جوان آنلاین: نسل جدید با ویژگیها و نیازهایی تازه به دنیای آموزش پا گذاشته است. این نسل به دنبال پاسخهای ملموستر و کاربردیتر از نظام آموزشی است؛ انتظاراتی که فراتر از چارچوبهای سنتی و قالبهای محدودکننده آموزش شکل گرفته و نیازمند تحولاتی اساسی در رویکردهای آموزشی است. دانشآموزان امروزی، برخلاف گذشته، کمتر به روشهای آمرانه و غیرمشارکتی توجه میکنند و بیشتر از هر زمانی به دلیلها و چراییها اهمیت میدهند. آنها در جستوجوی آموزشهایی هستند که نهتنها نیازهای علمیشان را برآورده کند، بلکه به آنها مهارتهای زندگی را بیاموزد و راهحلهایی برای چالشهای واقعی زندگی ارائه دهد. چنین انتظاراتی از نظام آموزشی، معلمان، مدیران و سیاستگذاران این عرصه را ملزم میکند تا با تغییر نگرشها و روشها، به نیازهای این نسل پاسخ دهند. رضوان حکیمزاده، معاون ابتدایی آموزشوپرورش، در گفتوگویی تفصیلی با «جوان» نگاهی دقیق و همهجانبه به ویژگیهای نسل جدید، برنامههای تحولی وزارتخانه و چالشهای پیش روی آموزش ابتدایی پرداخته است. او بر این باور است که نظام آموزشی، برای سازگاری با نیازهای این نسل، نیازمند تحولی عمیق در ساختار، محتوا و رویکردهای خود است. این گفتوگو نشان میدهد وزارت آموزش و پرورش تلاش میکند از طریق اجرای برنامههای نوین، همگام با تغییرات اجتماعی و فرهنگی، مسیر تازهای برای تربیت نسل آینده ایجاد کند، اما موانعی بر سر راهش وجود دارد.
نسل جدید با نیازهای جدید مواجه است. آیا معاونت ابتدایی برنامههایی برای پاسخ به این نیازها دارد؟
نسل جدید، همانطور که اشاره کردید، با نیازهایی روبهرو است که کاملاً متفاوت از گذشته هستند. توجه به این تفاوتها و پاسخ به نیازهای امروز دانشآموزان، یکی از موضوعات محوری است که در وزارت آموزش و پرورش به آن پرداختهایم. برای این منظور، چند اقدام کلیدی در دستور کار قرار گرفتهاست. اجازه بدهید ابتدا به یکی از تأکیدات رئیسجمهور محترم در جلسات کارگروه تخصصی وزارت اشاره کنم.
آقای رئیسجمهور دو اولویت اصلی را برای آموزش و پرورش مطرح کردهاند. نخست، «نهضت محرومیتزدایی آموزشی» که بر رفع محرومیتهای آموزشی در مناطق کمتر برخوردار متمرکز است. دوم، «تحول در روشهای یادگیری و محیطهای آموزشی» که به نیازهای نسل جدید توجه دارد. بر اساس همین دستورالعمل، قرار بر این است که مدارس ما، بیشتر از گذشته، بر آموزشهای مفید و کاربردی تمرکز کنند؛ یعنی آموزشهایی که مستقیماً در زندگی عملی دانشآموزان نقش داشته باشند و بتوانند مهارتهای روزمره و آیندهنگرانه آنها را تقویت کنند.
معاونت آموزش ابتدایی، در راستای این اهداف، برنامههایی را تدوین کردهاست. برنامههای ما در سه محور اصلی قرار دارند: اول «روشهای تدریس فعال»؛ رویکردهایی که هدف آنها تشویق دانشآموزان به مشارکت گروهی و یادگیری تعاملی است. دوم، «ایجاد محیطی مثبت برای یادگیری»؛ فضایی که هم ایمنی عاطفی و هم انگیزه لازم را برای پیشرفت در دانشآموزان ایجاد کند و سوم «استفاده از فناوریهای نوین»؛ یعنی بهرهگیری از ابزارهای دیجیتال و فناوریهای مدرن برای بهبود کیفیت و جذابیت آموزش.
این محورها با هدف توانمندسازی معلمان و مدیرانی که در مدارس ما فعالیت دارند، طراحی شده. ما معلمان را تشویق میکنیم تا در اجتماعات یادگیری شرکت کنند و از تبادل تجربیات خود برای بهبود روشهای آموزشی بهره بگیرند.
نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کنم، تغییر در برنامههای درسی است. ما در وزارت آموزش و پرورش به این نتیجه رسیدهایم که باید مهارتهای زندگی را در دل برنامههای درسی تلفیق کنیم. سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی الگویی برای این هدف تدوین کرده، این الگو در جلسات کارشناسی متعددی مورد بررسی قرار گرفته و اکنون در مرحله نهاییسازی است. امیدواریم که این برنامه بتواند به دانشآموزان کمک کند تا مهارتهایی همچون مدیریت زمان، حل مسئله، تصمیمگیری و ارتباط مؤثر را به خوبی یاد بگیرند.
آیا تغییر در برنامههای درسی برای تقویت مهارتهای زندگی میتواند تحولی در نظام آموزشی ایجاد کند؟
بله، کاملاً. تلفیق مهارتهای زندگی در برنامههای درسی، یکی از محورهای اصلی تحولی وزارت آموزش و پرورش است. این اقدام میتواند تحولی واقعی در نظام آموزشی ما ایجاد کند. به طور جزئیتر؛ مهارتهای زندگی شامل طیف گستردهای از تواناییها است که دانشآموزان را برای زندگی در دنیای مدرن آماده میکند. مدیریت استرس، کنترل هیجانات، تصمیمگیری عاقلانه و تقویت ارتباطات اجتماعی تنها چند نمونه از این مهارتها هستند. دانشآموزان باید این مهارتها را از دوران ابتدایی یاد بگیرند تا بتوانند در آینده با چالشهای زندگی شخصی و اجتماعی خود بهتر روبهرو شوند.
در همین راستا الگویی جدید ازسوی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی طراحی شده که این مهارتها را بهصورت کاربردی و در دل برنامههای درسی جای میدهد. این کار با هدف فراهم کردن فرصتهای یادگیری متنوع برای دانشآموزان انجام شدهاست. وقتی دانشآموزان بتوانند این مهارتها را از طریق فعالیتهای گروهی و تعاملی تمرین کنند، آموزش از حالت صرفاً نظری به شکلی عملی و قابل لمس تبدیل میشود.
اما این تنها یک بخش از کار است. نباید فراموش کنیم که یکی از موانع اصلی در این مسیر، نگرش سنتی خانوادهها به نظام آموزشی است. بسیاری از خانوادهها هنوز مدارس را فقط بهعنوان بستری برای آمادهسازی فرزندانشان برای کنکور میبینند. این نگاه محدودکننده باعث میشود که اهمیت برنامههای تربیتی و مهارتی نادیده گرفته شود. به همین دلیل، تغییر نگرش والدین و جامعه، گامی ضروری در موفقیت این برنامهها است، چراکه اگر نگرش آنها همچنان محدود به آزمونهای نهایی و کنکور باشد، هیچ برنامه تحولی نمیتواند بهطور کامل اجرا شود.
برنامهای برای توانمندسازی والدین و همکاری بیشتر آنها در تربیت دانشآموزان دارید؟
بله، این یکی از محورهای کلیدی برنامهها است. وزارت آموزش و پرورش به این نتیجه رسیده که موفقیت برنامههای تربیتی و آموزشی، بدون همراهی خانوادهها امکانپذیر نیست. به همین دلیل، طرح «نماد» ازسوی معاونت پرورشی با همکاری سایر معاونتها اجرا شد که هدف آن توانمندسازی والدین و افزایش همکاری آنها در فرآیند تربیت دانشآموزان است.
«نماد» به معنای «نظام مراقبت اجتماعی دانشآموزان» است. این طرح شامل آموزشهایی برای والدین، معلمان و سایر افرادی است که با دانشآموزان در ارتباط هستند. مهارتهایی که در این طرح آموزش داده میشود، شامل مدیریت هیجانات، کنترل خشم، جرئتورزی، و مهارتهای ارتباط مؤثر است. این مهارتها نهتنها به دانشآموزان کمک میکند تا با چالشهای اجتماعی بهتر مقابله کنند، بلکه والدین را نیز در ایجاد محیطی حمایتی و امن برای فرزندانشان توانمند میکند.
یکی از نقاط قوت این طرح، نگاه جامع و همهجانبه آن است. باید همه عوامل مؤثر بر تربیت دانشآموزان را در نظر بگیریم و با یک رویکرد همگرا، به بهبود بهداشت روانی و اجتماعی دانشآموزان کمک کنیم.
اثربخشی این طرح چگونه ارزیابی میشود؟
یکی از نکات بسیار مهم در ارتباط با طرح «نماد»، بررسی و ارزیابی اثربخشی آن است. من همیشه تأکید کردهام که ما باید زبان گزارشدهی و ارزیابی خود را تغییر دهیم. متأسفانه، در نظام اداری ما، گاهی برنامهها و اقدامات فقط بر اساس تعداد جلسات برگزار شده یا فعالیتهای انجام شده سنجیده میشوند.
به عقیده من، اثربخشی این طرح را باید با نتایجی سنجید که در زندگی دانشآموزان مشاهده میشود. اگر مشاهده کنیم که شاخصهای بهداشت روانی دانشآموزان بهبود یافته، میزان آسیبهای اجتماعی کمتر شده و دانشآموزان از نظر روحی و روانی در وضعیت بهتری قرار گرفتهاند، میتوانیم بگوییم که این طرح موفق بوده است.
استقبال دانشآموزان از برنامهها و فعالیتها هم شاخصی کلیدی برای سنجش اثربخشی طرح نماد است. اگر دانشآموزان علاقهمندانه در این برنامهها شرکت کنند و نتایج آن را در زندگی روزمره خود ببینند، این بدان معناست که برنامه به درستی اجرا شده است. برعکس، اگر تنها بر آمارهای کمی بسنده کنیم، ممکن است از ارزیابی واقعی موفقیت برنامهها بازبمانیم.
طرح نماد همچنین به شدت نیازمند همکاری و هماهنگی سایر دستگاهها و نهادهای مرتبط است. نگاه ما به زمان حضور دانشآموزان در مدرسه باید یک نگاه ملی باشد. این زمان فرصتی بینظیر برای تربیت و آموزش است و همه دستگاهها باید با همکاری آموزش و پرورش، برای تحقق اهداف این طرح تلاش کنند. نسل امروز، بزرگترین سرمایه کشور است و اگر بتوانیم با اجرای درست این طرح، دانشآموزانی با سلامت روانی بهتر تربیت کنیم، در واقع برای آیندهای روشنتر سرمایهگذاری کردهایم.
در صحبتهایتان تفکر کنکوری را به عنوان یک مانع اصلی برای اجرای برنامههای تحولی دانستید. آیا چالشهای دیگری غیر از تفکر کنکوری وجود دارد که در اجرای برنامههای تربیتی و مهارتی دانشآموزان تأثیرگذار باشد؟
بله، هرچند تفکر کنکوری یکی از بزرگترین چالشها است، اما تنها مانع نیست. چالشهای متعددی در مسیر اجرای برنامههای ما وجود دارد. یکی از مشکلات اصلی، عدم هماهنگی و همراهی کافی برخی نهادهای بیرونی با آموزش و پرورش است.
مسائلی که به سنجش، اندازهگیری، تربیت و آزمونها مرتبط هستند، نیازمند تخصص در حوزه آموزش و پرورش است، اما وقتی این مسائل از مسیرهای غیرتخصصی پیگیری میشوند، در واقع فشار بیشتری بر دانشآموزان و خانوادهها وارد میکنند. ما باید به این نکته توجه کنیم که موضوع تربیت، تحتالشعاع این نوع دخالتها قرار گرفتهاست.
علاوه بر این، یکی دیگر از چالشها، نحوه ارتباط و تعامل ما با نسل جدید است. دانشآموزان امروزی بسیار متفاوت از گذشته هستند. آنها دیدگاههای خود را دارند، به دنبال چراییها هستند و اغلب نمیتوانند روشهای آمرانه یا سنتی را بپذیرند. اگر بخواهیم با این نسل ارتباط مؤثری برقرار کنیم، باید روشهای گفتوگو و تعامل خود را تغییر دهیم. گفتوگوهای واقعی، شنیدن صدای دانشآموزان و توجه به دیدگاههای آنها، از جمله اقداماتی است که باید در دستور کار قرار گیرد.
همینطور است، یکی از مهمترین ویژگیهای این نسل، پرسشگری و میل به دانستن چرایی مسائل است. برخلاف گذشته، که بسیاری از ما در برابر دستورات بزرگترها کمتر دلیل میپرسیدیم، این نسل بهدنبال پاسخ به چراییهاست. به نظر شما چگونه میتوان روشهای آموزشی را بهگونهای تغییر داد که با اقتضائات این نسل سازگار باشد؟
برای موفقیت در این مسیر، باید هم روشهای آموزشی و هم نگرشهای کلی نظام آموزشی را تغییر دهیم. تنها در این صورت است که میتوانیم با این نسل همراه شویم و به اهداف آموزشی خود برسیم.
روشهای سنتی آموزش دیگر پاسخگوی نیازهای آنها نیست. این نسل در دورانی زندگی میکند که اطلاعات به سرعت و به راحتی در دسترس است؛ دنیای فناوری و شبکههای اجتماعی بخشی جداییناپذیر از زندگی آنهاست و همین امر باعثشده تا دیدگاهها، رفتارها و انتظاراتشان از نظام آموزشی تغییر کند.
روشهای آموزشی ما باید بهگونهای طراحی شوند که صدای دانشآموزان شنیده شود. در یکی از گفتوگوهایی که با دانشآموزان دختر متوسطه داشتم، جملهای شنیدم که بسیار برای من قابلتأمل بود. یکی از آنها با لحنی صریح گفت: «چرا هیچکس حرفهای ما را نمیشنود؛ چرا کسی به نظرات ما توجه نمیکند!» این جمله نشان میدهد که این نسل حرفهایی برای گفتن دارد، اما احساس میکند فضایی برای شنیده شدن وجود ندارد. اگر ما بتوانیم این فضا را ایجاد کنیم، آنها نهتنها با ما همراهی میکنند، بلکه به شرکای فعال در فرآیند یادگیری تبدیل میشوند.
مشارکت واقعی دانشآموزان در تصمیمگیریهای آموزشی چقدر اهمیت دارد؟
مشارکت دانشآموزان در تصمیمگیریهای آموزشی نه تنها مهم، بلکه ضروری است. نسل جدید با روحیه مشارکتی بالایی رشد یافتهاست. آنها میخواهند در فرآیندهایی که مستقیماً بر زندگی و آموزششان تأثیر میگذارد، نقش داشته باشند.
یکی از اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شدهایم، این است که دانشآموزان را فقط دریافتکنندگان اطلاعات در نظر گرفتهایم، اما واقعیت این است که دانشآموزان میتوانند شرکای اصلی ما در تصمیمگیریهای آموزشی باشند. اگر بتوانیم آنها را در فرآیند برنامهریزی و تصمیمگیری مشارکت دهیم، نه تنها احساس مسئولیت بیشتری خواهند داشت، بلکه انگیزه یادگیری آنها نیز افزایش پیدا میکند. این مشارکت میتواند به اشکال مختلف صورت گیرد. بهعنوان مثال، میتوان در جلسات برنامهریزی درسی، نظرات دانشآموزان را جمعآوری کرد، یا در انتخاب پروژههای گروهی، حق تصمیمگیری به آنها داد. همچنین، در طرحهای توسعه مدارس یا برنامههای تربیتی، شنیدن صدای دانشآموزان میتواند به نتایج بهتری منجر شود.
مهمترین تحولات مورد انتظار شما در آموزش ابتدایی چیست؟
آموزش ابتدایی بهعنوان سنگبنای نظام آموزشی، نقش بسیار مهمی در شکلگیری شخصیت، مهارتها و توانمندیهای دانشآموزان دارد. از همینرو، ما باید تغییرات کلیدی و تحولات بزرگی را در این دوره مدنظر قرار دهیم.
یکی از مهمترین تحولات، تمرکز بر تربیت همهجانبه است. آموزش ابتدایی نباید صرفاً به انتقال دانش محدود شود، بلکه باید فضایی فراهم کند که دانشآموزان در کنار یادگیری علمی، مهارتهای اجتماعی، اخلاقی و زندگی را نیز بیاموزند.
تحول دیگر، تغییر در روشهای تدریس است. همانطور که پیشتر توضیح دادم، روشهای سنتی دیگر پاسخگوی نیازهای امروز نیستند. ما باید به روشهایی روی بیاوریم که دانشآموزان را به مشارکت، همکاری و یادگیری تعاملی تشویق کند.
همچنین، استفاده از فناوریهای نوین در آموزش ابتدایی یک تحول اساسی است. فناوری میتواند به ما کمک کند تا فرآیند یادگیری را جذابتر، تعاملیتر و مؤثرتر کنیم.
اصلاحات در نظام آموزشی و مؤثر بودن آن در بهبود وضعیت فعلی را نیازمند چه مواردی میدانید؟
اصلاحات در نظام آموزشی تنها زمانی میتواند مؤثر باشد که ارزشگذاریهای فعلی نیز دستخوش تغییر شود. ما بهعنوان جامعهای که برای آموزش و پرورش اهمیت قائل است، باید در ابتدا با تغییر نگاه و معیارهایی که برای موفقیت دانشآموزان تعریف کردهایم، آغاز کنیم. متأسفانه، سیستم ارزشگذاری ما تا حد زیادی بر پایه موفقیت در آزمونها و کنکور بنا شده است. این مسئله باعث شده بسیاری از دانشآموزان و خانوادهها، آموزش و پرورش را فقط ابزاری برای رسیدن به دانشگاه تلقی کنند.
این نگاه محدودکننده نهتنها به اهداف تربیتی نظام آموزشی آسیب وارد کرده، بلکه باعث شده مهارتهای ضروری برای زندگی دانشآموزان، مانند مدیریت استرس، حل مسئله، و تواناییهای اجتماعی، در حاشیه قرار گیرند. ما نیاز داریم که ارزشهای کلان خود را بازتعریف کنیم. آموزش و پرورش نباید تنها به انتقال اطلاعات علمی محدود شود؛ بلکه باید بستری برای تربیت شهروندانی مسئولیتپذیر، خلاق و مجهز به مهارتهای زندگی باشد. یکی از گامهای مهم در این مسیر، تغییر نظام سنجش و ارزیابی است. آزمونهای استاندارد نباید تنها معیار موفقیت باشند. ما باید راههایی برای سنجش خلاقیت، نوآوری و توانمندیهای اجتماعی و فردی دانشآموزان پیدا کنیم. این تغییرات نهتنها بر عملکرد دانشآموزان تأثیر مثبت خواهد گذاشت، بلکه به خانوادهها نیز نشان خواهد داد که آموزش چیزی فراتر از موفقیت در کنکور است.
چگونه میتوان از این تفکر مخرب که ریشه دوانده فاصله گرفت؟
متأسفانه سالهاست تفکر کنکوری تمام ابعاد نظام آموزشی ما را تحتتأثیر قرار دادهاست. این مسئله نهتنها در مقاطع متوسطه، بلکه به شکل هشداردهندهای حتی به مقاطع ابتدایی هم نفوذ کردهاست. در بسیاری از موارد، خانوادهها و مدارس به جای تمرکز بر تربیت و آموزش همهجانبه کودکان، صرفاً به آمادهسازی آنها برای موفقیت در آزمونها و نهایتاً ورود به دانشگاه توجه میکنند.
این نگاه تکبعدی به آموزش، پیامدهای جدی به همراه داشته است. یکی از مهمترین پیامدهای آن، این است که مهارتهای زندگی، تربیت اخلاقی و تربیت اجتماعی دانشآموزان در حاشیه قرار گرفتهاست. به عبارت دیگر، فرصتهای یادگیری که باید به مهارتهای لازم برای زندگی اختصاص داده شوند، به فعالیتهایی تبدیل شدهاند که تنها هدفشان موفقیت در آزمونهای نهایی و کنکور است.
برای اینکه بتوانیم از این وضعیت فاصله بگیریم، لازم است تغییرات عمیقی در نظام ارزشگذاری آموزشی ایجاد کنیم. یکی از مهمترین گامها، اصلاح نگرش خانوادههاست. باید به خانوادهها توضیح دهیم که موفقیت در کنکور، بهتنهایی تضمینی برای آینده فرزندانشان نیست. علاوه بر این، تربیت دانشآموزانی که از نظر روانی، اجتماعی و اخلاقی توانمند باشند، نقشی کلیدی در پیشرفت جامعه دارد. از سوی دیگر، ما به تغییر رویکردهای سنجش و ارزیابی نیاز داریم. آزمونها نباید تنها معیار موفقیت دانشآموزان باشند. بلکه باید به مهارتها، خلاقیتها و توانمندیهای آنها در ابعاد مختلف توجه شود.
نقش معلمان و مدیران مدارس در تحقق اهداف آموزشی چگونه ارزیابی میشود؟
معلمان و مدیران مدارس، ستون اصلی نظام آموزشی هستند و تحقق هرگونه تغییر یا اصلاح در این نظام، بدون مشارکت مؤثر آنها امکانپذیر نیست. نقش معلمان فراتر از تدریس است؛ آنها مربیان، راهنمایان و الگوهای رفتاری دانشآموزان هستند. به همین دلیل، توانمندسازی معلمان و مدیران یکی از اولویتهای اصلی ما در وزارت آموزش و پرورش است.
ما تلاش میکنیم که معلمان را به یادگیری مشارکتی تشویق کنیم و محیطهایی فراهم آوریم که در آنها بتوانند تجربیات خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. این تبادل تجربه نهتنها به افزایش کیفیت تدریس کمک میکند، بلکه معلمان را به ابزارهایی مجهز میکند که بتوانند با نیازهای متنوع نسل جدید بهتر سازگار شوند.
مدیران مدارس نیز نقش کلیدی در ایجاد محیطهای آموزشی مثبت و حمایتگر دارند. آنها باید توانایی مدیریت مؤثر داشته باشند و بتوانند بهگونهای عمل کنند که نهتنها فضای آموزشی را برای دانشآموزان مطلوب سازند، بلکه از معلمان نیز حمایت کنند تا بتوانند وظایف خود را با انگیزه و کارایی بیشتری انجام دهند.
آیا وزارت آموزش و پرورش برنامهای برای مشارکت نهادهای دیگر در اجرای تغییرات آموزشی دارد؟
بله، یکی از اصول اصلی ما در وزارت آموزش و پرورش، همکاری و مشارکت نهادهای دیگر در اجرای تغییرات آموزشی است. ما به این نتیجه رسیدهایم که آموزش و پرورش نمیتواند بهتنهایی تمام نیازهای دانشآموزان را برطرف کند، بنابراین، همکاری با سایر دستگاهها و نهادها به یک ضرورت تبدیل شدهاست.
در طرحهایی مانند «نماد»، ما بهطور فعال با نهادهای مختلف همکاری میکنیم. این نهادها شامل سازمانهای دولتی، خیریهها و حتی بخش خصوصی هستند که میتوانند نقش مؤثری در بهبود زیرساختهای آموزشی، توانمندسازی معلمان و ارائه خدمات حمایتی داشته باشند.
این همکاریها میتوانند بستر مناسبی برای تحقق عدالت آموزشی فراهم کنند. به عنوان مثال، در مناطقی که امکانات آموزشی کافی وجود ندارد، مشارکت نهادهای بیرونی میتواند به تسریع روند ساخت مدارس، تجهیز آنها و تأمین نیروی انسانی مجرب کمک کند.