جوان آنلاین: ابوالفضل راشکی، نوجوان ۱۲ سالهای که با شوق بیپایان برای زیارت امام حسین (ع) رهسپار کربلا شده بود در مسیر بازگشت بر اثر سانحه رانندگی دچار مرگ مغزی شد، خانوادهاش در لحظاتی که بهشدت غرق در غم و اندوه بودند با رضایتی بزرگ به احترام امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) اعضای بدنش را اهدا و نوری از امید و زندگی را در کالبد بیمارانی دیگر زنده کردند.
صبح ۱۱ مردادماه، دلهای خانواده راشکی در بحرانی مبهوت و سنگین فرو رفت. ابوالفضل، نوجوانی ۱۲ ساله با دلی پر از شور زیارت و عشق به امام حسین (ع)، در بازگشت از کربلا با حادثهای سهمگین روبهرو شد و مسیر زندگیاش ناگهان تغییر کرد. جاده سمنان، همان جادهای که باید بازگشتی روحانی برایش محسوب میشد پایان راه او بود، پایان دنیایی، اما آغاز قصهای دیگر برای دیگران.
روایت ایثار
حسینعلی راشکی پدر ابوالفضل که سالها روایتگر رنج و شادی مردم با قلم خود بود و بهتازگی از مدیریت خبرگزاری ایرنا خراسان رضوی بازنشسته شده، اینبار پای روایت رهاییترین ایثار نشست. با اعلام مرگ مغزی پسر در لحظهای که سوگ چنان سنگین بود که کلمات یارای توصیف نبودند، پدر و مادر با شجاعتی مثالزدنی به اهدای اعضای بدن ابوالفضل رضایت دادند. این تصمیم، بزرگترین پیام عشق و انساندوستی را به همراه داشت. سه عضو از بدن این نوجوان در بیمارستان کوثر سمنان برداشته و راهی تهران شد، حرکتی که چند خانواده را از نومیدی نجات داد و بار دیگر اعتبار ایمان را در تپش قلبهایی دیگر زنده کرد. نام ابوالفضل راشکی اکنون نهتنها در زمره زائران نوجوان کربلا، بلکه در فهرست اهداکنندگان زندگی نیز جای گرفته است. نوجوانی که رفت، اما نوری را در دل دیگران روشن کرد. این ایثار، نشانی است از آنکه حتی در نزدیکی مرگ، حیات میتواند بازآفرینی شود.
زائر زندگیبخش
«ابوالفضل» که با دلی لبریز از شوق زیارت سیدالشهدا (ع) راهی سرزمین عشق شده بود، در بازگشت مسافر دیاری دیگر شد، دیاری که با ایثار و بخشش پیوند خورد. خانواده راشکی در لحظهای که بار غم، سنگینتر از کلمات بود، تصمیمی بزرگ گرفتند؛ اهدای اعضای بدن فرزندشان تا امید به زندگی در کالبد بیماران نیازمند دوباره جوانه بزند. «ابوالفضل راشکی» با وجود سن کم الگویی شد از بخشش، بزرگمنشی و انساندوستی. همانگونه که پدرش سالها روایتگر رنج و شادی مردم این سرزمین بود، اکنون پسرش با خاموشی زودهنگام خود، زندگی را برای دیگران روایت کرد؛ بینیاز از قلم، تنها با قلبی که حالا در سینهای دیگر میتپد. نام «ابوالفضل راشکی» حالا نهتنها در فهرست زائران نوجوان کربلاست، بلکه در فهرست اهداکنندگان زندگی هم هست. نوجوانی که رفت، اما چیزی را با خود نبرد، بلکه روشنی و امید را در مسیر دیگران بر جای گذاشت.
روایت پدرانه
حسینعلی راشکی، خبرنگار قدیمی و مدیر پیشین ایرنا در مشهد، این روزها نه در پشت میکروفن که در دل خودش به روایت دشوارترین تجربه زندگیاش نشسته است: «همراه دو پسرم؛ ابوالفضل ۱۲ ساله و امیررضا ۸ ساله برای پیادهروی اربعین راهی عتبات شدیم. پس از زیارت با خودرو به سمت حرم حضرت معصوم (س) حرکت کردیم و در مسیر بازگشت، واژگونی خودرو همه چیز را تغییر داد.»
امیررضا و ابوالفضل که در صندلی عقب خواب بودند، بهطور ناگهانی با واقعیتی تلخ مواجه شدند؛ پدر، اما سالم ماند: «نزدیک دامغان بودیم، اورژانس خیلی زود رسید و ما را به بیمارستان ولایت منتقل کردند. امیررضا دچار شکستگی و خونریزی عمیق شده بود، اما ابوالفضل هوشیاریاش را از دست داد و نهایتاً به سمنان منتقل شد. شرایطش هر لحظه سختتر میشد تا بالاخره با تشخیص مرگ مغزی، لحظه جانسوز فرا رسید.»
حسینعلی با صدایی پر از تأثر ادامه میدهد: «من خبرنگار بودم و با قساوت خبرهایی از این دست آشنا بودم، اما وقتی پسرم در آستانه مرگ مغزی قرار گرفت، در قلبم یقین عجیبی شکل گرفت؛ اگر این اتفاق افتاد، حتماً رضایت خواهم داد تا اعضای بدن ابوالفضل زندگیبخش باشد و خانوادهای دیگر را از رنج و نگرانی برهانند.»
به راه حسین (ع)
مادر ابوالفضل هم نگرانیهایی داشت، اما وقتی در شوهرش اشتیاق به اهدای عضو را دید، همراه شد: «به راه امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) واگذار کردیم پسرم را. سه عضو او را برداشتند و به بیماران نیازمند اهدا کردند. نمیدانیم برای چه بیمارانی، اما میدانیم که چند خانواده از عمق جان نجات یافتند.»
آخرین وداع
او با لحنی پر از غم و عشق یادآوری میکند: «آخرین وداعمان با ابوالفضل در ICU بیمارستان کوثر سمنان بود. وقتی رفتم پیکرش را ببینم، اشک از گونههایش جاری بود، انگار حضور مرا حس میکرد. پیش از برداشتن اعضایش با همان چشمهای بسته و اشک شوقی که جاری بود، به امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) سپردمش. گویی میدانست که رضایت دارم.» و سرانجام در خلوت اندوهآلود خانواده، آن باور جاودانه شکل گرفت: «ابوالفضل امسال کلاس پنجم درس میخواند و برادرش امیررضا کلاس دوم بود. وقتی خبر فوت را به امیررضا دادیم، حال خوبی نداشت. او شوکه شد، اما با توصیه روانشناس و حمایت مادر و خواهرها آرامتر شد و به ما اطمینان داد که فکر میکند برادرش در بیمارستان است و به خانه برمیگردد. ما به این ایمان رسیدیم که اعضای ابوالفضل در کالبد دیگری، زندگی میسازد. فرزندم در بازگشت از کربلا جان داد، اما او را به حضرت ابوالفضل (ع) و امام حسین (ع) هدیه کردیم.»
قربانیان فاصلهها
حسینعلی به نیاز پزشکان به زیرساختهای بهتر اشاره میکند: «اگر بیمارستان سمنان هم امکانات برداشت عضو را داشت، وضعیت بهتر میشد. بسیاری قربانی فاصلهها و کمبود تجهیزات میشوند. این درخواست من و خانوادهام است که دولت کمک کند و رسانهها در فرهنگسازی فعال باشند تا خانوادهها در لحظههای سخت بتوانند با آگاهی و آرامش تصمیم بگیرند.»