جوان آنلاین: دکتر هادی صمدی، استاد فلسفه تکاملی، در کانال شخصی خود نوشت: در جهان مبهم پیشرو، با توجه به نامطمئن شدن شغلها و سرعت گرفتن تغییرات در زندگی، کمتر کسی میداند دقیقاً با چه آیندهای مواجه هستیم. این عدمقطعیت اضطرابآفرین است و بازار افرادی را که به مردم توصیههایی برای زندگی بهتر ارائه میدهند، بسیار داغ کرده است. هرچند برخی توصیهها شواهدمحور و/یا مبتنی بر حکمت گذشتگان و/یا محصول تأملات انسانهای ژرفاندیش است، اما برخی دیگر از افراد با اینکه صرفاً نظرات شخصی خود را بیان میکنند، اما چنان قاطعانه آنرا عرضه میکنند که گویی حقیقتهای تجربی مطمئن را بیان میکنند. عدهای نیز اضطراب مردم را کالاسازی میکنند و با وعدههای پوچ و البته ساده و فریبنده صرفاً مشغول پول درآوردن از استیصال مردم هستند.
در این میان شنیدن سخنان افراد فرهیختهای مانند جردن گرومت ارزش شنیدن دارد، نه آنکه یکسره قابل دفاع باشد، اما بدون تردید قابل تأمل است. گرومت که پزشک متخصص مراقبتهای تسکینیاست بیشتر از تجربیات شخصی و حرفهای خود در عرصه دیدگاههایی در مورد معنا، هدف، شادی و مقابله با معضلات زندگی مدرن بهره میبرد. هر چند از تکامل سخنی نمیگوید، اما عموم توصیههایش با فلسفه تکاملی همخوان است و به همین دلیل توجهم را جلب کرد. او بر اهمیت یافتن معنا در تجربیات گذشته و ساختن هدف از طریق اقدامات کوچک و روزمره در زمان حال تأکید دارد. در زیر اهم توصیههای او را که در سایت روانشناسی روز منتشر میشود میآورم. برای دیدن شرح هر مطلب به خود سایت مراجعه کنید.
۱) در جهانی که عدماطمینان ویژگی بارز آن است باید با گذشته خود ارتباط برقرار کنیم. ریشه دواندن به مکانها و خاطراتی که به ما حس هویت و تعلق میدهند راهکار اصلی است. داستان زندگی خود و معنایی را که از تجربیات گذشته، بهویژه سختیها، برداشت کردهایم با خود تکرار کنیم. این معنای ریشهدار و واقعی باید پایه و اساس ما در مواجهه با آینده باشد. به دنبال معناهای پیچیده، عجیب و انتزاعی نباشیم.
۲) به جای جستوجوی یک «چرا»ی انتزاعی بزرگ، «چه»های کوچک را زندگی کنیم. به جای تلاش برای یافتن یک هدف بزرگ و تعریفکننده برای زندگی، بر فعالیتهای کوچک و روزمرهای تمرکز کنیم که به ما انرژی میدهند، ما را به وجد میآورند و احساس زنده بودن را به ما میدهند.
۳) هدفها را باید ساخت نه اینکه پیدا کرد. منتظر نباشیم تا هدف به ما الهام شود یا آن را در کلاس یا دورهای کشف کنیم. فعالانه از طریق انجام کارهای معنادار و انرژیبخش، هدف را در زندگی خود ایجاد کنیم. پوچگرایی اغلب گریبان همان کسانی را میگیرد که در جستوجوی اهداف بزرگاند و از کلاسی به کلاس دیگر و از دورهای به دورهی دیگر میروند!
۴) داستان خود را تعریف کنیم و آن را بازنویسی کنیم. از داستانسرایی برای تبدیل تجربیات دردناک به معنا و رشد استفاده کنیم. داستانی که از خود و زندگیمان برای خودمان تعریف میکنیم، پلی بین معنای گذشته و هدف آینده ماست.
۵) از فرایند لذت ببریم، نه فقط از نتیجه. اهداف را به عنوان دعوتنامهای برای حرکت و رشد ببینیم، نه مقصد نهایی. در مسیر رسیدن به اهداف، بر لذت بردن از خود فعالیت تمرکز کنیم. این رویکرد به برخوردارشدن از تجربه حالت غرقگی کامل در فعالیت کمک میکند. بر «شدن» تمرکز کنیم، نه «به دست آوردن». به جای وسواس برای رسیدن به اهداف بیرونی و کسب عناوین، بر رشد شخصی و تبدیل شدن به فردی که میخواهیم باشیم، تمرکز کنیم. این هویتسازی درونی رضایتبخشتر است.
۶) هدف را به ویژه در خارج از کار ایجاد کنیم زیرا شغلها در حال تغییرات اساسی، یا از بین رفتن هستند؛ و اگر شغلی داریم سعی کنیم علایق خود را به نحوی وارد شغل فعلی کنیم تا بخشهای نامطلوب آن را کاهش دهیم.
۷) ارتباطات انسانی را بر دستاوردهای صرف اولویت دهیم. به دلیل پدیده سازگاری لذتگرایانه موفقیتهای بیرونی و مادی، شادی پایداری به ارمغان نمیآورند زیرا پس از رسیدن به موفقیت سریع برایمان عادی میشود و با آن سازگار میشویم. روابط عمیق و معنادار، بیش از موفقیتهای مالی یا شغلی، به شادی پایدار منجر میشوند.
توصیههای دکتر گرومت بر یک اصل اساسی استوار است، اینکه شادی و رضایت از زندگی نه از طریق جستوجوی منفعلانه برای یک چرای بزرگ و دستنیافتنی، بلکه از طریق ساختن فعالانه هدف از طریق اقدامات کوچک، معنادار و لذتبخش در زندگی روزمره حاصل میشود.