داستان، داستان مدیریت و نداشتن آن در ورزش است. مدیریت که نداشته باشی، بهترین امکانات را هم به هدر میدهی، درست مانند آنچه در حفظ و نگهداری اماکن ورزشی و بهصورت خاص زمینهای چمن فوتبال در کشور رخ داده است.
جای دوری قرار نیست برویم، هرچند که مشکل زمینهای فوتبال حالا دیگر مشکل کل کشور است. جای دوری نمیرویم، همین بیخ گوشمان، جلوی چشممان یکی از قدیمیترین و مجهزترین (در زمان خودش) ورزشگاههای کشور بهخاطر نداشتن مدیریت درست در حال نابودی است. حرف از ورزشگاه شهید شیرودی در قلب پایتخت است. ورزشگاهی که خوب یادمان میآید میزبان چه مسابقات بزرگ ورزشی و چه بازیهای بزرگ فوتبالی بود، اما حالا، چون مدیریت نیست، آن روزهای فراموش نشدنی زیر انبوهی از فرسودگی، ریزشها، شکستگیها و ترکخوردگیهای در حال فراموش شدن است. چرا؟ چون مدیریت وجود ندارد. ورزشگاه شهید شیرودی تا اواخر دهه ۶۰ و حتی اواسط دهه ۷۰ میزبانی سرپا برای رقابتهای ورزشی بود، اما ناگهان و بنا به هزار و یک دلیل باربط و بیربط رها شد تا بار تمام ورزش برگرده ورزشگاه آزادی بیفتد.
طی دو دهه استفاده مستمر و عدم رسیدگی مناسب با آزادی کاری کرد که حالا آن هم تقریباً از دسترس خارج شده، البته با این تفاوت که آزادی در حال بازسازی است، اما ورزشگاه پیر پایتخت همچنان مانند یک بچه سرراهی به امان خدا رها شده؛ انگار نه انگار که این یک سرمایه ملی است که جلوی چشم همه در حال نابود شدن است. یک ورزشگاه تمام و کمال که میتوان به بهترین شکل ممکن از آن استفاده کرد، ولی، چون مدیریت وجود ندارد خیل عظیم هواداران فوتبال پایتخت برای تماشای یک مسابقه فوتبال باید تا نزدیکیهای کرج بروند!
خبرنگارانی که طی چند سال گذشته و همین دو هفته اخیر از سر اجبار برای پوشش خبری رقابتهای لیگ برتر عازم شهر قدس شدند بر این ادعا صحه میگذارند که دوری مسافت، کمبود امکانات، جایگاه نامناسب خبرنگاران و تجهیز نبودن این ورزشگاه بهطور مستقیم روی کارشان اثر منفی گذاشته است. تماشاگران و هواداران تیمها هم که وضعیتی اسفبارتر دارند. فقط یک مورد آن، مسئله ایاب و ذهاب است. تنها یکبار رفت و آمد به ورزشگاه شهر قدس با توجه به ترافیک بالای داخل شهر تهران تا خروجیهای شهر و بعد از آن ترافیک بالای هر سه محور منتهی به استان البرز به شما ثابت میکند که یک تماشاگر چه مصائبی را برای رسیدن به ورزشگاه متحمل میشود، تازه اگر به موقع برسد، چون مصیبت زمانی آغاز میشود که سوت پایان مسابقه بهصدا در میآید و در ساعات پایانی شب شما مجبور باشید مسیر را به سمت تهران برگردید.
حالا باید پرسید «چرا شیرودی نه؟» اگر بنا به مسائل امنیتی باشد، ورزشگاه شهر قدس درست در مرکز این شهر قرار دارد. اگر بنا به مشکلات ترافیکی باشد که برنامهریزان فوتبال بار سنگین ترافیک شامگاهی تهران تا کرج را در زمان برگزاری مسابقات دوچندان میکنند، چون بدیهی است که همه با اتومبیل شخصی به این ورزشگاه بروند و البته هیچ وسیله نقلیه عمومی هم وجود ندارد. اگر هم بنا بر امکانات باشد که ورزشگاه شهر قدس از کمترین امکانات بهرهمند است.
جالب اینکه این روزها این موارد در مورد ورزشگاه تختی هم صدق میکند. ورزشگاهی که با وجود ادعاهای زیاد خبرهای خوبی از آن به گوش نمیرسد. ورزشگاهی که فصل قبل فقط توان برگزاری یک مسابقه را داشت و ناگفته پیداست که به لحاظ امنیتی در بدترین نقطه ممکن قرار دارد. پس تکرار میکنیم «چرا شیرودی نه؟»
میتوان بهجای پاک کردن صورتمسئلهای که سوءمدیریت ورزش آن را ایجاد کرده، برنامهریزی کرد. میتوان بازیها را با حداقل ظرفیت برگزار کرد. ورزشگاه شهید شیرودی در نزدیکترین فاصله ممکن (چندصد متری) به ایستگاههای مترو، اتوبوس و خطوط تاکسیرانی قرار دارد و هر تماشاگری میداند که میتواند به جای افزایش بار ترافیکی به راحتی خود را به ورزشگاه برساند و در کمترین زمان ممکن بعد از مسابقه به خانه برگردد.
اینکه آقایان مسئول به بهانههای واهی ورزشگاه قدیمی پایتخت را تا مرز نابودی پیش بردهاند، اصلاً قابل قبول نیست. ورزشگاهی که در دوران دفاع مقدس میزبان بازیهای بزرگ و مسابقات بزرگ ورزشی بود و هیچ اتفاقی هم رخ نمیداد. مهم مدیریت است، مهم این است که از داشتههایمان درست استفاده کنیم، نه اینکه آنها را به باد بدهیم. ورزشگاه شهید شیرودی دمدستمان است، فقط کافیست برای استفاده از آن مدیریت درست و بابرنامه داشت.