جوان آنلاین: کانال تلگرامی ایرانویو۲۴ مطلبی با عنوان تهدیدهای ترامپ، قدرتهای اصلی اروپا را به تکاپو انداخته است، منتشر کرد:
پیمانهای سهجانبه میان فرانسه، انگلیس و آلمان، فراتر از بیانیههای عمومی، به ابزاری عملی برای تقسیم نقشها، تبادل اطلاعات و حتی هماهنگی در پاسخ به بحرانها بدل شدهاند؛ پیمان هایی برای مقابله با خلاء حمایت و هماهنگی با آمریکا.
درست از همان روزی که ترامپ بار دیگر در قامت رئیسجمهور ایالات متحده ظاهر شد، سوت پایان دوران توهمآمیز «اتحاد تضمینشده» برای بسیاری از رهبران اروپایی به صدا درآمد. اگر در دوره اول ریاستجمهوری او، اروپاییها با دیده تردید و بیاعتمادی به سخنانش درباره ناتو و نقش آمریکا در تأمین امنیت قاره مینگریستند، اکنون او دیگر برای هشدار دادن نیاز به فریاد ندارد؛ نفس بازگشت او خود پیام روشنی دارد.
در چنین فضایی است که تروئیکای اروپایی (آلمان، فرانسه و بریتانیا) بهگونهای کمسابقه در مسیر نزدیکسازی مواضع خود در حوزه امنیتی و ژئوپلیتیک گام برداشتهاند. این نزدیکی، برخلاف قالبهای مرسوم اتحادیه اروپا، خصلتی عملگرا، واکنشی و حتی اضطراری دارد. پیمانهای سهجانبهای که در ماههای اخیر میان پایتختهای این سه کشور در جریان است، بیش از آنکه در چارچوب نهادهای رسمی باشد، پاسخی است به یک خلأ: خلأ یک آمریکای قابل اتکا.
تحلیلگران فرانسوی میگویند تهدید بازگشت یکجانبهگرایی ایالات متحده و احتمال خروج مجدد واشنگتن از معاهداتی همچون برجام، ناتو یا حتی چارچوبهای کنترل تسلیحات، اروپای قارهای را به فکر انداخته است که شاید زمان تعریف «استقلال استراتژیک» فرارسیده باشد؛ اصطلاحی که ما در اروپای شرقی سالهاست تنها به شکل رویایی و دستنیافتنی به آن مینگریم.
اما در این تکاپوی امنیتی، چیزی عمیقتر از ترس از ترامپ وجود دارد. پاریس، برلین و لندن هر سه میدانند که در غیاب هماهنگی سیاسی و دفاعی، بحرانهایی همچون جنگ اوکراین، درگیری در خاورمیانه و افزایش نفوذ چین میتواند قاره را بیش از پیش به حاشیه براند. اینجاست که پیمانهای سهجانبه، فراتر از بیانیههای عمومی، به ابزاری عملی برای تقسیم نقشها، تبادل اطلاعات و حتی هماهنگی در پاسخ به بحرانها بدل شدهاند.
شاید هنوز برای اروپای شرقی، که همواره سایه سنگین آمریکا را بر امنیت خود حس کرده است، چنین رویکردی عجیب یا حتی مخاطرهآمیز باشد. اما واقعیت این است که در جهانی که حتی متحدان قدیمی نیز بهسادگی زیر پیمانهای دیروز میزنند، چارهای جز بازطراحی زیرساختهای اعتماد نیست — حتی اگر این اعتماد به جای آنکه بر فراز اقیانوس اطلس برقرار شود، در دل اروپا و میان خود اروپاییها ساخته شود.