جوان آنلاین: سعید رزاقی را باید پدر داستان مصور ایران لقب داد؛ تصویرگری که خیلی از دهه شصتیها با کارهای ایشان مخصوصاً مجله «رشد» خاطره دارند. درگذشت استاد غلامعلی مکتبی از اولین تصویرگران کودکان و کتابهای درسی که دنیای هنر تصویرسازی را به بهت و ناراحتی فرو برد و بر آن شدیم دقایقی با سعید رزاقی که کار هنری خود را در محضر مرحوم مکتبی شروع کرده است به گفتوگو بپردازیم. رزاقی بسیار تحت تأثیر منش، اخلاق و آزادگی استاد مکتبی بود و گفتنیهای زیادی از ایشان دارد.
شما از شاگردان مرحوم مکتبی بودید که متأسفانه خبر درگذشتشان در ایام برگزاری نمایشگاه کتاب تهران همزمان شد. آشنایی شما با ایشان چگونه بود؟
سال ۱۳۶۶ جوانی بودم که دوست داشتم وارد کار هنری و تصویرگری برای کودکان شوم، برای همین به دفتر مجله «رشد» رفتم تا شاید پذیرفته شوم. بعد از استخدام اولیه و مشغول شدن در میان همکاران، آنجا شخص جاافتادهای را دیدم که قیافهای با جذبه داشت کاملاً معلوم بود که در کنار بقیه همکاران جایگاه استادی دارند و دیگران در حد و حدود دانشجویی ایشان. راستش را بگویم اول میترسیدم سمتشان بروم و نگران بودم مبادا تحویلم نگیرد ولی اشتباه فکر میکردم، چون همیشه با لبخندی آرامشبخش با جوانترها برخورد داشت، به همین ترتیب فعالیت حرفهایام از همان زمان شروع شد.
مرحوم مکتبی چه فعالیتهایی داشت؟
استاد یک هنرمند واقعی و فعال بود؛ نقاشی و تدریس تصویرگری در دانشگاههای مختلف، همکاری با انتشارات و سازمان کتابهای درسی، کارشناس تصویرگری در سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی برای تولید کتابهای درسی، تصویرگری در نشریات پیک و رشد کودک، نوآموز، دانشآموز، نوجوان و جوان نمونهای از فعالیتهایشان بود. تصویرگری حدود۵۰کتاب برای کودکان و نوجوانان و داوری چندین جشنواره داخلی تصویرگری را انجام دادند و اواخر عمرشان شعر هم میسرودند.
خاطرهای هم از استاد دارید؟
بله، بسیارزیاد! یادم است درابتدای شروع کار برای اینکه میزان علاقهام را به هنر بسنجد، میگفت: برو و از کتابخانه نشریات رشد، فلان کتاب از فلان نقاش مشهور را بیاور! اگر اشتباهی میآوردم میگفت برو دوباره نگاه کن و بیاور. یک بار کتابی از آثار پیکاسو، نقاش سبک کوبیسم را آوردم، درحالی که حس میکرد من با نقاشیهای پیکاسو ارتباط نمیگیرم و گیج و منگ به او نگاه میکنم، گفت: راحت حرفت را بزن و بگو نظرت چیست! من هم بیتعارف گفتم: استاد از کارهای پیکاسو اصلاً خوشم نمیآید، خیلی مزخرف است! ولی ایشان در مقابل این جواب جاهلانه من گفت یادت باشد که اینقدر راحت و بدون اطلاع درباره هنر حکم صادر نکنی. اول باید شناخت کافی پیدا کرده و بعد نقد کنی. این شیوه صریح که میگویی مزخرف، اشتباه است و بعد از آن نصیحت استاد آویزه گوشم شد.
اخلاقشان چگونه بود؟
بسیار خونگرم، متواضع و مردمدار بود، البته درکنار ظاهر مهربان و خوشاخلاقی، وقاری داشت که اجازه نمیداد کسی حرمتشکنی یا در پیش ایشان از کسی غیبت و بدگویی کند. خلاصه اینکه جاذبه اخلاقی رفتاری خاصی داشت که همگی و به خصوص جوانان را جذب خود میکرد.
مرحوم مکتبی سالها قبل و بعد از انقلاب با چه هنرمندانی هم دوره و مرتبط بود؟
دوست و همدوره ایشان مرتضی ممیز پدر گرافیک ایران و استاد ژانت میخاییلی بودند، البته خانم ژانت به عنوان تصویرگر کودکان قلمی ماندگار و بسیار زیبا داشتند. غیر از این دو مرحوم مکتبی با استاد پرویز کلانتری و استاد صادق صندوقی هم همکار بودند.
به نظر شما بهترین آثار مرحوم مکتبی کدام است؟
نگاه من برای جواب دادن به این سؤال کامل نیست، چون مسیر کار هنریام با استاد فرق دارد. من بیشتر شاگرد اخلاق، منش و آزادگی او بودم. استاد غلامعلی مکتبی بیش از ۵۰کتاب شعر و داستان برای کودکان تصویرگری کرده است، مانند کتابهای خاطرهانگیزی، چون «حسنی تو شهر قصه»، «حسنی نگو یه دسته گل» و «بازی ابر و باد». به نظرم بهترین کارهایشان تصویرگریهای کتابهای دهه ۶۰ است که هنوز تازگی و جذابیت دارد، همچنین کتاب «زخم زبان» داستانی که با تصویرگریهای زیبا و خلاقانه او به تصویر کشیده شده است. در ابتدای ورود استاد مکتبی از فرانسه به ایران آثارشان ملهم از کارهای اروپایی بود، ولی قلمشان متوقف به سبک اروپایی باقی نماند و دائماً به سمت و سوی حال و هوای ایرانی تغییر کرده و در حال جوش و خروش و زایندگی در کارهایشان بود و هیچگاه دچار یکنواختی و روزمرگی در خلق آثار خود نبود. این بزرگوار کنار تصویرگری، نقاشی و نویسندگی، شعر در قالب غزل هم میسرود، همچنین در طراحی گرافیک، آرم و نشانه هم دستی به آتش داشت. ایشان دارای شخصیت هنری پویا و فعال و چندوجهی در خلق اثر هنری بود، با وجود این همیشه میگفت دوست دارم من به عنوان تصویرگر کودک شناخته شوم، نه چیزی به غیر از این!
و چرا در اوج کار کنار کشیدند؟
استاد بعد از تصویرگری مجموعه کتاب چهارجلدی که ۲۰ سال پیش آن را نقاشی کرده بود، قلمش را بوسید و کنار گذاشت! خوب یادم است که روزی با من تماس گرفتند که هرچه سریعتر به خانه ایشان بروم، پس با نگرانی راه افتادم تا ببینم چه اتفاقی افتاده است، وقتی رسیدم دیدم مشتاقانه تصاویر رنگشده را پیش روی خود چیده و با هیجان بسیار سعی دارند شیرینی لذتبخش تماشای خلق اثر هنریاش را با دیگری شریک شوند. ایشان با وجود آن همه سابقه هنری و تجربه کاری همچنان مانند جوانی که از تولید اثری جدید به هیجان میآید خوشحال بود ولی متأسفانه بعد از آن نشر «منادی تربیت» کارهایشان را چاپ نکرد، دلیلش را هم نمیدانم، ولی ایشان دوست داشتند در اوج کنار بروند و بعد از آن کتاب، دست از تصویرگری کشیدند و در سالهای پایان عمر با برکتشان شعر میسرودند.
اشعارشان را هم چاپ میکردند؟
نه دنبال چاپ غزلهایشان نبودند و بیشتر برای دل خودشان میسرودند و البته برای دوستان و نزدیکانشان میخواندند.
نسبت ایشان با انقلاب چگونه بود؟
آقای مکتبی ایران را خیلی دوست داشتند و با اینکه شش سال در فرانسه زندگی کرده بودند و خوب میتوانستند در آنجا به موفقیت برسند، اما حاضر نشده بودند در اروپا بمانند و در جوانی به کشور برگشتند. استاد فردی مقید به ارزشهای اخلاقی و انسانی بودند و کتابهای مذهبی هم تصویرگری کرده بودند، از طرفی هیچ وقت با رژیم پهلوی همراه و موافق نبودند، چون آن زمان قشر دانشجویان روشنفکر مخالف استبداد رژیم ستمشاهی و البته که ایشان هم جزئی از دانشجویان معترض و مطالبهگر بودند.
چرا هیچ وقت مستندی از این استاد گرامی ساخته نشده است؟
کلیپهای زیادی از استاد داریم ولی در قالب مستند کامل از زندگی هنریشان هنوز کاری انجام نشده است، چون آدم بیحاشیهای بودند و دوست نداشتند در معرض شهرت و دیده شدن قرار بگیرند و رسانهای شوند. استاد از جمله هنرمندان جریانساز و اثرگذار بودند برای همین با خیلی از هنرمندنماهایی که ادای هنری و ژست هنرمندانه از خود درمیآوردند، کاری نداشتند، چون هنرمندی واقعی و اثرگذار بود و فقط سفارشاتی را میپذیرفت که با فکر و قلم و مشی هنریشان نزدیک بود.
درباره تصویرگری کتابهای درسی هم حرف زده بود؟
کارهای آن زمان مرحوم مکتبی بسیار عالی بود. شاید ماندگارترین دوره کتابهای درسی آن زمان، کتابهایی با تصاویر ایشان بود که هنوز هم تازگی، جذابیت، وقار و پختگی در آنها وجود دارد. من هنوز نمیدانم چطور به آن هنر رسیده بودند و گاهی فکر میکنم وجودشان اتفاقی نادر در زمینه هنر تصویرسازی ایرانی بود.
نکته خاصی هست که درباره ایشان بگویید؟
استاد مکتبی به شدت آزاده و آزادمنش بود و به هیچ عنوان اهل کرنش و تملق گویی نبود ولی چنانچه اگر به مدیری یا مسئولی اطمینان مییافت، به او کمک میکرد. ضابطهمندی برایشان مهمتر از رابطهمندی و پارتیبازی بود و هنرمندان واقعی و متعهد را خیلی تحویل میگرفتند. استاد مکتبی با جوانان بسیار خوشبرخورد بودند. خوب یادم است که وقتی ۱۶ سال پیش میخواستند در مراسمی به ایشان نشان زرین مفاخر هنر تجسمی را بدهند، قبول نمیکردند ولی بالاخره با اصرار و خواهش فراوان ما شاگردانشان پذیرفتند! بسیار متواضع و فروتن بودند و اگر کسی مقابلشان از دیگری غیبت میکرد به شدت با او برخورد میکردند. هیچگاه دنبال پول و شهرت نبودند و میگفتند: اگر به دنبال پول و ثروتاندوزی بودم، در جوانی بهترین فرصتها برای شهرت و پول برایم فراهم شده بود. خداوند روح این استاد فرهیخته را قرین رحمت کند.