کد خبر: 1306711
تاریخ انتشار: ۲۰ تير ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
سیدجواد میرهاشمی در گفت‌و‌گو با «جوان» از دلدادگی‌اش به وطن و دغدغه ثبت حافظه فرهنگی ایران در قاب مستند می‌گوید
مجذوب آنهایی هستم که از دل سختی ردی ماندگار بر جای گذاشتند فیلم مستند، این امکان را به ما می‌دهد که با روایتی دقیق و هنرمندانه، ابعاد مختلف زندگی و اندیشه‌های این بزرگان را به تصویر بکشیم و آنها را زنده نگه داریم
احمد محمدتبریزی

جوان آنلاین: به تازگی مستند‌های «فرزانه فروتن ایران مدار ما»، «فیلسوف گفت‌و‌گو»، «خون است دلم برای ایران» و «از پاریز تا پاریس» از سیدجواد میرهاشمی به اکران آنلاین درآمده است. او در مستندسازی به شخصیت‌ها و چهره‌های بزرگ فرهنگی علاقه زیادی دارد و در مستندهایش به زندگی و زمانه بزرگان فرهنگی کشور پرداخته است. با میرهاشمی درباره مستند‌ها و اکران آنلاین مستندهایش به گفت‌و‌گو پرداختیم. 
 
بیشتر مستند‌های شما، شخصیت‌نگاری هستند. چرا به این نوع مستندسازی علاقه دارید، تاکنون به ساخت مستندی با موضوع یا شیوه روایتی دیگر فکر کرده‌اید؟
علاقه‌ام به مستند شخصیت‌نگاری به وجود کتاب در خانه‌مان برمی‌گردد، به روزنامه و مجله‌خوانی‌های پدر و مادر و کتابخانه عمویم، من در میان کتاب بزرگ شده‌ام. هم‌صحبتی یا همنشینی با نویسنده یا مترجم کتاب همیشه برایم یک رؤیا بود، «چرا اینگونه نوشتی؟» این سؤال همیشگی من است. الآن هم در پی یافتن پاسخ این پرسش هستم و فیلم‌هایم نیز درباره همین مضمون هستند. اگر یک روز با فردوسی همنشین باشم، دقیقاً همین سؤالات را از او خواهم پرسید و اصلاً یکی از مستندهایم همین است: «رویارویی با حکیم فردوسی در فیلم مستند شخصیت‌نگار». حکیم فردوسی، نه فقط یک شاعر، بلکه یک حکیم و فیلسوف بزرگ است. او در «شاهنامه»، نه تنها داستان‌های حماسی را روایت می‌کند، بلکه به عمیق‌ترین مسائل انسانی و اخلاقی نیز می‌پردازد. فردوسی به خرد به عنوان ابزاری حیاتی در زندگی انسانی ایمان دارد. او در آثارش بر اهمیت تفکر و عقل تحکیم می‌کند و معتقد است که انسان باید با خرد خود تصمیم‌گیری کند. خرد در نگاه او نه تنها در راستای رسیدن به اهداف فردی، بلکه به‌عنوان وسیله‌ای برای دستیابی به خیر عمومی نیز مهم است. برای من، «شاهنامه» یک منبع الهام بی‌پایان است و همواره سعی کرده‌ام از درس‌های آن در زندگی و فیلمسازی‌ام استفاده کنم. گاه در خلوتم هجوم پرسش‌ها کمکم می‌کند و گاهی هم زندگی روزمره را به چالش می‌کشد. هر نویسنده یک عطر و بوی خاص خودش را دارد. ساخت مستند شخصیت‌نگار، هم رنج دارد و هم لذت؛ رنجش از این بابت است که باید به لایه‌های پنهان یک شخصیت نفوذ کنید، باید به دنبال نقاط عطف زندگی‌اش بگردید و بتوانید آنها را به درستی روایت کنید، گاهی این مسیر، طاقت‌فرسا و پر از چالش است، اما لذتش هم در همین است، اینکه فرصت پیدا می‌کنید تا با انسان‌های بزرگ و تأثیرگذار هم‌کلام شوید، از تجربیات آنها بیاموزید و بخشی از زندگی‌شان را برای همیشه ثبت کنید، یک افتخار بزرگ است. هر دیدار و هر گفت‌و‌گو، برای من یک کلاس درس بوده است و من همیشه شاگردی مشتاق بوده‌ام. این نوع مستند‌ها یک جور جاودانگی است؛ ما با ساخت این مستندها، نه تنها تصویر شخص را ثبت می‌کنیم، بلکه اندیشه‌ها، احساسات و میراث او را نیز برای نسل‌های آینده حفظ می‌کنیم. این همان چیزی است که من در مستندهایم به دنبالش هستم. تفاوت مستند‌های قدیمی‌تر و جدیدتر، شاید در تکنیک‌های فیلمسازی باشد، اما جوهره اصلی مستند شخصیت‌نگار که همان روایت صادقانه و دقیق از زندگی یک انسان است، همیشه ثابت می‌ماند. 

شما مستندی درباره ایرج افشار، محقق، مورخ و کتاب‌شناس شهیر با نام فرزانه فروتن ایران مدار ما دارید. چرا ایرج افشار را برای ساخت مستندی بلند انتخاب کردید؟ 

انتخاب استاد ایرج افشار برای ساخت مستند، نه صرفاً به دلیل حجم بالای اطلاعات و دانش ایشان، بلکه به واسطه نقش بی‌بدیل‌شان در حفظ و اشاعه فرهنگ و تاریخ ایران بود. استاد افشار صرفاً یک کتابدار یا فهرست‌نویس نبودند، بلکه حافظه‌ای سیال و متحرک از ایران بودند. دغدغه اصلی ما، تصویر کردن این عشق و تعلق خاطر عمیق به ایران بود. 

ما در عصری زندگی می‌کنیم که هویت‌های ملی در معرض تهدید قرار دارند. استاد افشار، با سلوک و دانش خود، نمونه‌ای ارزشمند از یک ایرانی اصیل و متعهد بودند. تلاش کردیم در این مستند، نه فقط زندگی‌نامه ایشان را روایت کنیم، بلکه این مفهوم عمیق را به مخاطب منتقل کنیم که ایران‌دوستی فراتر از یک شعار، یک شیوه زندگی و یک مسئولیت تاریخی است. از طرف دیگر حجم بالای اطلاعات در مستند، نه تنها جنبه‌ای فنی و پژوهشی دارد، بلکه تلاشی است تا مخاطب را در دریای دانش و عشقی غرق کند که استاد افشار به آن تعلق داشتند. امیدوارم توانسته باشیم گوشه‌ای از این عظمت را به تصویر بکشیم. 

ساخت مستند درباره شخصیت‌هایی که دیگر حضور ندارند و زنده نیستند، یکی از سخت‌ترین کارهاست، فکر می‌کنید به کدام قسمت از زندگی ایرج افشار نپرداختید؟

ساخت مستند درباره شخصیت‌های ادیب، همواره با دشواری‌هایی همراه است، به ویژه زمانی که با چهره‌ای، چون استاد ایرج افشار روبه‌رو باشیم. ایشان تنها یک کتابدار یا پژوهشگر نبودند، بلکه یک تاریخ زنده بودند. چالش اصلی، تلاش برای عبور از روایت‌های سطحی و رسیدن به کنه شخصیت ایشان بود، باید لایه‌های مختلف زندگی او را باز می‌کردیم، از دلبستگی‌اش به ایران و فرهنگش تا وسواسش در مستندنگاری و شیفتگی‌اش به کتاب. 
یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها، اطمینان از اعتبار منابع و روایت‌ها بود. هرچه زمان می‌گذرد، غبار فراموشی بیشتر بر چهره‌ها می‌نشیند. تلاش ما بر این بود که با اتکا به اسناد، نامه‌ها، خاطرات شفاهی و مصاحبه با نزدیکان و همکاران ایشان، تصویری تا حد ممکن دقیق و بی‌طرفانه ارائه دهیم. با این حال، یقین دارم که ابعاد ناشناخته‌ای از زندگی ایشان همچنان باقی مانده است. به عنوان مثال، در مستند نتوانستیم به طور کامل به نقش بنیادین او در شکل‌گیری و توسعه کتابخانه‌های تخصصی در ایران بپردازیم یا به دلیل محدودیت زمانی، نتوانستیم به تمام شاگردان و کسانی که از دانش و تجربیات ایشان بهره برده‌اند، فرصت اظهار نظر دهیم یا وجه عکاسی ایشان و سفرنامه‌نویسی‌شان و... 

با وجود تمام تلاش‌ها، مستند ما تنها تلاشی است برای ادای احترام به این شخصیت بزرگ. امیدوارم این اثر، انگیزه‌ای برای پژوهشگران و علاقه‌مندان باشد تا زوایای پنهان زندگی و اندیشه‌های ایرج افشار را بیشتر بکاوند. باید اعتراف کنم که قدم گذاشتن در این مسیر، قدم گذاشتن بر لبه تیغ است. به عنوان فیلمساز، احساس مسئولیت سنگینی می‌کنم، ما با اسنادی سر و کار داریم که هرگز نمی‌توانند تمام حقیقت را بازتاب دهند، مصاحبه‌ها، خواه ناخواه، تحت تاثیر دیدگاه مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده هستند، یادداشت‌ها نیز ممکن است حاوی برداشت‌های شخصی یا حتی تحریف واقعیت باشند. به نظر من، کلید اصلی، شفافیت است؛ باید به مخاطب گوشزد کنیم که با روایتی روبه‌رو هستند، نه با تمام حقیقت. باید منابع اطلاعاتی خود را به دقت ذکر کنیم و به اختلاف نظر‌ها و دیدگاه‌های مختلف احترام بگذاریم. هدف نباید اثبات یک فرضیه یا تطهیر یک شخصیت، بلکه باید ایجاد بستری برای تفکر و گفت‌و‌گو باشد. بهترین مستندها، مستند‌هایی هستند که ذهن مخاطب را درگیر می‌کنند و او را به جست‌و‌جو و تحقیق بیشتر ترغیب می‌کنند. درنهایت، قضاوت درباره شخصیت‌های تاریخی باید بر عهده خود مخاطب باشد، وظیفه ما، فراهم کردن ابزار و اطلاعات لازم برای این قضاوت است. 

از «پاریز تا پاریس» روایتی از زندگی و اندیشه‌های دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی است که با استقبال خوبی مواجه شد. چرا شما به سراغ ساخت فیلم‌هایی با محوریت چهره‌های فرهنگی و تاریخی می‌روید؟ 

اول از هر چیز، خواست استاد ایرج افشار برای ادامه ساخت این نوع فیلم‌ها بود. این فیلم به خواست استاد افشار شکل گرفت و دکتر باستانی‌پاریزی مورخ طناز و شیرین‌سخن، بزرگ‌ترین جرقه و نیروی محرکه فیلم شد. البته این استاد افشار بود که راه را به من نشان داد و مسیر را هموار کرد. فکر می‌کنم که زندگی و اندیشه‌های این شخصیت‌ها، گنجینه‌ای ارزشمند برای نسل‌های آینده هستند. آنها با تلاش و پشتکار خود، بخشی از تاریخ و فرهنگ ما را رقم زده‌اند. علاقه من به این نوع شخصیت‌نگاری، از یک سو به دغدغه‌های شخصی‌ام برمی‌گردد؛ من همواره مجذوب داستان‌های زندگی انسان‌هایی بوده‌ام که با وجود سختی‌ها، توانسته‌اند اثری ماندگار از خود به جای بگذارند. از سوی دیگر، معتقدم که سینما می‌تواند ابزاری قدرتمند برای انتقال این داستان‌ها به مخاطبان گسترده‌تر باشد. فیلم مستند، به ویژه، این امکان را به ما می‌دهد که با روایتی دقیق و هنرمندانه، ابعاد مختلف زندگی و اندیشه‌های این بزرگان را به تصویر بکشیم و آنها را برای همیشه زنده نگه داریم. کسی را دیگر مانند دکتر باستانی‌پاریزی نخواهیم یافت. 

مستند «خون است دلم برای ایران» به زندگی استاد منوچهر ستوده می‌پردازد، چرا این شخصیت را برای ساخت مستند انتخاب کردید و ساخت آن چقدر طول کشید؟ 

عکس استاد در کتابخانه‌ام است و شعری که سر لوح زندگی‌ام شد: «بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود/ در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی». «خون است دلم برای ایران» که ساخت آن حدود سه سال طول کشید، بیش از یک مستند، ادای دینی است به نسلی که با عشق و امید به وطن، عمر خود را وقف اعتلای آن کردند، ستوده، نمونه بارز این نسل بود. انتخاب ایشان برای مستند، نه فقط به دلیل جایگاه علمی و فعالیت‌های مؤثرشان در حوزه بلکه به دلیل قلب بزرگ و دغدغه‌های عمیق‌شان بود. ایشان تجسم وطن‌پرستی بی‌ادعا بودند. خاطرات من با استاد، آمیزه‌ای از درس و دوستی است؛ از جلسات پرشور نقد و بررسی فیلم گرفته تا صحبت‌های صمیمانه درباره آینده سینمای ایران. ایشان همیشه مشوق من بودند و باوسواس و دقتی مثال‌زدنی مرا در مسیر فیلمسازی راهنمایی می‌کردند. استاد ستوده به معنای واقعی کلمه، یک ایران‌دوست به شمار می‌رفت، عشق به ایران در تار و پود وجودش تنیده و این عشق، محور اصلی زندگی و فعالیت‌هایش بود به همین دلیل وقتی تصمیم گرفتم مستندی درباره وطن‌پرستی بسازم، هیچ شخصیتی به اندازه ایشان شایسته محوریت این روایت نبود. 

همان‌طور که گفتید عرق به ایران و وطن‌دوستی از گوشه گوشه این مستند نمایان است. نمایش ایران‌دوستی در این مستند چقدر مخاطبان را احساساتی کرد؟

زنده‌یاد ستوده عشقی وصف‌ناشدنی به ایران داشتند؛ خاطره‌ای دارم از ایشان که وقتی آرامگاه باشکوه امیراسماعیل سامانی را دید، چنان تحت تأثیر قرار گرفت که گفت قلمم از وصف این زیبایی و شکوه معماری عاجز است. تنها کاری که توانستم بکنم این بود که سجده کردم و به معماران آن دوران آفرین گفتم. به اعتقاد من، گریه ستوده در ستایش آرامگاه سامانی، زیباترین نوشته‌اش بود. هر بار این خاطره را تعریف می‌کردند چهره‌شان دگرگون می‌شد. ستوده به سنت قدما عکس خود را برایم امضا کرد و بیتی از حافظ نوشت که بسیار دوست داشت و تابلوی آن نیز در خانه‌اش آویزان بود: «بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود/ در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی.» این بیت، چکیده فلسفه زندگی او بود؛ پندی گرانبها که مرا از نگرانی روزگار دور می‌کند و یادآوری می‌کند که حتی اگر زیر و رو شدی، باز هم امید داشته باش. امیدوارم این حس، از طریق مستند به مخاطبان هم منتقل شود و آنها نیز بتوانند عمق عشق ستوده و عشق من به این خاک را درک کنند.

برچسب ها: مستند ، فرهنگ ، فیلسوف
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار