جوان آنلاین: آنچه در پی میآید، واپسین برگها از پژوهش مبسوطی است که تحت عنوان «روح الله» و با تقریظ حضرت آیتاللهالعظمیخامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی، در سالگرد ارتحال حضرت امامخمینی رونمایی خواهد شد. این اثر از سوی هادی حکیمیان به نگارش درآمده و انتشارات «شهرستان ادب» آن را روانه بازار کتاب خواهد کرد؛ امید آنکه علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
او که به مردم، اعتماد به نفسی بیبدیل بخشید
... امامخمینی با بنیان گذاشتن نخستین جمهوری مذهبی در قرن بیستم، خود را به عنوان یک چهره مجدد دین مطرح کرد. برخی حرکت وی را به عنوان رستاخیزی جدید برای اسلام قلمداد کردهاند. اعتقاد مردم به اسلام به عنوان آیین عدالت و رهایی، واکنش به شیوع فساد و فقر، ناتوانی مکاتب سوسیالیسم و ناسیونالیسم سکولار در ارائه راهحلهای قابل قبول برای حل مشکلات فزاینده مردم، تجاوزات گسترده غربیها و شکست آشکار حکومتهای استبدادی در مشروعیت بخشی به نظام سیاسی و توسعه و بهبود شرایط زندگی مردم از جمله عوامل مهم در رویکرد ملتها به حرکتی بود که آیتالله خمینی به عنوان یک چهره دیندار ایجاد کرد. حکومت اسلامی بیش از هر چیز، نماد تجلی سیاسی خواست بخشهای محروم جامعه، برای مشارکت در فرایند سیاست و بازسازی جامعه و دولت جدید است، کاری عظیم که تنها از «امام» ساخته بود. او رهبری بینظیر بود که هیچگاه مستضعفان، یعنی بزرگترین و مؤثرترین طبقه در پیشبرد امر مهم انقلاب و جنگ را فراموش نکرد. آیتالله خمینی با عبور از نظم سلسله مراتبی که طی قرنها مجتهدان شیعه را با پیروان ایشان مرتبط میساخت، پایه گذار نوعی جدید از رابطه امت و امامت بود. به گونهای که پیروان او دایره وار برگرد امام و مقتدای خویش حلقه میزدند و هر یک از مریدان، در فاصلهای یکسان و برابر از مرکز این مغناطیس عظیم و پرجاذبه قرار میگرفت. آیتالله با هوش سرشار، جاذبه شخصی، صداقت بالا و سرانجام افق باز پیش روی، موفق به شناسایی خواستهها و اولویتهای پیروان خویش میشد و در برهههای حساس انقلاب و جنگ، ایشان را برای برگزیدن شیوههای درست راهنمایی میکرد.
امام با اقتدار خارقالعاده خود، بارها اراده مردم را به آزمون گرفت. از امر به نادیده گرفتن قانون حکومت نظامی شاه تا فراخواندن تودهها به جنگ و سرانجام مقاومتی همه جانبه در برابر تحریمهای امریکا، فراخواندن مردم به «روزه سیاسی» در شرایطی که غربیها هر لحظه منتظر فروریختن جامعه تحت محاصره ایران بودند، نشان از هوش سرشار و خلاقیت والای آیتالله دارد. او که اختلاف سلیقه در اداره حکومت را به رسمیت میشناخت، برای شنیدن حرفهای دو جناح سیاسی آماده بود. هنگامی که بحرانی بزرگ نیازمند به اقدام بود، آیتالله برای مدتی عزلت میگزید و در سکوت، حواس خود را متمرکز میکرد. دوریکردن آیتالله از درگیریهای معمول جناحی، حکایت از اعتقاد عمیق او به حضور خدا و شیطان و همینطور نور و ظلمت داشت. او به جزئیات و رقابتهای سیاسی اعتنایی نداشت. پس تصمیمات خود را در قلمرو مجرد ایمان مذهبی میگرفت که در آن در جستوجوی فهم طرح خدا در گشودن حوادث بود. امام به عنوان حکم گذار نهایی، به کرات اراده مردم را به یاری طلبید و در مقابل ایشان را صاحب اعتماد به نفسی بیمانند کرد. او حج را به محملی سیاسی، برای اسلام انقلابی تبدیل کرد.
ما را رها کنید در این رنج بیحساب.
اما اینک رستاخیزی دیگر است و مردم به طواف رهبر خویش آمدهاند، چراکه شنبه شب درست در آستانه ۹۰ سالگی قلب او از حرکت ایستاد:
ما را رها کنید در این رنج بیحساب
با قلب پاره پاره و سینهای کباب
عمری گذشت در غم هجران روی دوست
مرغم درون آتش و ماهی برون آب
از درس و بحث مدرسهام حاصلی نشد
کی میتوان رسید به دریا از این سراب
مردی که در گرماگرم روزهای سخت مبارزه و به واسطه ترغیب مریدان خویش برای گذاردن «شاخههای میخک سرخ» در لوله تفنگ نظامیان، شاه را مقهور افق بیانتهای اندیشه روشن خود ساخته بود، اینک به عالمی دیگر، به ملکوت اعلی علیین عروج کرده است. اطرافیان، کفن ساده سفید رنگی به او پوشانده و جسم بیجان امام را در تابوتی شیشهای نهادهاند. خورشید غروب کرده و افق به خون نشسته است.
تصاویری از یک ماتم بزرگ
شب گذشته، تعدادی از عزاداران آیتالله در هوای آزاد در محوطه اطراف ساختمان نیمه ساز مصلای تهران خوابیدند. پیکر امام را برای وداع، ابتدا به مصلا و سپس برای انجام مراسم تدفین به بهشتزهرا میآورند. بعضی به هنگام طلوع آفتاب به مصلا رفتند، تا جایی مناسب پیدا کنند. تهران در تمام شب گذشته، با شمع و چراغ روشن بود. در گوشه گوشه خیابانها حجلههایی برای روشن کردن شمع وجود داشت. شهر یک باره رخت عزا پوشید و چند صد هزار نفر، روانه مصلا شدند. مصلا تا بهشت زهرا حدود ۳۰ کیلومتر فاصله دارد. پارچه نوشتههایی شهر را پوشانده بود. دیروز تمام مسیرهای منتهی به شمال پایتخت، مملو از اتوبوس و اتومبیلهای شخصی بود. عده بسیاری هم با پای پیاده، به سمت مصلا میرفتند. از سراسر ایران، جمعیت عزادار روانه تهران شده و مسئولان سعی میکنند، کار تأمین آب و غذای آنها را تسهیل کنند. مردمی که خمینی را موجب افتخار و سربلندی خود میدانستند، به مصلا و اینک بهشتزهرا آمدهاند. هوا دیگر تاریک شده. مراسم تدفین امام، یک بار و به علت ازدحام جمعیت به تعویق افتاد. احتمالاً تا فردا پیشازظهر، پیکر وی در مجاورت شهدای انقلاب و جنگ دفن خواهد شد. قرار است یکی از مراجع تقلید، یعنی آیتالله گلپایگانی، بر پیکر او نماز بگذارد. امام در حالی میرود که تمام ارکان زندگی ایرانیان، اعم از مذهبی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و حتی اقتصادی، متأثر از اندیشههای اوست.
زنان چادری نیمی از جمعیت عزادار را تشکیل میدهند و هزاران جوان که به فرمان او راهی جبهههای جنگ شده و جان خود را فدا کردند، کمی آن سوتر آرمیدهاند. مردان و زنان میانسال، بدون اینکه سعی در پوشاندن صورت خود داشته باشند، بیاختیار و با صدای بلند گریه میکنند. کسانی در تاریکی، در حلقههای عزا نوحه میخوانند و بر سر و سینه میزنند. تنها خواسته انبوه جمعیت این است که با گذشتن از موانع موجود، خود را به تابوت شیشهای امام برسانند. به یاد آن روزهایی که در حسینیه جماران و با مشتهایی گره کرده فریاد میزدند: روح منی خمینی، بت شکنی خمینی! مردی که همراه با این شعار خمینی بتشکن بت زمان را بشکن، در ابتدای دهه ۱۳۴۰، در عرصه سیاست ایران ظهور کرده و سلطنت پهلوی را به زیر کشیده و با سازش ناپذیری بیمانندی، به مخالفت با غرب برخاسته و جنگی بزرگ را به سرانجام رسانده بود. او اینک ملتش را تنها گذاشته. امام به عنوان واسطه فیض، همواره در رویدادها حضور داشته. از آغاز نهضت در سال ۱۳۴۱ تا پایان جنگ، مواردی پیش آمد که مردم امام را تنها گذاشتند! اما امام، در هیچ حادثهای مردم را تنها نگذاشته. پس حالا چگونه است که میرود؟ این مردمی که دور جسم بیجان امام حلقه زدهاند، حاضر به ترک وی حاضر به ترک ملکوت نیستند. ملکوت زمانی ابدی است، زمانی لطیف که در فضای لایتناهی گسترده شده. امام همان گونه از این دنیا میرود که زیسته بود، در کانون جوششی مذهبی. خمینی رهبری بود که با ظهور وی، بغض چندین قرنه مستضعفان ترکید. او بنیانهای هزار ساله جامعه ایرانی را دگرگون کرد و حالا حضور مردم در مراسم تشییع و وداع باوی، موجب حیرت جهان شده است. ۱۰ سال شاید با معیارهای مادی سنجش زمان، چیزی نباشد، اما بیگمان این ۱۰ سال، بر ملت ایران همچون یک قرن پرحادثه بوده. مراسم تشییع آیتالله، پایان یک دهه پرشکوه برای ایرانیان است. بیشک اگر در مراسم تدفین جماعت اندکی حضور مییافتند، میشد در وقوع رویداد شک کرد و چنین نتیجه گرفت که رویدادی رخ نداده، اما مردم باز هم همه آمدهاند، در همان نقطهای که برای شنیدن نخستین سخنرانی امام گردِهم آمده بودند.
میراث جاودان رهبر برای ملت
آیتالله خمینی با تیزهوشی و صلابت افسانهای، میراثی پیچیده برای ایرانیان باقی گذاشته. او در یکی از دورانهای بسیار غیر مذهبی، مذهب را به قدرت رساند تا هویت اسلامی ایران را عیان کند. آیتالله برای نسلی که با حکومت انقلابی نیرو گرفته بودند، بر حقانیت اسلام به مثابه یک شیوه زندگی پای فشرد و مذهب را برای اداره جامعهای مدرن به کار گرفت. او در مردمی که مورد هجوم بیگانه قرار گرفته بودند، این اعتقاد را به وجود آورد که مسلمانان تنها از طریق مذهب، میتوانند به توهین و تجاوز کشورهای غربی پایان دهند. رهبر انقلابی ایران با آن سرسختی مثالزدنی و پاک دینی عمیقش، بارها و بارها با تصمیمات و سخنرانیهای مهم، اقتدار فرمانروایانه خود را به رخ غربیها کشیده بود. او رهبری بزرگ بود که از خانهای کوچک حکم میراند. از خلال خاطرات وزیر امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی، ادوارد شوارد نادزه: «تمام دنیا حیران آن مرد بود و من بارها شاهد بودم که سیاستمداران غربی، گرچه در ظاهر از او اظهار ناخشنودی میکنند، ولی در خلوات و درون خود، احترامی شگفت به او قائلند و بارها شاهد اعتراف خیلیها درباره عظمت این مرد بودم... حیرت من از ورود به یک کوچه تنگ و باریک شروع شد. در ماشین منتظر بودم که این کوچه تنگ، به باغی بزرگ، مشابه باغهای سر مسیر منتهی شود و رهبر ایران را در یک سرسرای مجلل ببینم. هیچ کس نمیتواند، تعجب و حیرت مرا درک کند. وارد حیاط که شدم از شوک عرق کردم. به اتاقی کوچک، شاید سه در چهار وارد شدیم....»
آیتالله خمینی برخلاف اکثر حاکمان قرن، نه یک سیاست مدار یکی به نعل و یکی به میخ بزن، بلکه اساساً مردی روحانی با ارادهای آهنین بود. شخصیتی پرجاذبه و کاریزماتیک که به اقرار مورخان اروپایی و امریکایی، قرنهاست نظیر آن در غرب دیده نشده. مردی که در میانه عصر دود و تکنیک و اتم، منجی ملت خود شد و با ایمانی سخت به ناکارآیی گلوله در برابر شاخههای گل، پیروزی خون بر شمشیر را رقم زد. بیشک او جلوههایی نادیدنی از ملکوت را درک و حتی تجربه کرده بود. او رهبری بود که از فراسوی باورهای مردمش میآمد. آیتالله در حالی که اقتدار یک رهبر بزرگ را با گونهای از مهر و شفقت پدرانه در هم آمیخته بود، همه قشرها، طبقات و گروهها را به همدلی، هم سخنی و در نهایت همراهی، در پیشبرد اهداف انقلاب فرامی خواند. در اوضاعی که عمده نیروهای انقلابی، همکاری و تعامل با مجاهدین خلق را غیر ممکن میدانستند، رهبر انقلاب دو نفر از سران گروه مزبور، یعنی مسعود رجوی و موسی خیابانی را به حضور پذیرفت و در دیداری خصوصی در ششم اردیبهشت ۱۳۵۸، با ایشان سخن گفت. او حتی پس از عزل بنی صدر توسط مجلس شورا، همچنان راه را برای توبه او باز دانسته و نسبت به گرفتار شدن وی در دام ضدانقلاب هشدار داده بود. آیتالله طی سالها تحصیل و تدریس علوم دینی، به عیار و ترازی از حقانیت دینی و مذهبی دست یافته بود که هرگز حاضر به انحراف از آن نشد. وحدت کلمه چتری بزرگ از آموزههای دینی و عرفانی بود که او بر بام سرای این مملکت برافراشت. آیتالله به هنگام در دست داشتن رهبری یک جامعه بزرگ چند ده میلیونی، همانقدر استوار و مصمم نشان میداد که در اوج تنهایی. در آن هنگام که پس از اخراج از عراق و خودداری دولت کویت از پذیرشش، در نیم روزی داغ در میانه صحرایی خشک در نزدیکی مرز کویت، با ظرفی کوچک و آبی قلیل وضو میساخت. او مردی بود که هیچ گاه متزلزل نشد.
این تشییع نشان داد که جمهوری اسلامی نظامی تک نفره نیست!
اینک روح از کالبد خمینی بیرون شده، اما سراسر جهان اسلام از بنگلادش تا الجزایر و سودان و از همه مهمتر لبنان و فلسطین، در تسخیر اندیشههای به شدت غرب ستیزانه اوست. اتمسفر همه جهان، یک باره مملو از اخبار و تصاویری از رهبر روحانی ایران شده و مهمترین خبرگزاریهای جهان، سرتیتر اول خود را به حوادث ایران اختصاص دادهاند و این در حالی است که روح خدا همچنان در فضا جاری است. آیتالله خمینی، حتی مرگ فاتحانهای داشت. سیاستمداران غربی این روزها به هر سو که مینگرند، با رهبر روحانی ایران روبهرو میشوند. تصاویر آیتالله خمینی با آن پیشانی بلند، چانه محکم، ابروان پرپشت، چهره مصمم و نگاه نافذ، روی پوسترها و نشریاتی با تیراژهای میلیونی جان میگیرد و از صفحه تلویزیونها به جهان خیره میشود، درست مانند همان روزهایی که با عبای سیاه شیعی و نشسته در زیر درخت سیب، انقلابی بزرگ با نماد «میخک سرخ» را هدایت میکرد. تجدید حیات اسلامی تسلیم ناپذیر، قاطع، مصمم، جسور و صد البته پیش رونده، برای تقابلی جدی با غرب مسیحی آغشته به فساد مدرن، بدون پیروزی یک انقلاب مذهبی به رهبری آیتالله خمینی، بیشک هرگز عملی نمیشد. خیلیها انتظار دارند که با مرگ آیتالله، میراث وی هم دچار بحران و هرج و مرج شود، اما اینگونه نیست. همایون کاتوزیان مورخ ایرانی، دو دلیل را برای محقق نشدن این انتظار ذکر میکند؛ اول اینکه جمهوری اسلامی، آنگونه که برخی تبلیغ میکردند، حکومتی یک نفره نبود و دوم اینکه براساس آنچه در مراسم تشییع و تدفین آیتالله دیده شد، نظام همچنان از پایگاه عظیم مردمی برخوردار است. آیتالله خمینی در حالی میرود که به نوشته یک روزنامه انگلیسی زبان چاپ توکیو، جاپن تایمز «ایران را به قدرتی مهم در خاورمیانه تبدیل کرده. است»
انتخاب رهبر جدید، فصلی نوین در تاریخ سیاسی کشور
در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، مجلس خبرگان رهبری، آیتالله سید علی خامنهای را به عنوان رهبر جدید معرفی میکند و بدین ترتیب، فصلی جدید از حیات سیاسی کشور گشوده میشود. چنانکه روزنامه فایننشیال تایمز نوشت: «همه کسانی که انتظار داشتند با فوت آیتالله خمینی سیاستهای ایران ناگهان تغییر کند، با دیدن صحنههای پرهیجان و خروشان جمعیت تشییع کننده پیکر آیتالله، همه امیدهای خود را برباد رفته ببینند.»
در این وداع آخر، همه رخدادها و حوادث مربوط به انقلاب، برای مردم مرور میشود. به راستی این ملت چه چیز احتیاج داشت که نمیخواست با رؤیاهای شاه همراه شود و برعکس میخواست با تراژدی دردناک و خونین کربلا همراه شود؟ با این امام حسین تنها مانده، رنج کشیده و بیسر، اما حسینی که حق با او بود. یک نوزایی شاید. شاه از غربیها شکوه و احترام را گدایی میکرد و میگفت که به پاس گذشته پرشکوهمان به ما احترام بگذارید، شما نباید حق ما را فرو بگذارید. این در وضعیتی بود که به گفته ویلیام سالیوان سفیر امریکا، شاه آشکارا به رهنمود گرفتن از ایالات متحده در مورد سیاستهای داخلی کشور خود عادت کرده بود. چسبیدن به عظمتهای از دست رفته، حربهای است برای انکار ضعف و حقارت. این وضعیت چیزی جز یک زندگی تخیلی نیست که انسان خود را قوی فرض کند یا از دیگران بخواهد که او را تأیید کنند، در حالی که در عالم واقع ضعیف است. چگونه ایرانی که خود را زیر سلطه امریکا احساس میکرد و اندکی قبلتر زیر سلطه روس و انگلیس بود، میتوانست خود را هم ردیف ایران عصر هخامنشی بداند که در زمان خود چیزی مانند امریکای امروز بوده است. ایران نوزایی خود را در تشیع یافته بود. در چهره امام حسین بود که ایران مثله شده دیده میشد، ایران کشته شده، سربریده، اما محبوب خدا. ایران با امامخمینی از سالهای تحقیر از سوی روس و انگلیس و امریکا عبور کرد و به مرحلهای بازگشت ناپذیر رسید و اینک خود را در مرحله ظهور یافته. انقلاب ایران، با نام و یاد مهدی موعود امام غایب شیعه پیوند خورده است: «خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.» شعار مذکور در یک دهه رهبری خمینی مؤید این بود که جامعه شیعه به ایدهآلهای خود دست یافته و تنها منتظر صاحبالزمان است. در میان میراث برجای مانده از آیتالله، اعتماد به نفس فراوان است که سهم ملت شده است. ملتی که بنا دارد این شب آخری را در کنار او بماند و با گریه و ندبه به صبح برساند. هوا گرم است، درست به همان گرما و التهاب نیمه خرداد سال ۱۳۴۲...