جوان آنلاین: اقتصاد کشورمان سالهاست در تله شرطیسازی گرفتار شده است؛ تلهای که هر روز اثرات مخربش را بر معیشت مردم و ثبات بازارها نشان میدهد. در این گفتوگوی چالشی با علیرضا مؤمنی، کارشناس سیاستهای اقتصادی به واکاوی ریشهها و پیامدهای شرطیسازی اقتصاد کشورمان و بررسی راهکارهای عبور از این بحران پرداختهایم. مؤمنی معتقد است بدون تغییر نگاه سیاستگذاران و رهایی از «انتظار برای سیگنالهای خارجی» نمیتوان به توسعه پایدار دست یافت.
شما شرطیسازی اقتصاد را چطور تعریف میکنید و چرا معتقدید این پدیده برای کشور خطرناک است؟
شرطیسازی اقتصادی یعنی اینکه تصمیمات و سیاستگذاریهای اقتصادی کشور نه بر اساس ظرفیتهای داخلی، بلکه بر پایه تحولات بیرونی و انتظارات ناشی از آن شکل بگیرد. این وضعیت یک آسیب مزمن است، چون هر تغییر در محیط جهانی - چه مثبت چه منفی - میتواند اقتصاد را از مدار طبیعی خود خارج کند. وقتی ساختار اقتصادی شرطی شود، عملاً توان برنامهریزی بلندمدت از بین میرود، سرمایهگذارها دچار تردید میشوند و مردم در عدم اطمینان دائمی زندگی میکنند. در چنین فضایی رشد اقتصادی پایدار محال است.
به طور مشخص چه عواملی باعث شده است اقتصاد کشورمان تا این حد به تحولات سیاسی و بینالمللی شرطی شود؟
چند عامل کلیدی داریم. مهمترینش وابستگی تاریخی ما به درآمدهای نفتی است. نفت یک منبع پر نوسان است و در کنترل ما نیست و قیمتش را بازار جهانی تعیین میکند. عامل دوم، ساختار تصمیمگیری ماست که طی دههها به جای تمرکز بر توان داخلی، همواره نگاه به بیرون داشته است؛ مثلاً امیدوار بودهایم با یک توافق یا لغو تحریمی، مشکلات ساختاری اقتصاد حل شود. عامل سوم هم ضعف در نهادسازی اقتصادی است. ما نتوانستهایم بازارهای داخلی را بهاندازه کافی مقاوم کنیم، در نتیجه کوچکترین خبر سیاسی خارجی، بازار ارز، طلا و حتی کالاهای مصرفی ما را تحت تأثیر قرار میدهد.
در سالهای اخیر، نمونههای مشخصی از شرطیسازی را دیدهایم. کدام موارد به نظر شما آشکارتر بودهاند؟
بله، موارد زیاد است. مثلاً پس از توافق برجام در سال ۱۳۹۴، یک فضای خوشبینی ایجاد شد و نرخ ارز کاهش یافت، در حالی که هیچ تغییر بنیادینی در ساختار اقتصادی رخ نداده بود. بعد با خروج امریکا از برجام در سال ۱۳۹۷، شوک ارزی سنگینی را تجربه کردیم و تورم بالا رفت. این یعنی ما بیش از حد روی نتایج مذاکرات سیاسی شرطی بودیم. نمونه دیگر همین مذاکرات وین در سالهای اخیر است که صرفاً اخبار مثبت یا منفی پیرامون آن نوسانات شدیدی در بازارها ایجاد کرده است.
برخی معتقدند دیپلماسی بینالمللی قوی میتواند مشکلات اقتصادی را حل کند. شما این دیدگاه را چطور ارزیابی میکنید؟
دیپلماسی مهم است، اما جای اقتصاد مقاوم داخلی را نمیگیرد. اگر تصور کنیم با امضای یک توافق یا بهبود روابط خارجی، همه مشکلات اقتصادی حل میشود، سخت در اشتباهیم. دیپلماسی باید مکمل توان داخلی باشد، نه جایگزین آن.
مثلاً کشوری مانند ترکیه یا هند، ضمن داشتن دیپلماسی فعال، به شدت بر تقویت تولید داخلی، صادرات غیرنفتی و فناوری سرمایهگذاری کردهاند. ما هم باید چنین راهبردی را دنبال کنیم.
از منظر شما، اقتصاد کشورمان برای رهایی از شرطیسازی چه گامهای عملی باید بردارد؟
سه محور اصلی وجود دارد:
اول، تنوعبخشی به اقتصاد: باید از اقتصاد تکمحصولی فاصله بگیریم. صادرات غیرنفتی، کشاورزی دانشبنیان، فناوری اطلاعات، گردشگری و صنایع تبدیلی، همه اینها باید سهم بیشتری در اقتصاد داشته باشند.
دوم، اصلاح ساختار مالیاتی و بودجهای: باید منابع درآمدی دولت متنوع و پایدار شود. دولت باید مالیات عادلانه بگیرد، پایههای مالیاتی را گسترش دهد و هزینههای غیرضروری را کاهش دهد.
سوم، تقویت تولید داخلی: این هم نیاز به اصلاح نظام بانکی، تسهیل فضای کسبوکار، حذف قوانین دستوپاگیر و حمایت هوشمند از تولیدکنندگان واقعی دارد.
بدون این اصلاحات، همچنان اقتصاد ما در برابر تحولات خارجی آسیبپذیر خواهد ماند.
یکی از آثار شرطیسازی، نداشتن اطمینان در سرمایهگذاری است. چه راهکاری برای بازگرداندن اعتماد سرمایهگذاران دارید؟
شفافیت و ثبات سیاستها کلیدی است. سرمایهگذار باید بداند تصمیمات اقتصادی از منطق داخلی پیروی میکند، نه از اخبار بینالمللی. علاوه بر این قراردادهای سرمایهگذاری باید محترم شمرده شود، ریسکهای غیرضروری کاهش یابد و بازارهای مالی تعمیق پیدا کنند. همچنین اطلاعرسانی شفاف دولت درباره برنامههای اقتصادی میتواند انتظارات تورمی را مهار و فضای روانی بازارها را آرامتر کند.
اقتصاد مقاومتی سالهاست مطرح میشود، اما کمتر به نتیجه ملموس رسیده است. مشکل از کجا نشئت میگیرد؟
بزرگترین مشکل در اجرای ناقص و سطحی است. اقتصاد مقاومتی به معنای بستن درهای کشور نیست، بلکه تقویت بنیانهای داخلی در عین تعامل هوشمند با جهان است. متأسفانه در عمل بیشتر به شعار پرداخته شده تا برنامه اجرایی. برای تحقق اقتصاد مقاومتی باید اسناد بالادستی دقیق تدوین شود، تقسیم کار ملی صورت گیرد و ارزیابی مستمر از پیشرفتها انجام شود. بدون شفافیت، پاسخگویی و عزم سیاسی واقعی، این مفهوم به شعاری توخالی تبدیل خواهد شد.
نقش بخش خصوصی در مقاومسازی اقتصاد چقدر مهم است؟
حیاتی است. بدون فعال شدن واقعی بخش خصوصی، توسعه اقتصادی ممکن نیست. دولت باید تصدیگری را کاهش دهد، موانع کسبوکار را بردارد، دسترسی به منابع مالی را تسهیل کند و زمینه رقابت سالم را فراهم آورد. بخش خصوصی خلاق و چابک میتواند نوآوری ایجاد کند، اشتغال پایدار بسازد و اقتصاد را از درون تقویت کند. اما اگر سیاستها همچنان دستوری و غیررقابتی باشد، نمیتوان انتظار داشت بخش خصوصی شکوفا شود.
اگر روند شرطیسازی ادامه یابد، چه آیندهای برای اقتصاد ایران متصور هستید؟
متأسفانه آیندهای پر ریسک و پر نوسان خواهیم داشت. تورم مزمن، رکود، خروج سرمایه و افزایش فاصله طبقاتی از پیامدهای ادامه این روند خواهد بود. اقتصاد شرطی، اقتصاد بیثبات است. در چنین اقتصادی، برنامهریزی برای آینده سخت میشود و هر اتفاق خارجی میتواند یک بحران داخلی ایجاد کند. تنها راه برونرفت، تغییر مسیر سیاستگذاری از «انتظار برای تغییرات بیرونی» به «فعالسازی ظرفیتهای داخلی» است.
جمعبندی
اقتصاد ایران نیازمند یک بازاندیشی عمیق در سیاستگذاری است. همانطور که مؤمنی تأکید کرد، عبور از شرطیسازی فقط با اصلاحات واقعی، تقویت تولید داخلی، تنوعبخشی به اقتصاد و دیپلماسی هوشمند ممکن است. وقت آن رسیده که به جای امید بستن به تحولات خارجی، به سرمایههای داخلی تکیه و مسیر توسعه پایدار را با عزم ملی و تصمیمات اصولی طی کنیم.