جوان آنلاین: در آسمانی که هنوز طلوعش رنگ آرامش داشت، پرندهای بر فراز تالاب میانکاله، بال میزد، صدای موجها، آرام بود و زندگی جریان داشت، ناگهان، فریاد خاموشی طنینانداز شد. یکمرتبه همه چیز در این منطقه تغییر کرد. حال دیگر هر نسیمی که بر تالاب میوزد، غبار غم را با خود حمل میکند، چراکه بر میانکاله زخم عمیقی وارد شده؛ زخمی که در اثر بیمهریها به وجود آمده و این منطقه را به مرز نابودی کشاندهاست.
میانکاله امروز، با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند؛ نیمی از تالاب، قربانی خشکسالی شده و سایه پروژههای صنعتی نیز آن را تهدید میکند. هر چند بارها روند اجرای این پروژه متوقف شد و اخیراً نیز با دستور رئیسجمهور به آن تأکید شدهاست، اما ردپای تلاشهای پنهان برای ادامه آن، همچنان دیده میشود.
خشکی تالاب، پروژههای صنعتی، فشارهای سیاسی و بیتوجهیها، ضربهای مهلک بر قلب تپنده میانکاله وارد کردهاست. اهالی این منطقه با چشمانی نگران، به آیندهای نامعلوم خیره ماندهاند، اما امیدها هنوز زندهاست، امید به اینکه روزی دوباره صدای پرندگان بر آسمان صاف و پاکش طنینانداز شود و این طبیعت بکر، بار دیگر جان بگیرد.
میانکاله در خطر نابودی
برخی با چشمانی که خاطرات گذشته را در خود دارند، دلشان برای روزگاری که میانکاله سرشار از زندگی بود، تنگ شده؛ آب زلال، ماهیهای فراوان، پرندههایی که هر زمستان به این خطه پناه میآوردند و تمام زیباییهای دیگر که امروز در حال نابود شدن است.
برخی فعالان محیطزیست در کنار اهالی میانکاله به امید بازگشت روزهای خوب پای کار ماندهاند. آنها به عشق طبیعت، شبانهروز در تلاشند مانع اجرای پروژه پتروشیمی شوند. هر چند بارها و بارها تلاشهایشان بینتیجه مانده و به بنبست رسیدند، حتی در این مسیر با تهدید جدی رو به رو شدند، اما، در این جنگ نابرابر هرگز پا پس نکشیدند.
نبردی بیپایان میان طبیعت و توسعه
اسفندماه ۱۴۰۰ بود که کلنگ احداث مجتمع پتروشیمی مازندران در منطقه حفاظتشده میانکاله به زمین زده شد. از همان موقع بود که نگرانیها درباره پیامدهای زیستمحیطی آن، از تخریب اکوسیستم تالاب گرفته تا نابودی حیات وحش منطقه به وجود آمد. همین مسئله باعث شد که موج اعتراضها در فضای مجازی و رسانهها جریان پیدا کند.
کارشناسان محیطزیست بارها و بارها هشدار دادهاند که پروژه میانکاله نهتنها زیستگاههای پرندگان مهاجر را تهدید میکند، بلکه به اکوسیستم دریای خزر نیز آسیب میرساند. یکی از نگرانیهای بزرگ نیز، استقرار تأسیسات آب شیرینکن بود که حجم زیادی شورابه و نمک را وارد تالاب میانکاله و دریای خزر میکرد؛ که این یک تهدید جدی برای زندگی ماهیان و نابودی فوک خزری به حساب میآید.
از همان لحظه اول شروع پروژه پتروشیمی میانکاله، کمپینهایی نیز به راه افتاد، کمپینهایی که فریاد میزد این پروژه، نقض آشکار قوانین محیطزیستی محسوب میشود. دیگر همه میدانستند که پروژه پتروشیمی میانکاله از نظر علمی، اقتصادی و زیستمحیطی قابل اجرا نیست، اما سودجویان، چشمشان را روی این حقیفت مهم بسته بودند، گویا پول برای آنها، حرف اول و آخر را میزد. به همین دلیل عمده تلاشها برای توقف این پروژه بیثمر ماند و این ماجرا تا امروز کش پیدا کرد.
توقف یا ادامه؟ مسئله این است!
روز سوم اردیبهشت ۱۴۰۴، مسعود پزشکیان، رئیسجمهور، در تماس با استاندار مازندران دستور توقف اجرای این پروژه را صادر کرد؛ گامی که برخی آن را پیروزی برای محیطزیست دانستند. با وجود این اما، نبرد برای نجات این منطقه حساس زیستمحیطی ادامه پیدا کرده است، چراکه عاملان پروژه همچنان دستبردار نیستند.
طبق گزارشهای منتشرشده، درست یک روز بعد از دستور توقف پروژه توسط رئیسجمهور، ۱۰ کامیون مصالح قصد ورود به محوطه را داشتند. مردم، اما با اعتراض خود مانع اجرای عملیات شدند. پس از آن نیز، صبح روز شنبه ۶ اردیبهشت، هفت کامیون دیگر نیز به منطقه وارد شدند، اقدامی که نشان میدهد مجریان ساخت و ساز در میانکاله تحت هیچ شرایطی دستبردار نیستند!
کارشناسان میگویند یکی از مهمترین اقدامات برای توقف قطعی این پروژه مخرب، بازگرداندن زمین واگذار شده به دولت است. این اراضی تحت مدیریت منابع طبیعی و وزارت جهاد کشاورزی قرار دارد. البته وزیر جهاد کشاورزی در جلسه هیئت دولت قول پیگیری این موضوع را داده، اما کارشناسان هشدار میدهند که این سازمان باید ورود جدیتری داشته باشد تا سرمایهگذار نتواند با ادعای حقوق مکتسبه، پروژه را از سر بگیرد.
حقیقتی که آشکار شد
دیگر پروژه پتروشیمی میانکاله نهتنها یک چالش زیستمحیطی، بلکه به یکی از جنجالبرانگیزترین پروندههای توسعهصنعتی کشور تبدیل شدهاست. فشارهای بیرونی، لابیهای قدرت و تصمیمگیریهایی که میان منافع اقتصادی و حفاظت از محیطزیست در نوسان بودند، سرنوشت میانکاله را به یک بازی پرمخاطره تبدیل کردهاست.
به تازگی علی سلاجقه، رئیس پیشین سازمان حفاظت محیطزیست در مصاحبهای تلویزیونی از نقش فشارهای سیاسی در تلاش برای اجرای پروژه پتروشیمی میانکاله پرده برداشت. او تأکید کرد که برخی چهرههای سیاسی استان تأثیر قابلتوجهی در پیشبرد این طرح داشتند؛ موضوعی که واکنش رسمی سازمان حفاظت محیطزیست را به همراه داشت. روابط عمومی این سازمان توضیحاتی را در رسانهها منتشر و بار دیگر تأکید کرد که در هیچ دورهای، مجوز احداث این واحد پتروشیمی صادر نشدهاست.
علاوه بر این، به مصوبه سال ۱۳۹۹ دولت دوازدهم اشاره شد؛ مصوبهای که برخی بهعنوان تأیید قانونی پروژه قلمداد کردند، اما سازمان حفاظت محیطزیست توضیح داد که این مصوبه هیچگاه مانع انجام مطالعات ارزیابی اثرات زیستمحیطی نشدهاست: «طبق روال قانونی، مطالعات هم انجام شد و بر اساس همان مطالعات و همچنین قانون مصوب سال ۱۳۸۱ (مبنی بر ممنوعیت احداث صنایع پتروشیمی دارای فاضلاب صنعتی در سه استان ساحلی شمالی)، سازمان حفاظت محیطزیست با احداث این واحد مخالفت کرد. با این حال، مجری پروژه به بهانه وجود مصوبه دولت و در اختیار داشتن زمینی که به صورت غیرقانونی در اختیار خود نگه داشته بود، سعی در انجام اقدامات خود و ساخت و ساز در زمین داشت که بالاخره با اقدام سازمان حفاظت محیطزیست و تصمیم دولت چهاردهم، مصوبه سال ۱۳۹۹ لغو شد و به وزارت جهاد کشاورزی تکلیف شد تا زمین مذکور را بازپس گیرد.»
این سازمان در بخش دیگری از توضیحات خود نوشت: «آقای سلاجقه بهدرستی از فشار برخی چهرههای سیاسی استان سخن گفتند، اما سازمان حفاظت محیطزیست در هیچ دورهای مرعوب این فشارها نشد و هیچگاه از موضع علمی و تخصصی خود منحرف نشد.»
پایان جنجال یا شروع فصلی تازه؟
حال برخی خوشبین هستند که پرونده پتروشیمی میانکاله به نقطه پایانی خود نزدیک شدهاست، اما سؤال مهمی وجود دارد؛ اینکه آیا این اقدامات انجام شده تا این لحظه، توان محافظت همیشگی از میانکاله را دارد؟ تجربه نشان داده که حفظ میانکاله و به طور کلی محیطزیست نیاز به هوشیاری، مقاومت و تصمیمهای درست و اجرایی دارد و تنها با صدور یک دستور به سرانجام نمیرسد. به همین دلیل گام یا گامهای بعدی بسیار مهم است. حال باید منتظر ماند و دید که آیا تصمیمات اجرایی برای همیشه پرونده پتروشیمی را مختومه میکند؟ آیا زمینهای واگذار شده، بدون هیچ، اما و اگری به دولت بازمیگردد؟ آیا قانون، از این تالاب حفاظت میکند یا فشارهای سیاسی و اقتصادی راهی دیگر مییابند؟
بدون شک نجات میانکاله فقط به دست مسئولان رقم نمیخورد. این سرزمین، برای زنده ماندن به مردمی آگاه، فعالان محیطزیست استوار و تصمیمگیرندگانی مسئولیتپذیر نیاز دارد. اگر چشمها همچنان باز بماند، اگر قلمها برای طبیعت بجنگند، اگر وجدانها بیدار بمانند؛ آن وقت است که شاید میانکاله برای بار دیگر نفس بکشد.
هنوز پرندگان مهاجر، هرچند کمتر از گذشته، به تالاب میانکاله بازمیگردند. هنوز مردمی هستند که برای حفظ این میراث طبیعی تلاش میکنند. شاید روزی میانکاله دوباره به شکوه گذشتهاش بازگردد؛ اگر تصمیمات درست گرفته شود، اگر طبیعت را نه بهعنوان منبعی برای بهرهبرداری، بلکه بهعنوان گنجینهای برای حفاظت بدانیم. حال باید منتظر ماند و دید که آیا این بار، طبیعت پیروز خواهد شد یا بازی قدرت و توسعه بیبرنامه، آن را به خطر میاندازد.