حالا میشود فهمید که چرا رضا زینلی به عنوان معلم برگزیده سال انتخاب شده. شاید کمتر کسی تصور میکرد شخصی با مدرک دکترا به عنوان معلم برای دانشآموزان تدریس کند. زینلی، اما ثابت کرد عشق و علاقه و وظیفه اجتماعی که باشد، بقیه موارد در حاشیه قرار میگیرد. بیتردید او برای بهبود کیفیت آموزش علمی، تحصیلات خود را ارتقا داده، اما جالبترین قسمت ماجرا این است که هدیه دریافتی خود را صرف همین باور کرد.
۵۰۰ میلیون تومان در این شرایط اقتصادی بدون شک گرههای زیادی از زندگی میتواند باز کند، اما برای زینلی، مسیری که برای آموزش هر چه بهتر فرزندان مردم در پیش گرفته بیش از زندگی شخصی خود اهمیت دارد. شاید به همین دلیل است که او تمام مبلغ جایزهاش را به موزه آفرینش بهاباد اهدا کرد تا سطح آموزش علمی در این موزه را ارتقا دهد. در واقع این معلم برگزیده بیش از آنکه بخواهد مشکلات زندگی خود را مرتفع کند به فکر هموار کردن مشکلات مسیری است که سالیان سال در پیش گرفته است.
نگاه بلند، بخشندگی و مسئولیتپذیری زینلی آنقدر تأثیرگذار شد که وزیر آموزش و پرورش ۵۰۰ میلیونی را که این معلم برتر از هدیه خود به موزه بخشیدهبود، به او بازگرداند و گفت که به همان میزان به موزهشان کمک خواهد کرد، اما آقای زینلی برای بار دیگر بخشندگی اش را به رخ کشید، این معلم برگزیده سال، مجدداً این مبلغ را به موزه آفرینش بهاباد هدیه کرد تا اهمیت آموزش علمی را به سرمایهگذاران فردای این جامعه نشان دهد.
بیشک زینلی میتواند با هدیهای که به واسطه قدم گذاشتن در این مسیر نصیبش شده، زندگی را برای خود اندکی آسودهتر کند، او که ۲۷ سال در این راه تلاشهای زیادی کرده و با صبوری تمام، دستاوردهای زیادی داشته، اما زینلی و امثال او، تنها به آسایش خود نمیاندیشند. برای آنها، آینده جامعه و تکتک افراد آن اهمیتی بسیار دارد؛ اهمیتی که برای تکتک ما، تازه زمانی که هدایای خود را وقف میکنند، قابل درک است. حال آنکه آنها قبل از دریافت این اعداد و ارقام، قدم گذاشتن در این راه را با تمام سختیها و دشواریهایش پذیرفته بودند.
اختتامیه دومین دوره «جایزه معلم» به ایستگاه پایانی رسید. خاطراتش نیز تا چند روز دیگر به دست فراموشی سپرده میشود، اما بدون شک باید تفکرات امثال زینلی را برای ساختن جامعه بهتر الگو کرد؛ زینلیهایی که به جای دست روی دست گذاشتن و برشمردن مشکلات متعدد و خواندن آیه یأس یا تکرار «نمیشود»، «نمیگذارند»، «نمیخواهند»، کمر همت میبندند برای پیمودن مسیری که خوب میدانند چه پستیها و بلندیهایی دارد.
بیشک تمام آن چیزی که در مراسم انتخاب بهترین معلم دیده شد، بخشیدن هدیه نیم میلیاردی معلم برگزیدهاش بود، اما آنچه انتظار میرود که در این داستان، ماندگار شود، تفکری است که زینلی و امثال او دارند. افرادی که منتظر هموار شدن مسیر توسط دیگران نیستند و خود برای از میان برداشتن پستیبلندیهای مسیر قدم برمیدارند. بدون توجه به اینکه آیا کسی ارزش کار آنها را میداند یا نه؟ برای آنها تنها یک چیز اهمیت دارد، تأثیر کاری که به آن باور دارند.