اقتصاد اسرائیل در هفتههای اخیر تحت تأثیر مستقیم تحولات نظامی و تقابل با محور مقاومت، وارد یکی از پرهزینهترین دورههای خود شده است.
برخلاف آنچه برخی محافل غربی تلاش میکنند نشان دهند، این اسرائیل است که امروز زیر فشار مضاعف نظامی و اقتصادی قرار گرفته است. دادهها و گزارشهای رسمی از منابع معتبر اقتصادی و رسانهای حاکی از آن است که خسارات انباشته، هزینههای سنگین روزانه، آسیب به زیرساختهای حیاتی و فرار سرمایهها، اقتصاد این رژیم را در آستانه بحرانهای جدی قرار داده است.
در این یادداشت، ابعادی از این آسیبها بررسی میشود تا نشان داده شود چطور حتی بدون استفاده کامل ایران از ابزارهای استراتژیک خود، اسرائیل در موضع ضعف قرار گرفته و با چالشی جدی در حوزه اقتصادی مواجه شده است.
زیان انباشته اسرائیل از شروع جنگ با ایران
طبق گزارشهای منتشرشده از والاستریت ژورنال، زیانهای روزانه اقتصاد اسرائیل بهدلیل حملات موشکی ایران، به حدود ۵/۱ میلیارد دلار رسیده و بخش خدمات که دوسوم اقتصاد این رژیم را تشکیل میدهد، تقریباً فلج شده است.
هماکنون بدهی عمومی این رژیم به حدود ۳۸۰میلیارد دلار رسیده است و با افزایش نرخ بهره و کسری بودجه، فشارها هر روز بیشتر میشود.
بندر حیفا، بهعنوان دروازه تجارت اسرائیل با دنیا، تحت تأثیر حملات موشکی ایران قرار گرفته و در پی این حملات، بزرگترین شرکت کشتیرانی دنیا، مرسک، اعلام کرده که فعالیتهای خود در حیفا را لغو کرده است.
از سوی دیگر، اکونومیست نیز طبق برآوردهایی اعلام کرده که هزینه سوخت و مهمات در جنگ اسرائیل علیه ایران، روزانه حدود ۳۰۰میلیون دلار تخمین زده میشود.
همچنین طبق آمار منتشرشده، دفاع موشکی اسرائیل هر شب ۲۸۵میلیون دلار هزینه دارد. سامانههایی، چون تاد، بسته به نوع تهدید، نیاز به شلیک یک یا چند موشک دفاعی دارند که هزینهای بین ۵۰هزار تا ۳میلیون دلار بهازای هر شلیک دارند.
در مقابل، ایران از موشکهایی استفاده میکند که عمدتاً بین ۵۰ تا ۱۵۰هزار دلار هزینه تولید دارند. بهعبارتی، در این جنگ یا هر جنگ دیگری، کشوری پیروز است که بتواند با کمترین هزینه، بیشترین خسارت را به دیگری وارد کند.
در اینجا، این ایران است که باوجود سالیان سال تحریم و فشارهای اقتصادی بینالمللی، توانسته است با درایت دانشمندان و جوانان خود، موشکها و پهپادهایی با هزینه ۵۰ تا ۱۵۰هزار دلارتولید کند.
طبق آمارهای منتشرشده از والاستریت ژورنال، اسرائیل با وجود کمکهایی که از امریکا و همپیمانانش دریافت میکند، توان ادامه جنگ بیش از دو هفته را ندارد، از اینرو طبق برآوردهایی که تاکنون صورت گرفته است، هزینه جنگ برای اسرائیل در ماه حداقل ۱۲میلیارد دلار تخمین زده میشود. این در حالی است که تحلیلگران اسرائیلی و بینالمللی هشدار دادهاند که اگر جنگ بیش از دو هفته ادامه یابد، فشارهای مالی و ساختاری قابل مدیریت نخواهند بود.
هزینه اصلی این وضعیت، ناشی از فعالسازی سامانههای پدافندی مانند دیویدز اسلینگ و ادون ۲ و ۳ است؛ بهگونهای که هر فروند موشک این سامانهها میتواند بین ۷۰۰هزار تا ۴میلیون دلار برای رهگیری هر موشک هزینه داشته باشد.
پروازهای مکرر جنگندههای اف- ۳۵ تا آسمان ایران نیز با هزینه تقریبی حدود ۱۰هزار دلار در هر ساعت پرواز همراه است.
علاوه بر هزینههای نظامی، اسرائیل نیاز به صرف حداقل ۴۰۰میلیون دلار برای بازسازی زیرساختها و ساختمانهای آسیبدیده دارد.
بازسازی خسارات ناشی از حملات موشکی ایران، سالها زمان خواهد برد. برآوردها نشان میدهد بازسازی ساختمانهایی که در شهر پتاح تیکوا بر اثر موشکهای ایرانی آسیب دیدهاند، حدود ۶ هزار شِکل بهازای هر مترمربع هزینه خواهد داشت، البته لازم به ذکر است روند بازسازی ممکن است سالها به طول بینجامد، بهویژه با توجه به حجم بالای خسارات و فشار اقتصادی ناشی از جنگ اخیر.
شریانهای حیاتی اسرائیل
شریانهای حیاتی انرژی در اسرائیل، از پالایشگاههای نفت گرفته تا نیروگاههای برق و میدانهای عظیم گاز طبیعی، ستون فقرات اقتصادی و امنیتی این رژیم را شکل دادهاند.
آسیبهای اقتصادی برای این رژیم صهیونی به قدری شده که حتی صدای اقتصاددانان این کشورنیز در آمده است، به طوری که اقتصاددان اسرائیلی دانشگاه تلآویو که از اعضای هیئت علمی این سرزمین اشغالی نیز محسوب میشود، معتقد است این جنگ برای این رژیم بسیار پرهزینه بوده است و بلاتکلیفی بسیار زیادی در مورد آینده کوتاه مدت و بلند مدت اسرائیل وجود دارد، البته وی معتقد است هزینههای دفاعی و تهاجمی ارتش بسیار زیاد است و این موضوع مطمئناً بر بودجه، میزان کسری مالی دولت، تولید ناخالص داخلی و میزان بدهی اسرائیل تأثیر منفی میگذارد.
مؤسسه بیمه اسرائیل نیز معتقد است ۲۲ هزارو ۹۳۲ درخواست خسارت به صندوق غرامت خسارات ناشی از حملات موشکی ایران ثبت شده است، البته ذکر این نکته ضروری است که ایران از بخش اعظم تواناییهای خود برای فلج کردن اقتصاد اسرائیل استفاده نکرد. این درحالی است که به طور مثال اگر قرار بود تنها یکی از آنها که تنگه هرمز است، بسته شود، آنگاه قیمت نفت ممکن بود تا ۱۲۰ دلار یا حتی بیشتر صعود کند، البته لازم به ذکر است سناریوهای وخیمتری نیز وجود دارد. به طور مثال میتوان اشاره داشت که اگر تنگه هرمز بسته میشد، قیمت نفت ممکن است تا ۲۰۰ دلار نیز برسد چراکه حدود یکسوم صادرات دریایی نفت، از این مسیر عبور میکند و ظرفیت اضافی اوپک نیز در همین منطقه قرار دارد.
آتشبس اعلامشده میان ایران و رژیم صهیونیستی در حالی شکل گرفته که تهران حتی بخش محدودی از ظرفیتهای استراتژیک خود را بهکار گرفته است؛ نه تهدیدات حوزه انرژی مانند بستن تنگه هرمز عملیاتی شد و نه حتی تمام ظرفیتهای محور مقاومت وارد میدان شدند، با این حال آنچه در عمل رخ داد، فروپاشی نظم اقتصادی اسرائیل در عرض چند روز بود.
فلجشدن بخش خدمات، فرار شرکتهای بینالمللی، فشار مالی ناشی از استقراض و افزایش بیسابقه کسری بودجه، نشان داد که اگر ایران تصمیم بگیرد تمام کارتهای قدرت منطقهای و راهبردی خود را به میدان بیاورد، وضعیت رژیم صهیونیستی میتواند به سرعت از بحرانی به نقطه فروپاشی برسد، بنابراین این آتشبس بیش از آنکه نماد مصالحه باشد، اعتراف تلویحی به قدرت بازدارندگی ایران و ناتوانی اسرائیل در ادامه جنگی است که آغازگر آن بوده، اما کنترلی بر پایان آن نداشته است.