می‌دهد روند تغییر نقش زن و مرد در خانواده و جامعه با سرعت بیشتری ادامه خواهد یافت: 
گسترش فناوری و کار از راه دور: با پیشرفت تکنولوژی و افزایش قابلیت‌های کار از راه دور، بسیاری از محدودیت‌های جغرافیایی و زمانی که پیش از این برای تقسیم کار وجود داشت از بین خواهد رفت. این امر، انعطاف‌پذیری بیشتری را در تقسیم نقش‌ها بین زن و مرد ایجاد خواهد کرد. هر دو جنس می‌توانند با توجه به نیاز‌های خانواده و علایق شغلی خود، ساعات کاری و محل کار خود را تنظیم کنند که این خود به تسهیل مشارکت برابر در امور خانه و شغل کمک خواهد کرد. 
افزایش آگاهی عمومی درباره اهمیت سلامت روان و توازن کاری- خانوادگی: با افزایش سطح سواد و آگاهی در جامعه، افراد بیشتر به اهمیت سلامت روان خود و ایجاد تعادل بین زندگی شغلی و خانوادگی پی خواهند برد. این آگاهی، افراد را به سمت تقاضا و ایجاد فضا‌هایی سوق می‌دهد که در آن، فشار ناشی از ایفای نقش‌های متعدد و گاه متعارض، کاهش می‌یابد. این امر می‌تواند به کاهش فرسودگی شغلی در زنان و همچنین پذیرش مسئولیت‌های خانگی از سوی مردان منجر شود، زیرا هر دو جنس به دنبال یک زندگی رضایت‌بخش‌تر و متعادل‌تر خواهند بود. در مجموع، آینده به سمت جامعه‌ای پیش می‌رود که در آن، نقش‌های جنسیتی کمتر انعطاف‌ناپذیر خواهند بود و افراد آزادی بیشتری برای تعریف نقش‌های خود بر اساس توانایی‌ها، علایق و نیازهای‌شان خواهند داشت. 

 جمع‌بندی
نقش زن و مرد در خانواده و جامعه، مفهومی ایستا و ثابت نیست، بلکه پدیده‌ای پویا و در حال تحول است که همسو با دگرگونی‌های عمیق اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تکنولوژیکی بازتعریف می‌شود. تاریخ از جوامع سنتی تا عصر حاضر، گواهی است بر این تحول مداوم. تحلیل‌های جامعه‌شناختی و روان‌شناختی نشان می‌دهند که این تغییرات، پیامد‌های پیچیده‌ای بر ساختار خانواده، روابط بین فردی و سلامت روانی اعضای خانواده دارند. هدف غایی در این مسیر، یافتن تعادلی است که هم نیاز‌های فردی زن و مرد را برای رشد، شکوفایی و دستیابی به رضایت شغلی و شخصی تأمین کند، هم به پایداری، سلامت و سعادت خانواده به عنوان بنیادی‌ترین نهاد اجتماعی کمک کند. این تعادل، نه با اصرار بر الگو‌های سنتی یا پذیرش کورکورانه الگو‌های جدید، بلکه با گفت‌و‌گو، توافق، انعطاف‌پذیری و حمایت متقابل بین زن و مرد حاصل می‌شود. 
شناخت، پذیرش و تطبیق با این تحولات، مستلزم آگاهی، آموزش و سیاستگذاری‌های حمایتی در سطوح مختلف جامعه است. با درک درست از چرایی و چگونگی این تغییرات، می‌توانیم گام‌های مؤثرتری برای ساختن خانواده‌ها و جامعه‌ای سالم‌تر، متعادل‌تر و عادلانه‌تر برای نسل امروز و فردای‌مان برداریم.

برچسب ها: زنبق ، نقش زن ، نقش خانواده
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار