ایران انرژی هستهای میخواهد چه کار؟ این جمله را رئیسجمهور امریکا، همزمان با تحمیل فشارهای سیاسی، اقتصادی و رسانهای سرود؛ جملهای با لحنی تحقیرآمیز که قرار بود تردیدی عمیق را در ذهنها بکارد: آیا کشوری، چون ایران، با آن همه منابع نفت و گاز، واقعاً نیازی به انرژی هستهای دارد؟ اما درست در بحبوحه همین جنگ روانی، خود فرمانهایی را امضا میکند که مسیر توسعه صنعت هستهای کشورش را هموار میکند؛ مسیری برای استقلال انرژی، اقتدار دفاعی و تضمین آینده اقتصاد دیجیتال. این تناقض آشکار، نه فقط یک دروغ سیاسی، بلکه نماینده یک الگوی فکری در سیاست خارجی امریکاست؛ آنچه برای ما حق است، برای دیگران ممنوع. انرژی هستهای اگر در واشینگتن توسعه یابد، «هوشمندانه» و «راهبردی» است، اما اگر در تهران بومی شود، «ماجراجویانه» و «تهدیدآمیز» تلقی میشود. عجبا!
امـریکا همچنـان یکـی از بزرگترین مصـرفکنندگان برق در جهـان است.
طبق اعلام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، حدود ۵/۱۶ درصد برق این کشور از طریق ۹۴نیروگاه هستهای تأمین میشود، اما رئیسجمهور امریکا با امضای مجموعهای از دستورات اجرایی، نشان داد این میزان کافی نیست، آنها خواهان ساخت نیروگاههای بیشتر و استخراج و غنیسازی داخلی اورانیوم هستند تا امنیت انرژی را از ریشه وابستگی به واردات نجات دهند.
دقیقاً در همین نقطه، قیاس معنا پیدا میکند: اگر کشوری با این سطح از توسعه و تنوع منابع انرژی، هنوز انرژی هستهای را ضروری میداند، چرا ایران که با بحرانهای مکرر تولید و مصرف روبهرو است، نباید چنین نگاهی داشته باشد؟
برق در ایران ما نه تنها در تابستانها بحرانی میشود، بلکه با رشد سریع شهرنشینی، صنعتیشدن و ورود به اقتصاد دیجیتال، فشار روزافزونی بر شبکه توزیع و تولید وارد کرده است.
ساخت نیروگاههای فسیلی جدید به معنای مصرف بیشتر منابع گاز و آلودگی زیستمحیطی بالاتر است. در مقابل، انرژی هستهای راهی برای تولید پایدار، پاک و گسترده برق است که نه به خورشید وابسته است و نه به باد. از همین رو است که بسیاری از کشورها در مسیر نوسازی سبد انرژی خود، به هستهای بازگشتهاند و در حال سرمایهگذاریهای گسترده در این حوزهاند، چرا ما نه؟
اما انرژی هستهای فقط تولید برق نیست. این صنعت زنجیره عظیم اقتصادی را درون خود جای داده است؛ از معدن اورانیوم تا تولید میله سوخت، از احداث نیروگاه تا تعمیر و نگهداری، از تربیت نیروی انسانی متخصص تا صادرات دانش فنی، حتی در بخش سلامت، تولید رادیوداروها و فناوری پرتودرمانی برای بیماران سرطانی، یکی از دستاوردهای مستقیم توسعه هستهای است، این یعنی اگر به صنعت هستهای فقط از پنجره «برق» نگاه کنیم، بخش مهمی از ارزش افزوده آن را نادیده گرفتهایم.
در این میان، ایرانمان یکی از معدود کشورهای در حال توسعه است که موفق شده با اتکا بر توان داخلی، به دانش چرخه سوخت دست یابد.
این موفقیت با هزینهای سنگین حاصل شده است: تحریم، ترور، خرابکاری و فشار سیاسی مستمر، اما با وجود همه این موانع، کشورمان توانسته است زیرساختهایی بسازد که حالا نهتنها پاسخگوی نیاز داخل است، بلکه ظرفیت صادرات دانش نیز دارد. این زیرساختها باید حفظ و تقویت شوند، نه متوقف یا معلق در برزخ بیتصمیمی.
یکی از نکات کلیدی در سیاستگذاریهای انرژی آن است که تصمیمات امروز، تأثیرات ۱۰ تا ۲۰ساله دارند. همانطور که کشورهای پیشرفته، توسعه نیروگاههای خود را با برنامهریزیهای میانمدت آغاز کردهاند، ایران ما نیز باید با جسارت، طرحهای جدیدی را برای احداث نیروگاههای هستهای در دستور کار قرار دهد.
نیروگاهی که امروز کلنگ آن زده میشود، شاید تا یک دهه دیگر به بهرهبرداری برسد. اگر این تصمیمسازی به تعویق بیفتد، ۱۰ سال آینده با کمبود شدید برق مواجه خواهیم شد و به واردات گسترده انرژی یا استفاده بیرویه از گاز و نفت خام باز خواهیم گشت؛ دقیقاً همان چیزی که اقتصاد را کمرمق کرده است.
از سوی دیگر، عقبنشینی از صنعت هستهای، پیام ضعف و انفعال به جهان ارسال میکند. دشمنان ملت ما این صنعت را نه به دلیل خطر نظامی، بلکه به دلیل ارزش راهبردی و قدرتآفرینی آن هدف قرار میدهند.
وقتی در توافقات بینالمللی، خطوط قرمز هستهای کشور نادیده گرفته میشود، این پیام صادر میشود که ایران حتی بر فناوری بومیشده خود نیز ایستادگی ندارد. چنین نگاهی، امنیت ملی و اقتدار فناوری ما را زیر سؤال میبرد.
در شرایطی که امریکا خود را برای دوران پسافسیلی آماده میکند و حتی برنامههایی برای تأمین برق مراکز هوش مصنوعی با انرژی هستهای در نظر دارد، غفلت از توسعه این صنعت در داخل، چیزی فراتر از یک اشتباه راهبردی است.
این عقبنشینی، به معنای سپردن آینده انرژی کشور به دست گاز و برق نیمهجان است، آن هم در جهانی که رقابت بر سر امنیت انرژی، نفسگیرتر از همیشه شده است.
واقعیت این است که انرژی هستهای برای کشور ما یک انتخاب نیست، بلکه ضرورتی ناگزیر است. کشوری با این سطح از جمعیت، با اقلیمی گرمتر از گذشته، با اقتصادی نیازمند جهش صنعتی و با تحریمهایی که هرازچندگاهی به واردات برق و گاز هم نفوذ میکند، باید روی پای خود بایستد، نهفقط در عرصه سیاست، بلکه در میدان انرژی و فناوری. توسعه صنعت هستهای به معنای ساخت بمب نیست بلکه ساختن آیندهای است که در آن قطع برق و خاموشی کارخانهها به مسئلهای تاریخی تبدیل میشود.
این توسعه، پاسخی فنی است به یک مسئله ملی. انرژی هستهای برای ایران ما، همانقدر معنادار و مشروع است که برای امریکا، فرانسه یا چین. تنها تفاوت آن است که ما باید این مسیر را زیر سایه فشارها و تحریمها طی کنیم و دقیقاً به همین دلیل، ادامه دادن این مسیر، بخشی از هویت مقاوم و مستقل ماست.
صنعت هستهای کشورمان نیاز به دفاع ندارد، نیاز به فهم درست، حمایت عملی و ارادهای دارد که بفهمد بدون قدرت فناورانه، هیچ آیندهای برای اقتصاد نخواهد بود، این آینده را باید امروز ساخت.
آنچه امروز از دولت و نهادهای مسئول انتظار میرود، نه فقط حفظ دستاوردهای هستهای، بلکه عبور از وضعیت تثبیت و حرکت به سوی توسعه فعال است.
طرح نیروگاههای جدید باید طراحی شود، همکاریهای فناورانه با کشورهای دوست تقویت شود و سرمایهگذاری در شرکتهای دانشبنیان مرتبط با صنعت هستهای افزایش یابد. این مسیر، نیازمند عزم ملی، حمایت حقوقی و البته شجاعت سیاسی است. دفاع از صنعت هستهای، دفاع از «بقا» است؛ بقای فنی، بقای اقتصادی و بقای استقلال ملی.
این صنعت، یکی از معدود داراییهایی است که میتواند ایران را از حاشیهنشینی در دنیای آینده نجات دهد.
اگر امریکا برای توسعهاش فرمان اجرایی صادر میکند، ایران باید برای حفظ آن، ارادهای اجرایی داشته باشد.