مسئولان بلندپایه سیاست خارجی اتحادیه اروپا و آفریقا در بروکسل، پایتخت بلژیک با یکدیگر دیدار کردند. رسانههای اروپایی از جمله یورونیوز و دویچهوله تلاش کردهاند چنین دیداری را تاریخی و نماد نوعی حرکت رو به جلو در مناسبات قاره سبز و آفریقا قلمداد کنند. آخرین باری که وزرای امور خارجه دو قاره اروپا و آفریقا با یکدیگر دیدار کردند، جنگ اوکراین هنوز رخ نداده بود، جنگ در سودان شروع نشده و فرانسه نیز با خروج نیروهای نظامی خود از منطقه ساحل نفوذ خود را از دست نداده بود. اکنون اتحادیه اروپا و در رأس آنها کشور فرانسه تلاش میکنند جایگاه از دست رفته خود را در آفریقا احیا کنند.
ادعاهایی که از سوی سران اروپایی در این دیدار مطرح شده، در نوع خود قابلتأمل است! بر اساس آنچه منابع اروپایی مدعی شدهاند، وزرای امور خارجه اتحادیه اروپا (EU) و اتحادیه آفریقا (AU) متعهد شدند همکاریهای خود را در زمینه صلح، امنیت و مشارکت اقتصادی میان این دو قاره تقویت نموده و روند «گذار از وضعیت موجود» در مناسبات نه چندان مطلوب طرفین را هر چه سریعتر مدیریت کنند. قبل از اینکه در خصوص «َشرایط مطلوب» در مناسبات دو قاره سخن بگوییم، بهتر است بر همان «وضعیت موجود» متمرکز شویم؛ مسئله اساسی این است که بحرانهای مزمن و حاد کنونی در قاره آفریقا، از چه مصدری هدایت و مدیریت میشود؟! به عبارت بهتر، آیا تعهدات و تضمینهای بازیگران اروپایی به عنوان خالق بحرانهای مستمر در مناطق شمالی و مرکزی آفریقا میتواند به مثابه یک «تضمین» مورد پذیرش افکار عمومی آفریقا و حتی سیاستمداران این قاره قرار گیرد؟! قطعاً پاسخ این سؤال منفی است.
ریشه این مسئله، مربوط به نوع نگاه کلان اروپاییان نسبت به آفریقاست؛ جایی که فرانسویها و دیگر بازیگران دوران استعمار کهن، قصد دارند در قالب استعمار فرانو کماکان قاره آفریقا را به حیاط خلوت خود تبدیل کنند. وجود منابع غنی اورانیوم در نیجریه و دیگر کشورهای آفریقایی از یک سو و تمرکز منابع کمیاب در منطقه ساحل و دیگر نقاط آفریقا عطش اروپاییان را در این مسیر دوچندان ساخته است.
تا زمانی که قاره آفریقا تبدیل به محلی برای سرمایهگذاریهای کلان امنیتی، تجاری و اعتباری کشورهای چین و روسیه نشده بود، بازیگران اروپایی و امریکا ابایی از تکرار ادعاهای وقیحانه خود مبنی بر تسلط ذاتی بر قاره آفریقا و منابع آن نداشتند. اما اکنون اروپا خود را در موقعیتی دیده که ناچار به امتیازدهیهای ایجابی به قاره آفریقاست. سران اتحادیه اروپا درصدد تعریف مزایای رقابتی خود برای کشورهای آفریقایی هستند، اما افکار عمومی در این قاره، نسبت به نیت واقعی و نگاه تاریخی اروپاییان نسبت به خود آگاهند! همین مسئله تبدیل به مانعی واقعی در بازتعریف روابط اروپا- آفریقا بر اساس الگوهای ایجابی (و نه تهدیدات سلبی) شده است. در هر حال، سران اتحادیه اروپا، خصوصاً فرانسویها (که طی سالهای اخیر نفوذ خود را در آفریقا شدیداً از دست دادهاند) باید در انتظار شکست استراتژی «تزئین استعمارگری» باشند. زمان زیادی تا رسیدن قطعی به این نقطه باقی نمانده است.