کد خبر: 1302861
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۳
منصوره عالیخانی، هنرمند نقاشی در پی حمله رژیم صهیونیستی به شهادت رسید
تصویری عاشورایی که روی بوم نیمه‌تمام ماند اگر از درون با کاری که انجام می‌دهم، حالم خوب نباشد انگیزه‌ای برای ادامه ندارم. نقاشی بخشی از هویت من است و رنگ و بوم حالم را خوب می‌کند و اگر یک روز کار نکنم انگار حالم بد است
روزبه فکور

جوان آنلاین: در شامگاه ۲۵ خردادماه ۱۴۰۴، منصوره عالیخانی، هنرمند پرتلاش و متعهد عرصه نقاشی و هنر‌های تجسمی، در پی حمله رژیم صهیونیستی به مناطق مسکونی ایران به مقام رفیع شهادت نائل شد. این شهادت در حالی رقم خورد که قلم‌مو در دست داشت و بر بوم نیمه‌تمامش تصویری عاشورایی را نقش می‌زد. 

 زنی از تبار نور
منصوره عالیخانی هنگام شهادت ۵۸ ساله بود. از همان جوانی به هنر‌های تجسمی علاقه داشت و تحصیلات خود را در رشته نقاشی در دانشگاه‌های الزهرا و سوره به انجام رساند و با عشق و پیگیری از هنر صرفاً به‌مثابه ابزار بیان فردی عبور کرد و آن را به رسانه‌ای برای روایت هویت، ایمان و مقاومت تبدیل ساخت. 
شهیده عالیخانی درباره علاقه‌اش به هنر و رشته نقاشی می‌گفت: به‌طور جدی از ۱۸ سالگی طراحی را در کلاس‌های کاظم چلیپا شروع کردم و بعد هم در دانشگاه رشته نقاشی را ادامه دادم تا امروز که به‌طور مستمر مشغول کار هستم. 
او با شرکت در رقابت‌های هنری موفق به کسب جوایز و لوح‌های تقدیر متعددی از جمله جایزه برگزیده جشنواره ۱۴۰۴ شده بود. تخصص این بانوی هنرمند در زمینه‌های نقاشی، تصویرسازی کتاب و پژوهش هنر بود. 
 آمیزه‌ای از نقاشی کلاسیک و مفاهیم بومی
سبک هنری عالیخانی، آمیزه‌ای بود از نقاشی کلاسیک با مفاهیم بومی و دینی. آثارش سرشار از رنگ‌های گرم و روایت‌های معنوی بود. تصویرسازی کتاب، طراحی مفهومی و نقش‌آفرینی در هنر آیینی از وجوه برجسته کارنامه او به شمار می‌رود. در برخی آثارش همچون مجموعه «دختران آفتاب» یا «روایت خون در آینه»، مخاطب با چهره‌هایی روبه‌رو می‌شد که با چشم‌هایی آرام، اما عمیق در سکوتی پرطنین از حقیقتی ناگفته سخن می‌گفتند. 
شاگردانش، او را نه فقط به‌سبب تسلط فنی، بلکه به خاطر شفقت، روحیه مادرانه و تشویق‌های صادقانه‌اش به یاد دارند. عالیخانی از آن دسته هنرمندانی بود که در کنار خلاقیت فردی به تربیت نسل نو نیز اهمیت می‌داد و معتقد بود هنر باید امتداد حقیقت باشد، نه صرفاً جلوه‌ای از زیبایی. آنجا که کلمات در بیان معنا ناکام می‌ماندند، بوم او سخن می‌گفت. 
این بانوی هنرمند از شاگردان استاد کاظم چلیپا بود. او معتقد بود هنرمندان تجسمی با دغدغه‌های اجتماع همراه هستند و آثارشان بازتابی از روحیات و درونیات مردم جامعه است. نمونه آن را هنرمندان نسل انقلاب مانند کاظم چلیپا یا مرحوم حبیب‌الله صادقی می‌دانست که با آثارشان به تاریخ پیام می‌دادند. خودش عقیده داشت هنرمند می‌تواند همسو با فضای پیرامونی‌اش شود و اتفاقاً تأثیر بیشتری هم از خبر و رسانه داشته باشد. 


 رفتن به سوی مکنونات قلبی
رفتن به سوی هنر برای منصوره عالیخانی امری درونی بود. او می‌گفت: «اگر از درون با کاری که انجام می‌دهم، حالم خوب نباشد انگیزه‌ای برای ادامه ندارم. نقاشی بخشی از هویت من است و رنگ و بوم حالم را خوب می‌کند و اگر یک روز کار نکنم انگار حالم بد است.»
این بانوی شهید در گفت‌وگویی ارتباط قلبی و شخصی‌اش با هنر را چنین توصیف کرده بود: «لحظه‌ای که قلم و کاغذ را دست گرفتم اصلاً به فکر مخاطب نبودم و در واقع به دنبال مکنونات روحی و قلبی خودم بودم و فکر هم نمی‌کنم هنرمندان بخواهند همان ابتدا مخاطب را در نظر بگیرند و اول باید بروند سراغ خودشان. نخستین چیزی که می‌خواستم، این بود که فضای رئالیسم را بشکنم، فضایی که سال‌ها درباره آن مطالعه و کار کرده بودم، می‌خواستم آن را بشکنم و خودم را به فضای دیگری ملحق کنم، یعنی فضای هنر معاصر. هنرمند در هنر معاصر باید حرف تازه‌ای داشته باشد و اگر من همسو با فضای معاصر جامعه هنری هم‌نسلان خودم حرکت نکنم، اصلاً دیده نمی‌شوم.»


 تابلو‌هایی که انعکاس تخیل و شهود بودند
دو سال پیش نمایشگاهی از آثار منصوره عالیخانی که شامل ۳۵ تابلوی نقاشی می‌شد که با الهام از طبیعت و شهود خود خلق کرده بود برای اولین بار به نمایش درآمد. او در مجموعه تابلو‌هایش انعکاسی از تخیل، شهود و خودآگاهی را به تصویر کشیده بود. 
عالیخانی درباره آثار این گالری و نحوه خلق‌شان چنین گفته بود: «در واقع جرقه اول خلق این آثار از کلاسی آمد که در مرکز هنر‌های تجسمی با حضور مرحوم احمدرضا دالوند برگزار می‌شد. ایشان منتقد هنری بود و در این کلاس‌ها ما را با دنیای دیگری آشنا کرد و از آنجا کار با دودلینگ‌ها (نقاشی‌های سرگرمی کودکانه) آغاز شد. همین دودلینگ‌ها تبدیل به یک مجموعه شدند، همان خط‌خطی‌هایی که سر کلاس می‌کردیم و تعدادی از این اتود‌ها ابتدا خط بودند و بعد تبدیل به رنگ شدند و هر رنگی، رنگ دیگری را می‌طلبید و هر خطی، خط دیگری را. بنابراین این آثار در یک فضای آزاد هنری کار شده و به عنوان پروژه‌ای معین که از قبل موضوع داشته باشد، نبود، بلکه در برخی از این آثار یک بداهه‌گویی وجود داشت که مرا به سمت آثار بعدی هدایت کرد. همین‌طور که کار می‌کردم جذابیت‌های تصویری، فرمی و بافتی به اثر اضافه می‌شد و مشوق من برای ادامه دادن بود.»
شب حادثه، گفته می‌شود آخرین اثرش را با موضوع عاشورا و ایثار خلق می‌کرد. اثری که هرگز به پایان نرسید، اما شاید آن نیمه‌تمامی، خود نمایانگر روایت ناتمام زندگی یک هنرمند باشد که در میانه راه روشن آفرینش به دیدار معشوق رفت. با شهادت منصوره عالیخانی، جامعه هنری کشور یکی از صدا‌های ماندگار و صادق خود را از دست داد، اما بوم‌هایی که از او بر جا مانده، سخن خواهند گفت؛ درباره ایمان، زیبایی، سکوت، ایثار و زنی که با رنگ، روایت کرد، با عشق زیست و با خون، امضا زد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار