در روزهایی که خاک غزه، سنگین از خون هزاران زن و کودک مظلوم است و رژیم اشغالگر قدس با حمایت بیدریغ امریکا و اروپا به کشتار و ویرانی ادامه میدهد، سخن از موضعگیری اخلاقی یا همدردی لفظی دیگر کافی نیست. آنچه امروز لازم است، اقدام عملی ملتهای مسلمان در خط مقدم اقتصادی این نبرد تمدنی است.
در میانه جنایات، واقعیتی تلخ رخنمایی میکند؛ رژیمصهیونیستی سالهاست بهجای اشغال مستقیم، با نفوذ اقتصادی و عادیسازی خزنده، در اعماق کشورهای اسلامی لانه کرده است. تنها در سال۲۰۲۳، ۴۵ کشور اسلامی بالغ بر ۱۰میلیارد دلار تجارت مستقیم با این رژیم داشتهاند.
در سال۲۰۲۳، حجم تجارت کشورهای اسلامی با رژیمصهیونیستی از مرز ۱۰میلیارد دلار فراتر رفت. ترکیه در صدر این همکاریهای ننگین قرار دارد و سهمی حدود ۷۰درصدی از واردات و ۶۱درصدی از صادرات این رژیم را به خود اختصاص داده است.
افزون بر این، حدود ۶۲درصد نفت مورد نیاز رژیمصهیونیستی از کشورهای مسلمان، به ویژه آذربایجان و قزاقستان تأمین میشود، همچنین بخش عمدهای از گاز صادراتی این رژیم به کشورهای مسلمان همسایه، یعنی مصر و اردن صادر میشود.
این سطح از وابستگی اقتصادی، هرچند ممکن است منافع مقطعی و کوتاهمدت برخی حکومتها را تأمین کند، اما در بلندمدت، به ابزاری خطرناک در دست رژیمصهیونیستی برای اعمال فشار سیاسی و تحمیل سلطه بر کشورهای اسلامی تبدیل خواهد شد.
تاریخ پررنج فلسطین گواهی روشن بر این مدعاست؛ صهیونیستها پس از تثبیت پایههای اقتصادی خود در سرزمینهای اشغالی، به سیاست اشغال نظامی گستردهتر و سرزمینخواری روی آوردند.
نیت توسعهطلبانه و تجاوزکارانه صهیونیسم برای جهان اسلام پنهان نیست. طرحهای خطرناکی مانند «از نیل تا فرات» و «معامله قرن ترامپ» آشکارا در پی گسترش قلمرو این رژیم تا سراسر منطقه هستند. اظهارات صریح مقامات ارشد این رژیم، مانند اسموتریچ، لیپکین و بنگویر، در سالهای اخیر که بر ضرورت تسلط بر کشورهای عربی تأکید کردهاند، تنها گوشهای از این جاهطلبیهای خطرناک را نشان میدهد.
متأسفانه، سکوت یا حتی همکاری آشکار برخی دولتهای اسلامی، زمینه را برای تحقق هرچه بیشتر این توطئهها فراهم ساخته است.
در مقابل این تهدید جدی، تجربه جنبشهای بینالمللی مانند «BDS» (تحریم، عدم سرمایهگذاری، تحریم) اثبات کرده است تحریم اقتصادی میتواند سلاحی مؤثر و کارآمد برای فشار بر رژیمصهیونیستی و مشروعیتزدایی از آن باشد.
اگرچه این جنبشها عمدتاً در غرب فعال بودهاند، اما اکنون زمان آن فرا رسیده است که کانون اصلی این مبارزه به کشورهای اسلامی منتقل شود. تنها راه مؤثر و قاطع برای مقابله با این رژیم اشغالگر و توسعهطلب، قطع کامل و فوری تمامی روابط اقتصادی و سیاسی با آن است. این انزوا میتواند بنیانهای اقتصادی و سیاسی رژیم را به شدت تضعیف و فلج کند. وظیفه تاریخی خطیری بر دوش ملتهای مسلمان است. واقعیت این است که بسیاری از دولتهای اسلامی، خلاف خواست و اراده ملتهای خود، به گسترش روابط با رژیم اشغالگر ادامه میدهند. در چنین شرایطی، مردم مسلمان باید نقش محوری و پیشرو را ایفا کنند.
از طریق نخبگان آگاه، رسانههای متعهد و فعالان مردمی، باید فشار عمومی قاطع و مستمری بر دولتمردان برای قطع هرگونه رابطه، از سطح رسمی تا تجاری اعمال شود.
این اقدامات باید هوشمندانه، هدفمند و متمرکز بر گلوگاههای حیاتی تجاری و اقتصادی رژیمصهیونیستی باشد.
ضرورت این اقدام فوری و همگانی بر چند پایه استوار است:
۱) حمایت عملی و مؤثر از مردم مظلوم غزه و تلاش برای توقف نسلکشی وحشتناکی که تاکنون دهها هزار شهید و مجروح بر جای گذاشته است.
۲) خنثیسازی طرحهای توسعهطلبانه صهیونیسم، مانند رؤیای خطرناک «از نیل تا فرات» قبل از آنکه به واقعیتی غیرقابل بازگشت تبدیل شوند.
۳) شکستن زنجیرهای وابستگی اقتصادی و سیاسی که کشورهای اسلامی را در دام رژیم اشغالگر اسیر کرده است.
۴) مقابله با نظم نوین خاورمیانهای که از سوی امریکا طراحی شده و محوریت آن بر پایه رژیمصهیونیستی استوار است.
پاداش این مقاومت اقتصادی هماهنگ و قاطع، چیزی جز تضعیف شدید و نهایتاً فروپاشی پروژه صهیونیستی نخواهد بود.
تحریمهای گسترده و واقعی ملتهای مسلمان میتواند بحرانهای عمیق اقتصادی، اجتماعی و امنیتی را در این رژیم تشدید کند.
این امر هزینههای سرسامآور حفظ این رژیم را برای حامیان غربی آن، به ویژه امریکا به شدت افزایش خواهد داد.
مشروعیت ساختگی و رو به زوال رژیم در منطقه به کلی نابود خواهد شد و در نهایت، شرایط برای سقوط یا عقبنشینی اجتنابناپذیر این ساختار نامشروع و اشغالگر فراهم خواهد آمد.
لحظه تاریخی حاضر، زمان جایگزینی همکاری اقتصادی ننگین با مقاومت اقتصادی آگاهانه و متحد امت اسلامی است.