جوان آنلاین: مردی پس از جدایی از همسرش برای گرفتن سرپرستی فرزندش، طفل را بیهوش کرد و همسر سابقش را با ضربات گلدان تا پای مرگ کشاند، اما پس از نجات معجزهآسای آنها دستش رو شد.
چندی قبل ساکنان ساختمانی مسکونی در یکی از خیابانهای شرقی تهران به مأموران پلیس تلفنی خبر دادند مادر و پسری در حادثهای مرموز به شدت زخمی و در یک قدمی مرگ قرار دارند.
معمای خونین
با اعلام این خبر، تیمی از مأموران به سرعت به محل حادثه رفتند و داخل حمام یکی از طبقات ساختمان مسکونی با پیکر نیمهجان زن جوان و پسر خردسالش روبهرو شدند که بیهوش بودند. مأموران در نخستین گام پیکر خونین زن جوان را که با اصابت ضربات جسم سختی به سرش در پرتگاه مرگ قرار گرفته بود همراه پیکر نیمهجان فرزندش به بیمارستان منتقل کردند.
بررسیها نشان داد زن جوان مدتی قبل از همسرش جدا شده و همراه فرزند خردسالش در این خانه زندگی میکند تا اینکه لحظاتی قبل همسایهها متوجه میشوند در خانه همسایه باز و وسایل داخل خانه بههم ریخته است. آنها وقتی وارد خانه میشوند با صحنه خونینی روبهرو میشوند و به پلیس خبر میدهند. مأموران پلیس در تحقیقات محل حادثه دریافتند گوشی گرانقیمت زن جوان به سرقت رفته است. بنابراین اولین فرضیهای که برای مأموران در این حادثه خونین قوت گرفت سرقت بود، اما در بررسیهای بعدی مأموران متوجه شدند اموال قیمتی زن جوان و طلاهای او سرقت نشده است، به همین دلیل مأموران به دستور بازپرس شعبه دهم دادسرای ویژه سرقت برای حل معمای حادثه دست به تحقیقات فنی زدند.
نجات معجزهآسا
همزمان با ادامه تحقیقات، زن جوان و پسر خردسالش که در کما به سر میبردند پس از گذشت دو هفته از حادثه با تلاش تیم پزشکی به طرز معجزهآسایی از مرگ نجات پیدا کردند. زن جوان در توضیح ماجرا گفت: «روز حادثه فرزندم داخل پذیرایی با اسباببازیهایش بازی میکرد و من هم در اتاق دیگری بودم. احساس کردم در خانه باز و کسی وارد خانهام شد، وقتی از اتاق بیرون آمدم، پسرم بیهوش روی زمین افتاده بود که در همین لحظه ناگهان فردی با گلدان ضربه محکمی به سرم زد، بهطوریکه سرم گیج شد و دیگر چیزی نفهمیدم تا اینکه بعد از دو هفته در بیمارستان به هوش آمدم. الان متوجه شدم مردی وارد خانهام شده و پس از اینکه فرزندم و مرا بیهوش کرده، تلفن همراهم را سرقت کرده است. سارق بعد از خروج در خانه را نمیبندد و همین موضوع باعث میشود همسایهها وارد خانهام شوند و من و پسرم را از مرگ حتمی نجات دهند.»
دوربینهای مداربسته
مأموران پلیس در ادامه بررسیها، فیلم دوربینهای مداربسته را مورد بازبینی قرار دادند. دوربینها چهره مرد جوانی را ثبت کرده بودند که نقاب به صورت داشت و وارد ساختمان مسکونی میشود. مرد نقابدار دقایقی بعد وحشتزده از ساختمان بیرون میآید و به سرعت فرار میکند. چهره به دست آمده از دوربین مداربسته را مأموران در اختیار شاکی و ساکنان ساختمان قرار دادند، اما شاکی و همسایهها نمیتوانند سارق بیرحم را شناسایی کنند. تنها ردی که سارق از خودش بجا گذاشته بود سرقت تلفن همراه شاکی بود که مأموران تحقیقات خود را روی ردیابی تلفن همراه سرقتی متمرکز کردند. تحقیقات برای شناسایی متهم ادامه داشت تا اینکه چند روز قبل مأموران متوجه شدند تلفن همراه سرقتی در دست مرد اتباعی روشن شده است.
مرد اتباع پس از اینکه بازداشت شد در بازجوییها اعلام کرد تلفن همراه را از مردی ایرانی خریده است. مأموران چهره فرضی متهم را بازسازی کردند و مشخص شد سارق بیرحم کسی نیست جز شوهر سابق شاکی به نام منصور.
گریم برای قتل
با شناسایی متهم، مأموران منصور را بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند. سارق در بازجوییها با تناقضگویی تلاش کرد مأموران را فریب دهد، اما وقتی با مدارک و دلایل روبهرو شد به جرم خود اقرار کرد.
وی گفت: «مدتی قبل با زنی از بستگان نزدیکمان ارتباط دوستانه برقرار کردم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم، اما همسرم متوجه شد و با هم اختلاف پیدا کردیم. از آن روز به بعد همسرم تصمیم گرفت از من جدا شود و تلاشهای من برای ادامه زندگی نتیجهای نداد و در نهایت همسرم از من جدا شد. از آنجایی که فرزندم خردسال بود دادگاه حضانت پسرم را به او داد و من هم قبول کردم. اما مدتی بعد پشیمان شدم و تصمیم گرفتم به هر طریقی شده پسرم را پیش خودم بیاورم. من فکر کردم، چون حضانت پسرم را به همسرم دادهام از نظر قانون دیگر حقی نسبت به فرزندم ندارم. پس از این سعی کردم همسر سابقم را راضی کنم که حضانت پسرم را به من بدهد، اما او قبول نمیکرد و میگفت من طبق نظر دادگاه صلاحیت نگهداری از فرزندم را ندارم. وقتی تلاشهایم نتیجهای نداد نقشه سرقت خونین را طراحی کردم. میخواستم همسر سابقم را به قتل برسانم و با صحنهسازی سرقت، مأموران را فریب بدهم تا پس از فوت همسر سابقم حضانت فرزندم به من برسد. طبق نقشه ابتدا از روی کلید خانه همسر سابقم کلید یدکی ساختم. روز حادثه برای اینکه شناسایی نشوم گریم کردم و وارد خانه او شدم. پسرم در حال بازی بود که با پارچهای آغشته به مواد بیهوشی او را بیهوش کردم. در گوشهای از اتاق کمین کردم و به محض اینکه همسر سابقم را دیدم با گلدان ضربهای محکم به سرش زدم به امید اینکه به قتل برسد. در ادامه پیکرهای نیمهجان آنها را به حمام بردم و گوشی همسر سابقم را سرقت کردم و با صحنهسازی سرقت از آنجا فرار کردم. سپس گوشی او را به قیمت ۵ میلیون تومان به مردی افغان فروختم که دستم رو شد. البته فکر نمیکردم همسرم جان سالم از این حادثه بهدر ببرد.»
متهم پس از اعتراف برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس قرار گرفت.