در جهان امروز، فناوریهای نوین و اقتصاد دانشبنیان بیش از هر زمان دیگری به ستونهای اصلی قدرت ملی بدل شدهاند. از قلب سیلیکونولی تا راهروهای وزارت دفاع امریکا، جنگ آینده، جنگ چیپها، الگوریتمها و دادههاست، اما خاورمیانه هم از این قاعده مستثنی نیست. اسرائیل طی چند دهه گذشته کوشیده است مزیت نسبیاش را نه تنها در لجستیک و امنیت، بلکه در فناوریهای پیشرفته و صنایع زیرساختی ایجاد کند. حالا ایران در جنگ ۱۲ روزه، در پاسخ به تجاوز این رژیم به برخی مواضع اقتصادی و غیرنظامی، دکترین خود را با چالش کشیدن قلب اقتصاد دانشپایه تلآویو با استفاده از ظرفیت موشکهای نقطهزن و توان سایبری خود بازطراحی کرد.
نمونه عینی این راهبرد، حمله به نقاطی است که نماد و موتور اقتصاد فناورانه اسرائیل محسوب میشوند. مؤسسه علوم وایزمن، دانشگاهی که شاید بیشتر از هر مرکز دیگری، برند علمی اسرائیل را در عرصه بینالمللی تعریف کرده، یکی از این اهداف بود. این موسسه که در سال ۱۹۳۴، ۱۴ سال پیش از تأسیس رسمی اسرائیل پایهگذاری شد، حالا میزبان بیش از ۳ هزار و ۸۰۰ پژوهشگر، دانشجوی دکتری و کارکنان علمی است. وایزمن با جایگاه دوم جهانی در رتبهبندی نیچر ایندکس و سهمی پررنگ در تولید مقالات پرنقل و ثبت اختراعات، قلب نوآوری اسرائیل به شمار میرود. شبکه برنامههای بینرشتهای آن، از ریاضیات و فیزیک تا بیوشیمی و زیستفناوری را در بر میگیرد؛ حوزههایی که زیرساخت اقتصادهای آینده را میسازند. پاسخ موشکی اخیر به رخووت، زنگ خطری بود که نشان میدهد ایران، فناوری اسرائیل را نه فقط ابزار مزیت نرمافزاری، بلکه پاشنه آشیل آن میداند. مؤسسهای که حییم وایزمن، نخستین رئیسجمهور اسرائیل سنگبنایش را گذاشت، عملاً به هدفی مشروع در توازن وحشت
بدل شد.
در کنار این بعد علمی، بخش انرژی و زیرساختهای صنایع سنگین هم در دستور کار ایران بودهاند. پالایشگاه حیفا، شاید به لحاظ نمادین و استراتژیک مهمترین هدف این حملات بود. این مرکز که از دهههای آغازین قرن بیستم به تدریج توسعه یافته، امروز سالانه حدود ۳/۱ میلیون تن نفت خام را پالایش میکند و حلقه حیاتی تأمین سوخت داخلی اسرائیل و صادرات فرآوردههای نفتی به شرق مدیترانه است. تأمین امنیت پالایشگاه حیفا نهتنها جنبه اقتصادی بلکه حیثیتی دارد؛ جایی که برای تلآویو، تضمین
امنیت انرژی مترادف با تداوم امنیت ملی است. اینکه یک مرکز چنین حساس در شعاع موشکهای دقیق ایرانی قرار گرفته، حامل پیامی استراتژیک به تصمیمسازان اسرائیلی است. هیچ حوزه امنی برای زیرساختهای کلیدی این رژیم وجود ندارد، درصورتی که توقف عملیات، از سوی رژیم اشغالگر نقض شود، دیگر تنها محدود به پالایشگاه حیفا نخواهد بود. زنجیره صنایع نفت و گاز اسرائیل که از اکتشاف گرفته تا پالایش، لجستیک و توزیع را شامل میشود، همگی در تیررس تهدیدات ترکیبی ایران قرار دارند. گروه بازان، شرکتی که از سال ۱۹۵۸ بخش مهمی از پالایش نفت اسرائیل را بر عهده دارد، به همراه دیلک، خوشه صنعتی عظیمی که از تجارت انرژی و پروژههای زیرساختی تا واردات خودرو و خدمات مالی گسترده است، همگی نشاندهنده آن هستند که انرژی در اسرائیل فقط کالای اقتصادی نیست، بستری برای تأمین مالی و ایجاد عمق راهبردی در مناسبات دیپلماتیک منطقهای و کریدوری است. دیلک که در کشورهای اتحادیه اروپا، امریکا، چین و قزاقستان هم عملیات دارد، به خوبی اهمیت پیوستگی انرژی و سرمایهگذاری اسرائیل را در سطح بینالمللی نشان میدهد. وقتی زیرساختهای چنین شرکتی آسیبپذیر شود، اثر آن نهتنها در توازن بازارهای داخلی بلکه در اعتبار سرمایهگذاریهای فرامرزی تلآویو هم بازتاب مییابد.
همچنین شرکتهایی مانند اسرامکو، بازیگر کلیدی در اکتشاف و استخراج نفت و گاز و پاز اویل کمپانی که با شبکه ۲۶۰ جایگاه پمپ بنزین بزرگترین عرضهکننده سوخت کشور است، شریانهای دیگری هستند که امنیت انرژی اسرائیل را به شدت وابسته و شکننده کردهاند. جالب اینکه بسیاری از این شرکتها، سهامی عام هستند و در بورسهای تلآویو، نیویورک و حتی لندن معامله میشوند. همین موضوع آسیبپذیری دیگری را ایجاد میکند. هر حمله مؤثر میتواند نه تنها ظرفیت عملیاتی این شرکتها، بلکه ارزش بازار و اعتبار برندشان را متزلزل کند.
در پسزمینه این تهدیدات، تغییر تدریجی رفتار فعالان اقتصادی و فناوری هم قابل مشاهده است. طی ماههای گذشته موج مهاجرت نیروهای متخصص فناوری اطلاعات و امنیت سایبری اسرائیل به اروپا، بهویژه پرتغال شدت گرفته است. این خروج خاموش سرمایه انسانی، بیش از هر چیز نشانه بحران اعتماد به توان دولت اسرائیل در مدیریت مخاطرات زیرساختی است. به زبان سادهتر، وقتی مراکز تحقیقاتی ردهاول و صنایع انرژی هدفگیری میشوند، استعدادها و سرمایهها مسیرهای امنتری را برمیگزینند.
در این میان، پرسش اصلی این است که چرا ایران چنین راهبردی را در دستور کار خود قرار داده است؟ پاسخ ساده است. در موازنه پرهزینه درگیریهای مستقیم نظامی و هدفگیری برخی نقاط اقتصادی ازسوی دشمن، نقطهزنی زیرساختهای انرژی و فناوری میتواند ضربهای بازدارنده و به مراتب کمهزینهتر به اقتصاد اسرائیل وارد کند. در واقع، حمله به پالایشگاه حیفا یا مؤسسه علوم وایزمن، فراتر از تخریب فیزیکی، سیگنال بیاعتمادی به سرمایهگذاران و بیثباتی اقتصادی ارسال میکند. برای اقتصادی که نزدیک به ۱۰ درصد تولید ناخالص داخلیاش به فناوریهای پیشرفته و استارتاپها گره خورده، چنین نشانههایی میتواند خسارتی دیرپا داشته باشد.
در کنار اینها، نباید از چشم دور داشت که ضربه به نمادهای دانشی و اقتصادی، بهویژه مؤسسه وایزمن، تلاشی حسابشده برای تخریب قدرت نرم اسرائیل است. وایزمن نهفقط یک مرکز دانشگاهی، بلکه موتور نمادین هویت دانشی و فناورانه این رژیم محسوب میشود. همانطور که پالایشگاه حیفا هم، نماد انرژی این رژیم است. ایران این دو جبهه را همزمان هدف قرار داده است. نخست، زیرساختهای مادی تأمین انرژی و لجستیک و دوم، زیرساختهای دانشی و نوآوری که فردای اقتصاد اسرائیل را تضمین میکند.
از این منظر، سیاست ایران نشان میدهد در دورهای که نبردها در حوزه ترکیبی نظامی، سایبری و رسانهای تعریف میشود، آسیبپذیری اقتصاد دانشبنیان اسرائیل جدیتر از چیزی است که در ادبیات رسمی تلآویو انعکاس مییابد. نبرد در خاورمیانه دیگر صرفاً نبرد سنگر و خاکریز نیست؛ این جنگ، جنگ توانمندیهای علمی و خاص در حوزه علوم نوین و زنجیرههای تأمین سوخت است.
این تغییر مختصات بازی قبل توقف موقت عملیات و جنگ، میتواند در راند بعدی دست برتری برای ایران ایجاد کند. به تعبیر دیگر این امر میتواند آینده روند خروج سرمایه انسانی و مهاجرت سرمایههای خارجی از اسرائیل را سرعت ببخشد و اگر چنین شود، ایران توانسته است اقتصاد وابسته به فناوری اسرائیل را مورد خدشه قرار دهد و اعتبار بینالمللی آن را در زیر سؤال ببرد. برای دولتی که بر قدرت نرم دانشبنیان و اعتماد بازار جهانی اتکا دارد، این شاید همان فروپاشی و بیچارگی آرام باشد که تهران از مدتها پیش، مهندسیاش را آغاز کرده بود.
* پژوهشگر اقتصادی