جوان آنلاین:کلثوم اکبری ۵۸ ساله، قاتل سریالی پیرمردان در مازندران به ۱۰ بار قصاص، ۱۰ سال حبس و پرداخت دیه به اولیایدم یکی از قربانیان پرونده محکوم شد. کلثوم متهم است دستکم ۱۱ مرد سالخورده را با خوراندن دارو یا خفهکردن به قتل رسانده و اموالشان را تصاحب کردهاست.
راز جنایتهای سریالی کلثوم اکبری از شهریور ۱۴۰۲ و با مرگ مشکوک یک مرد ۸۲ ساله در شهرستان محمودآباد آغاز و با شکایت خانواده، پروندهای در دادسرا تشکیل شد که پس از تحقیقات صورت گرفته، کلثوم به عنوان مظنون اصلی بازداشت شد و به مباشرت در ۱۱ فقره قتل عمدی و یک فقره اقدام نافرجام به قتل اعتراف کرد. بررسیهای پلیس در اینباره نشان داد متهم در دو دهه گذشته در موارد بسیاری با مردان سالخورده در استان مازندران ازدواج موقت داشتهاست. شیوه او تکراری بود؛ ابتدا با وعده زندگی آرام وارد خانه قربانیان میشد، سپس با خوراندن داروهای خوابآور یا استفاده از روسری و بالش، نقشه قتل را عملی میکرد. به گفته مأموران تحقیق، کلثوم دستکم ۱۱ نفر را به این شیوه به قتل رسانده و در چندین مورد نیز ناکام ماندهاست.
آخرین قربانی
راز این قتلهای زنجیرهای زمانی فاش شد که مسیح نعمتی، مردی ۸۲ ساله از شهرستان ساری، توانست از مرگ بگریزد. عروس او در شرح ماجرا گفت: بعد از فوت مادرشوهرم، تصمیم گرفتیم برای پدرشوهرم همسری پیدا کنیم. یکی از آشنایان کلثوم را معرفی کرد. با مهریه ۷۰ میلیون تومان به عقد ۹۹ساله پدرشوهرم درآمد و حدود شش ماه با او زندگی کرد. در این مدت رفتار مشکوکی داشت و حتی پدرشوهرم به او گفته بود اگر میخواهی بروی مهریهات را میدهم. یک شب کلثوم برای پدرشوهرم شربت آورد. او بعد از یک جرعه فهمید طعم تلخی دارد. خودش را به خواب زد. کلثوم چراغ را خاموش کرد، روسریاش را دور سر پدرشوهرم پیچید و بالش را روی صورتش گذاشت. پدرشوهرم مقاومت کرد، او را هل داد و فریاد کشید. وقتی پایین رفتم، کلثوم با چمدانی آماده، قصد فرار داشت، همان شب خانه را ترک کرد.
ازدواجهای مرگبار
پس از این ناکامی، سرنخها یکییکی آشکار شد. کلثوم بلافاصله با مرد دیگری ازدواج کردهبود، اما آن مرد تنها ۲۰ روز بعد فوت شد. کمی بعد هم ازدواج جدیدی کرد و این بار شوهر دیگرش پس از ۱۹ روز جان باخت. همین تکرارها، شائبهای جدی در میان خانوادهها ایجاد کرد.
اعترافات و پشیمانی
کلثوم اکبری ابتدا در بازجوییها قتلها را انکار میکرد، اما در نهایت لب به اعتراف گشود و انگیزهاش را «تصاحب اموال شوهران» اعلام کرد. پرونده بعد از کامل شدن تحقیقات در دادگاه کیفری یک استان مازندران بررسی شد. متهم در جلسه دادگاه گفت: «توبه کردهام و پشیمانم.» با این حال، خانوادههای مقتولان که یکی پس از دیگری در دادگاه حضور یافته بودند، بر قصاص او تأکید کردند. هیئت قضایی بعد از شور کلثوم را به اتهام مباشرت در قتل عمدی ۱۰ نفر به ۱۰ بار قصاص، به اتهام اقدام به قتل یکی از قربانیان به ۱۰ سال زندان و پرداخت دیه به اولیایدم یکی از قربانیان پرونده محکوم کرد.
نمای دور
قاضی منیژه خاکی، مدیر کل حمایت از زنان، کودکان و خانواده معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه درباره گذشته کلثوم اکبری گفت: «کلثوم همانند بسیاری از دختران دیگر در بستر خانواده رشد کرد، اما خانوادهای که او در آن به دنیا آمد با فقر شدید دستوپنجه نرم میکرد. او در روستایی دورافتاده بزرگ شد و بنا بر اظهارات خودش، از ششسالگی ناچار به کار شد. پدرش در قبال دریافت تنها یک چارچوب در، او را برای مدتی طولانی به خانوادهای دیگر سپرد تا از کودکشان مراقبت کند؛ تجربهای که اولین نشانههای اجبار و محرومیت در زندگی او بود.
اولین ازدواج
کلثوم در سن ۱۱ یا ۱۲ سالگی و برخلاف میل خود به اجبار خانوادهها ازدواج کرد. این ازدواج دیری نپایید؛ خیلی زود از همسر نخستش جدا شد، در حالی که نوزادی شیرخوار در آغوش داشت. او زندگی مشترک و حتی حضانت فرزندش را تنها در برابر دریافت مهریهای ناچیز ترک کرد. همین شکست زودهنگام شکاف عاطفی عمیقی در وجودش بهجا گذاشت و مسیر زندگیاش را بهکلی تغییر داد. کلثوم تنها بود. تبعیض جنسیتی نهادینهشده در خانواده، او را از تحصیل بازداشت. نه بیمهای داشت، نه منبع مالی و شغلی، نه پناهگاهی برای روزهای بیپناهی و نه حتی امکان درمان اختلالات روانی که از کودکی در وجودش شکل گرفتهبود. او نه فضایی امن برای زندگی بهعنوان یک مادر داشت و نه فرصت جبران شکستهایش را. همین تنهایی و محرومیتها، او را به سمت زندگی پرآسیب بعدی کشاند.
واکنش بیمهری
رفتارهای کلثوم در ازدواجهای بعدی نیز تکرار شد. او معمولاً پس از مرگ همسرانش با دریافت مبلغی کمتر از اصل مهریه، از خانوادههای داغدار جدا میشد و راه خود را به تنهایی ادامه میداد. وقتی در بازجوییها از او پرسیدند چرا چنین میکرد، پاسخ داد: «من با مبلغ ناچیزی راضی میشدم تا خانوادهام به من محبت کنند.»
قاضی خاکی تأکید کرد: دوران کودکی کلثوم سرشار از بیمهری بود، بهویژه از سوی مادرش؛ زخمی که اثرات آن در بازجوییها کاملاً آشکار است. به باور کارشناسان، ریشه بسیاری از رفتارهای ضداجتماعی او را باید در همین سالهای کودکی جستوجو کرد. ضروری است خانوادهها و جامعه بیش از پیش به حفظ و مراقبت از معصومیت کودکان توجه کنند، چراکه غفلت در این زمینه میتواند پیامدهای جبرانناپذیری برای فرد و جامعه داشته باشد.